دایرت المعارف
نساجی سنتی
جاجیم یا جاجِم گونهای زیرانداز دورویه است. جاجیم دستبافی است از پارچهی کلفت شبیه به پِلاس که از پلاس نازکتر است و آن را از نخهای رنگین و ظریف پشمی یا پنبهای یا آمیزهای از این دو میبافند. جاجیمها پرز ندارند و میتوان از هر دو روی آن استفاده کرد. کوچگردان از آن بهرهی زیادی میگیرند و کاربرد آن بهعنوان روانداز و محافظ سرما است. جاجیم مناسبترین چیزی بود که در قدیم روی کرسی میانداختند، جاجیم چیچکله CHICHAKLAMEH با ترکیبی از رنگها و نقوش لوزی داخل الوان راهراه آن در ده و شهر از همه مشهورتر، بود با متروک شدن کرسی زغالی بافت و مصرف جاجیم در شهرها و حتی در شهرستانهای دور و نزدیک نیز به فراموشی رفت ولی روستائیان طبق عادت قدیمی مناسبترین روانداز کرسی زمستانی را رها نساختهاند و پیرزنهای دهاتی همچنان جاجیم خودشان را در زمستان و تابستان در فضای باز اطراف خانه و میدان ده یا هر مکانی که امکان داشته باشد دراز میکنند و سهپایه مخصوص آن را بر پا میدارند و جاجیم میبافند.
بافت جاجیم در اکثر قریب بهاتفاق دهات و مناطق روستایی ایران مرسوم است تنها تفاوت جاجیم، ترکیب رنگ و ظرافت نخ و نقوشی است که روی آن ایجاد میکنند. جاجیمبافی بهعنوان یکی از صنایعدستی رایج در ایران در بعضی استانها ازجمله مازندران، آذربایجان شرقی، اردبیل، کرمانشاه، کردستان، همدان، لرستان و فارس است که از دیرباز بین خانوادههای روستایی و عشایر رواج داشته است. جاجیم بهعنوان زیرانداز استفاده میشود همچنین هنگام کوچ عشایر برای بستهبندی و جابهجایی اسباب و لوازم کاربرد دارد.
گاهی نیز بهعنوان بالاپوش گرم مورداستفاده قرار میگیرد. حتی در بین برخی از خانوادههای روستایی جاجیم را بهعنوان چشمروشنی و جهیزیه نوعروسان هدیه میدهند و بهعنوان یادگاری ارزنده سالها در خانوارها باقی میماند.
مواد اولیه جاجیم پشم است و بافت آن شبیه گلیم است، با این تفاوت که جاجیم در چهار تخته بافته میشود و پس از بافتن به هم متصل و دوخته میشود. در منطقه اورامان و ثلاث باباجانی زنان جاجیمهایی را با نقوش متنوع و جنس مرغوب میبافند که در نوع خود کمنظیر است.
نوعی از صنایعدستی روستایی و خانگی خطه شمال ایران بهویژه غرب استان مازندران است. ساچیم بافی شباهت بسیار زیادی به جاجیم بافی دارد و احتمالاً به خاطر تفاوت در لهجه و کلام به این نام تغییر پیداکرده است. رنگهای گیاهی قرمز، آبی، زرد و سبز در گذشته برای بافت ساچیم استفاده میشد که امروزه جای خود را به رنگهای شیمیایی داده است.
بافت ساچیم شبیه گلیم بوده و نقوش آن ساده، راهراه و با مربعهای رنگی در متن و مرکز آن دیده میشود. نقشه در این دست آفریده کاربرد ندارد و نقوشی که در آن مورد استفاده قرار میگیرد ذهنی و آمیزهای از میراث و فرهنگ پیشینیان است که سینهبهسینه منتقل شده است.
درگذشته به نوعروسان به همراه چادر سفید یک ساچیم نیز هدیه میدادند تا همواره روشنیبخش زندگی مشترک آنان باشد و پیوندشان با سنتها عمیقتر و ریشهدارتر شود. از ساچیم بهعنوان رختخوابپیچ، زیرانداز و روانداز استفاده میشود و الوار چوبی، دفتین، شانه، ماسوره و ماکو ازجمله ابزار این بافته داری است.
برای بافت ساچیم از پشم بهاره گوسفندان که لطیفتر است استفاده میشود ازاینرو ظریفتر و لطیفتر از جاجیم است. برای بافت ساچیم چله ای به طول 10 متر و عرض 40 سانتیمتر تهیه شده و بعد از بافت آن را به پنج قسمت مساوی تقسیم میکنند. برای بافت یک ساچیم به ابعاد 2 در 2 مترمربع، شش روز وقت لازم است. هرساله حمایت از این هنر که ریشه در آداب و سنن مردم منطقه دارد کمتر میشود. تولید هر ساچیم 2 در 2 متری بیش از 20 هزار تومان هزینه دارد
رواندازی بافته شده با دستگاه نساجی سنتی و با استفاده از بهترین و ظریفترین پشم در آذربایجان غربی، بوکان و مهاباد
گلیچ یکی از دستبافهای سنتی ایران است که با دستگاه گلیچبافی، شبیه به دستگاه پارچهبافی تولید میشود. بافت گلیچ بیشتر در قسمت شمالی استان سمنان (روستاهای اروست، فولادمحله، رضاآباد و چاشم) رواج دارد و طبق معمول دیگر دستبافتهها، زنان تولیدکننده اصلی آن هستند. گلیچ از گذشته در این منطقه کاربری زیادی داشته و به خاطر جنس پارچه آن که پنبهای و پشمی است، در پوشاک مردانه بیشتر استفاده می شده است؛ ولی این دست بافته نیز مانند دیگر محصولات صنایعدستی ناشناخته مانده است و خطر منسوخ شدن، آن را تهدید میکند. گلیچ شباهت زیادی به گلیم دارد ولی روش بافت آن کاملاً با گلیم تفاوت دارد و شبیه بافتن پارچه با دستگاه است. تارهای گلیچ از جنس نخ پنبه پرتاب و پودهای آن پشمی است. گلیچ، پارچهای پنبهای و سنتی است که بیشترین کاربری آن در پوشاک مردانه و زیرانداز است.
گلیمچه متکازین یکی از صنایع دستی ایران است و دارای مهر اصالت یونسکو است.
گلیمچه متکازین در حقیقت جاجیم است که به اشتباه به آن گلیمچه میگویند که محل تولید آن روستای متکازین از توابع استان مازندران میباشد. این دستبافته بر روی دستگاه نساجی سنتی بافته میشود. تار آن از نخ پنبهای پرک و پرتاب میباشد و پود آن برای زمینه معمولاً از پشم قرمز یا سرمهای است که همراه با نخهای سفید یا دیگر رنگها نقوش هندسی را بر روی آن نقش اندازی مینمایند. ابعاد جاجیم متکازین 70×120 الی 100×300 سانتیمتر بوده و بافت نقوش بهصورت پودگذاری اضافی ایجاد میگردد. از این نوع گلیمچه بهعنوان زیرانداز، روانداز، روکش پشتی، کوله چوپانان (چمتا) و …استفاده میشود.
کاربافی یکی از صنایع نساجی سنتی است که قدمت آن به دوره تیموریان و قرن نهم هجری باز میگردد و پارچههای کارباف، با دارهای ساده ساخته شده از چوب و نی بافته شده است. از آن دوره تا گذشتهای نهچندان دور اغلب پارچه مصرفی خانواده، چه پوشاکی و چه غیر آن، بهصورت خودکفا و به دست زنان بهوسیله دارهای کاربافی تولید می شده است.
کاربافی در برخی مناطق مرکزی ایران رواج داشته ازجمله؛ میمند، آباده، بروجن، ورزنه و هرمزگان، اما این هنر دستی حدود 80 تا 50 سال گذشته، رونق خود را از دست داده و اثری از آن باقی نمانده است؛ اما تنها در میبد کاربافی با پیشینهای حدود 600 سال (و یا حتی بیشتر) هنوز در برخی از محلههای قدیمی به دست پرتوان پیرزنان جان دارد و بافته میشود.
در گذشته زنان بهوسیله کاربافی تمام نیاز منسوجی خانواده خود را مرتفع میکردند. وجود زمینهای بزرگ یا کوچک کشت پنبه و درنتیجه در دسترس بودن اصلیترین ماده اولیه (پنبه) خود یکی از دلایل رونق کاربافی بوده است. تمام کارهای مربوط به آن از ریسیدن نخ، آهار زدن نخ ها با خمیر آرد و آب قبل از بافت (شو دادن)، چلهکشی، دفتین چینی (آمادهسازی وردها)، کاردوانی تا بافت و دوخت پارچهها برای مصارف مختلف و تزیین و قلابدوزی برخی از لباسها به دست زنان انجام می گرفته است.
در حال حاضر تنها در برخی شهرها و روستاهای مرکزی و تعدادی انگشتشمار بافنده کاربافی، باقی ماندهاند که تولیدات شان به بافت سفره و بقچه محدود شده است. کار بافی در گذشته به حدی زیاد بود که در هر خانهای حداقل یک یا دو چاله کاربافی وجود داشت و محصولات این هنر دستی به سایر شهرهای کشور صادر میشد اما متأسفانه در طول دهههای اخیر به دلیل ورود ماشینهای بافت پارچه به منطقه و جایگزین شدن تولیدات آن، کاربافی رونق بازار خود را از دست داده است.
کاربافی از فنون بافندگی سنتی و یکی از سادهترین و بعلاوه گستردهترین نساجی دستی میباشد که ازلحاظ پراکندگی جغرافیایی در اغلب قریب بهاتفاق مناطق مرکزی ایران و بهخصوص مناطق کویری رایج بوده است. در شهرستان میبد بهصورت عام به هرگونه دستگاه داری «کار» میگویند و به عمل بافتن روی آن «کاربافی» میگویند؛ ازجمله زیلوبافی، پتو بافی و پارچه بافی. این هنر دستی به «کارتوفی»، «کارششوک» و «کارکرباس» نیز معروف است.
تنها الیافی که در بافت پارچههای کارباف از گذشته تا به حال مورد استفاده قرار میگیرد، الیاف پنبه است. البته امروزه برخی از بافندگان دست به ابتکار جدیدی زدهاند و از اضافات نخ پشمی مورد استفاده در قالیبافی برای بافت نوعی پلاس استفاده میکنند. آنچه در اینجا مورد بحث است، دستبافهای پارچهای میباشد که جنس آنها از پنبه بوده و به روش سنتی با دارهای چوبی ساده که در منطقه بهصورت دستساز درست شده، بافته میشوند. ازجمله معروفترین نوع تولیدات کاربافی، کرباس است.
دلایل استفاده از پنبه در کاربافی: دلایل مختلفی برای استفاده از الیاف پنبه در اکثر منسوجات وجود دارد. یکی از پدیدههای طبیعی مؤثر در زندگی انسان آبوهوا و دیگری کشت فراوان پنبه بوده است.
پارچههای کارباف با دارهای ساده دو وردی ساخته شده از چوب و نی بافته میشود که این دارها بر روی چالهای به عمق 70 سانتیمتر بر پا میشود و اغلب در صفه، ایوان و یا اتاق نشیمن مستقر میکردند. بافنده این هنر دستی، برای بافت آن پشت چاله مینشیند و با ابزار داخل آن کار میکند، به همین دلیل به آن «کارچاله» نیز میگویند. پارچه کارباف با توجه به کاربرد آن یا ساده و تکرنگ است و یا طرح دار است. طرح غالب آنها یا بهصورت چهارخانههای ریز و درشت رنگی یا بهصورت راهراه در جهت پود گذاری. چهارخانهها اندازههای مختلفی دارد و در رنگهای متنوعی بافته میشود. در میبد به این چهارخانهها «گُل» گفته میشود و چهارخانههای بزرگ را گلِ درشت و چهارخانههای ریز را گلِ ریز میگویند.
این دستباف سنتی بهعنوان پارچه پوشاکی برای انواع چادر زنانه، چادرشب، روانداز، روتختی، پارچههای لباسی، بقچه، سفره، دستمال، حوله، پلاس، کیسه حنا و غیره کاربرد دارد.
در حدود 30 سال اخیر، رنگ مصرفی در کاربافی و رنگرزی کلافها از یزد و بازار شهرهای اطراف چون اصفهان تهیه میشود و در بین مردم به «جوهر» معروف است؛ اما در گذشته ازجمله رنگهای مصرفی در رنگرزی، «نیل» بود که بسیار گرانقیمت بوده، بهقدری که در ذهنیت مردم هر چیز گرانقیمتی را با نیل میسنجیدند. «در آن زمان یک قوطی نیل بهاندازه یک باغ ارزش داشت». در حال حاضر نخ رنگی مورد استفاده در برخی تولیدات کاربافی، نخی است که از تولیدات کارخانههای ریسندگی یزد و یا شهرهای دیگر در بازار به مقدار زیاد وجود دارد و در دسترس بافندگان است.
ابزار و وسایلی که در بافت پارچههای کارباف مورد استفاده قرار میگیرد، مانند دستگاه (دار) کاربافی و سایر ابزار جانبی دیگری که در ارتباط با کاربافی مورد استفاده بافندگان قرار میگیرد، با سادهترین مصالح است، ازجمله چوب و نی ساخته شده و غیره. ساختار و مکانیزم این وسایل از گذشته تا امروز تغییری نکرده و امروزه نیز بافندگان همچنان از همان وسایل باقی مانده از گذشته استفاده میکنند.
ارمک بافی یکی از فعالیتهای دستبافی و خانگی موجود در استان یزد محسوب میگردد. تهیه پارچههای دستباف ارمک در گذشته قبل از توسعه کارخانهها و ماشینهای برقی نساجی در شهرستان یزد رواج فراوانی داشته است ولی اکنون به سبب افزایش منسوجات ماشینی متنوع با کیفیت بهتر و گسترش عرضه آنها با قیمت کمتر از فعالیت ارمک بافی با وسایل دستی کاسته شده است.
ارمک، پارچه دست بافی است از جنس نخ مرسریزه و پنبه، به طول ۲۵ متر و عرض ۷۵ الی ۹۰ سانتیمتر، جهت تهیه پیراهن و روپوش مدارس یا لباس محلی در استان یزد. ارمک بافی، یکی از فعالیتهای خانگی موجود در استان یزد محسوب میگردد.
تهیه پارچه های دست بافت ارمک در گذشته رونق فراوانی داشته است، اما اکنون به سبب افزایش منسوجات ماشینی متنوع، با کیفیت بهتر و گسترش عرضه آنها با قیمت کمتر، استفاده از این پارچه به مقدار زیادی کاسته شده است.
مواد اولیه مورد مصرف ارمک بافان، بیشتر شامل نخ مرسریزه نمره ۳۲ (بهعنوان تار) و نخ پنبهای، نمره ۲ یکلا (بهعنوان پود) میباشد. البته گاهی از نخ ابریشمی مصنوعی بهعنوان تار استفاده میشود. چنانکه از اشارات تاریخی برمیآید، در گذشته ارمک منسوجی پشمی بود که اغلب از پشم شترهای خاکستریرنگ تأمین میشد. اکثر دستگاههای دستی ارامک بافی چهار وردی است ولی هنگام بافت بهصورت دستگاههای دو وردی عمل میکند. بدین معنی که وردیها بهصورت دو به دو به یکدیگر متصل بوده و با هم بالا و پایین میرود. ارمک معمولاً با عرض ۷۵*۹۰ سانتیمتر بافته میشود و اغلب بافندگان این فرآورده بانوان هستند. برای تهیه یک رویه کار از پارچه نامبرده با عرض ۹۰ سانتیمتر و طول ۲۵ متر حدود ۵/۳ کیلو نخ لازم است که نصف آن تار بوده و نصف دیگر نخ پود است.
طرحهایی که معمولاً در پارچههای ارمک مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از: طرحهای ساده، پیچازی و راهراه که برای تولید پیراهن، روپوش مدارس و لباس محلی مورد استفاده قرار میگیرند.
ابزار در لغتنامه دهخدا به معنی دستمال، بقچه و سفره آمده است. ابزار بافی یا همان بافتن سفره نان یا جامه نان در زیرشاخه دستبافتههای سنتی نساجی سنتی قرار دارد. این دستبافتهها پارچههای ظریف و نیمه خشنی هستند که در کارگاههایی معروف به پاچال در منطقه الموت با چلههایی از جنس پنبه به رنگ سفید و پودهایی از همان جنس، به رنگهای آبی و سفید بافته میشوند. چلهها از جنس نخهای پنبهای است و از نخهای پشمی دستریسی شده و خودرنگ (سفید و کرم روشن) برای بافت پارچههای نیمه خشن استفاده میشود و بافت آن را به طایفه مراقی ها نسبت میدهند.
درگذشته اهالی روستا برای پخت نان گرد هم میآمدند و از این دستبافته در تمامی مراحل پخت نان از کیسه آرد تا سفره نان استفاده میکردند.
خصوصیات این رشته از صنایعدستی مانند دیگر دستبافتههای دستگاهی سنتی این است که تمامی مراحل سهگانه بافندگی با ایجاد دهانه کار، پود گذاری و دفتین زدن انجام میشود و امکان استفاده از پودهای رنگی به میزان نامحدود و همچنین تنوع طرح و بافت با در اختیار داشتن و کنترل حرکات وردها میسر میشود که این امر نشانگر حضور مؤثر و خلاق در تولید است.
دستگاه بافندگی سنتی پاچال، شامل غلطک پارچه پیچ، ورد، میل میلک، ساز و قرقره، شانه، دفتین، پدال و طناب است.
برای شروع به بافت، ابتدا باید نخهای چلهکشی (تار) را آماده کرد که این کار بهوسیله «چوقه» انجام میشود. نخها بهصورت رفتوبرگشت و با ایجاد ضربدر بین تارهای زیرورو بر روی میخها پیچیده میشود، به این مرحله چلهدوانی گفته میشود، معمولاً عرض موردنظر برای چلهها ۳۵ سانتیمتر و طول آن تا چند صد متر در نظر گرفته میشود.
پسازآن چلهها را بر روی دستگاه بافت انتقال داده که از یکسو به «غلطت پارچه پیچ» در قسمت جلوی و از سوی دیگر به میخهای بلندی که به بالای دستگاه بافت و یا میلههای که در سقف تعبیهشده است متصل میشود. تارها بهوسیله «ورد» به دو قسمت، تار زیر و تار رو تقسیم میشود، سپس از داخل شانه که در میان جعبه دفتین چوبی قرار دارد عبور داده میشود. وردها از بالا، توسط طنابهایی از جنس پنبه تابیدهشده است به «ساز» و «قرقره»، به قسمت بالای دستگاه متصل است و در قسمت پایین دستگاه، توسط طنابهای دیگری به «پدال» متصل میشود با حرکت پدالها به سمت پایین توسط پای بافنده وردها به حرکت درآمده و تارهای زیر به پایین هدایت میشوند و دهانهای ایجاد میشود که برای عبور پود و ایجاد بافت ضروری است. نخهای پود بهوسیله دستگاه ماسورهپیچ به دور ماسوره پیچیده میشود و سپس داخل «ماکو» قرار میگیرد. با حرکت نوسانی «دفتین» و «شانه» پود در بین تارها تنیده و محکم میشود بهاینترتیب عمل بافت صورت میپذیرد.
پسازآنکه ۲۰-۲۵ سانتیمتر از پارچه بافته شد، انتهای چلهها که به بالای دستگاه متصل است رهاشده و پارچه بافتهشده بر روی غلطک پارچه پیچ گردانده میشود، این روند ادامه دارد تا زمانی که تارها به پایان برسد.
نقوش بکار رفته راهراههای افقی، با عبور پود رنگی (آبی) به فاصله سه تا چهار سانتیمتر ایجاد میشود. پسازآنکه پارچه بافته شد، از دستگاه جداشده و به اندازههای مختلف یک متری و گاه بیشتر بریدهشده و لبهها کنار هم دوخته میشود.
گروههای قومی در الموت مانند مراغیها که درگذشتهای نهچندان دور به کشت پنبه اشتغال داشتند، تنها از نخهای پنبهای خود در بافتهها استفاده میکردند. امروزه به علت دسترسی نداشتن به این مواد کاموا جایگزین آنها شده است.
ایزار بافی منطقه الموت در سال ۱۳۹۱ با شماره ۹۳۲ در فهرست ملی میراث فرهنگی ناملموس به ثبت رسیده است.
جیم بافی صنعت دستی دیگری است مانند اورمک یا کرباس که توسط زنان در خانه ها انجام میگیرد. اکثر بافندگان شاغل در این رشته بانوان هستند. علاوه بر شهرستان یزد، در بخش خضرآباد نیز معمول است. جیم پارچهای است که از آن در تهیه لباس استفاده میشود.
حوله بافی که در اصطلاح محلی به آن (تُو بافی و یا تون بافی) اطلاق میگردد از قدیمیترین صنایعدستی جنوب خراسان میباشد. بافت حولههای سنتی در خراسان جنوبی، امروزه نیز همانند گذشته با دستگاههای سنتی دو یا چهار وردی و ابزار کار ساده، صورت میگیرد. با کمک این دستگاه کلیه مراحل سهگانه بافندگی ایجاد دهنه کار، پود گذاری (با تنوع رنگی نامحدود) و دَفتین زدن با حرکات منظم دست و پا باعث تولید انواع پارچه بر اساس نوع ماده اولیه میشود.
شیوه بافت به این صورت میباشد که ابتدا نخهای پنبهای را به وسیله چرخ ریسندگی و چرخ ماسوره تهیه کرده و سپس در یک فضای باز به وسیله تعدادی چوب نازک و هماندازه بهاصطلاح محلی «چله ها را دوانید». بعد نخهای پیچیده شده به دور چوبها (فاصله هر کدام از چوبها یک متر میباشد) را به دور یک چوب بزرگ و ثابت شده به نام «نوورد» می پیچیند. جهت بافت میبایست نخها را با ماکو رد کرده و بعد از هر بار نخ رد شده دنده یا «دفتین» که به سمت جلو و عقب آورده میشود، نخها کوبیده و پارچه بافته میشود. وقتی ماکو از سمت راست رد میشود پاتلک سمت چپ با پا به حرکت در آمده (و بالعکس) و وردها را جابهجا میکند. به هر اندازه که پارچه بافته میشود متی و دستکش بهوسیله هنرمند به حرکت در میآید تا پارچه بافته شده جمع و به دور چوب قطوری به نام «بالین» پیچیده شود. هنر حوله بافی با ترکیب رنگها در کل پارچه و حاشیه کار با خلاقیت خود هنرمند تولید میشود. البته ممکن است برای طراحی یک بافته از نمونههایی استفاده شود که در زمان گذشته کاربرد داشته است.
از انواع نقوش به کار رفته در حوله بافی میتوان به: کُلو، گِنتی، چَپَر بافت، جِناغی و ساده اشاره کرد. تولیدات مختلف حوله بافی شامل: انواع حوله دست و صورت و حمام، سفره نان، صافی، دستمال، چادرشب، شال سر، لُنگی و … میباشد. تولید حوله در بسیاری از شهرستانهای خراسان جنوبی ازجمله خوسف، نهبندان، درمیان، سرایان، قاینات درحال حاضر رواج داشته و شهرستان بیرجند بالأخص روستای خراشاد از اصلیترین مراکز تولید حوله در استان به شمار میآید.
فرت در فرهنگ معین به معنای تار و پود آمده است. فرت بافی، بافت و تهیهی منسوجات مختلف از قبیل انواع حوله، چادرشب، سفره، بقچه و لباس زیر، به وسیلهی نخهای پنبهای تابیده یا ابریشم در استان خراسان «فرت بافی» یا «تُن بافی» نامیده میشود. به نقل از یکی از فرت بافان قدیمی شهر، واژه فرت برگرفته از صدای برخورد نی ها و شانه در دستگاه فرت است، درست مانند صدایی که به هنگام قیچی زدن پارچه به وجود میآید.
دستگاه بافت فرت، چهار وردی است ولی به علت تراکم و تعداد زیاد تارها، وردها، دو به دو، به یکدیگر بسته میشوند و دارای شانهی مخصوصی (معمولاً از جنس نی) میباشد. این دستبافته، مانند جاجیم، دورو است. عرض این دستبافته ۵۰ الی ۷۰ سانتیمتر است و طول آن تا ۷۰ متر نیز میرسد. نخ مصرفی آن، نخ پنبهای ۱۶ دولا و گاه برای پود، از نخهای ابریشم مصنوعی نیز استفاده میشود، نقوش رایج در این جودانه، پیچازی و چهارخانه میباشد.
برای تهیه پارچه از دستگاهی بنام «فرد» استفاده میشد. دستگاه فرد شامل اجزای ساده است که در اتاقی به همین منظور برپا میشود. پس از انتخاب رنگها نخها را به محل کارگاه میآوردند. در کارگاه قسمتی برای نشستن بافنده در نظر میگرفتند. دو پدال زیر پای بافنده و یک شانه جلو رویش، چند عده ماکو که نخهای رنگارنگ در داخل آن قرار داشت.
یک دستگیره برای پیچاندن پارچهها به دور توپ و نخها که در طول کارگاه امتداد داشت و در انتها به وزنهی سنگین بسته میشد. بافنده یکی از پدالها را فشار میداد. دهانهی نخها باز میشد سپس ماکو را از بین نخها عبور میداد و سپس پدال دیگر و به همین ترتیب برای محکم شدن نخها به هم شانه را با دست به عقب میکشید.
قناویز نام پارچهای دستباف در استان یزد است که عرض کمی دارد و از تولیدات کاربردی صنایعدستی ایران به شمار میآید. از تولیدات هنر قناویزبافی بهعنوان آستری لباس استفاده میشود. در نوشتههای قدیمی، پارچه قناویز به خطه خراسان منسوب شده است ولی امروزه قناویز در یزد که به شهر بادگیرها معروف است، بافته میشود.
قناویز با دستگاههای ساده نساجی دو وردی بافته میشود و بافندگان آن را اکثراً زنان خانهدار تشکیل میدهند. مواد اولیه مورد نیاز در هنر قناویزبافی نخ ابریشم مصنوعی است.
قناویز را با آب ولرم و شویندههای معمولی میتوان شست و دوری از رطوبت مدام، حرارت و آتش، اشعه مستقیم و مداوم خورشید، سفیدکنندههای شیمیایی و اشیای نوکتیز از راهکارهای نگهداری این محصول به شمار میآید.
ماده اولیه تهیه کرباس پنبه است. از پنبه به دلیل نرمی، مقاومت و سهلالوصول بودن تهیه آن استفاده میشود. بافندگان این پارچه به طور عمده، زنان خانهدار میباشند. کرباس به وسیله دستگاههای ساده و دو وردی نساجی به عرض 35 تا 70 سانتیمتر بافته میشود و تار و پود آن از نخ پنبهای دست ریس است. طول چله از 20 الی 80 متر در نوسان است و به نیاز بافنده بستگی دارد. مراحل تهیه کرباس؛ حلاجی و ریسیدن پنبه، آهار زدن و رنگرزی کلافها، پیوند زدن و بافتن پارچه است.
مرکز تولید این پارچه در استان یزد، در شهرهای اردکان، میبد، خرانق و … میباشد و از آن برای بستهبندی کالا، لایه لباس، آستری کفش و غیره استفاده میشود. در گذشته کرباسبافی از صنایعدستی شهرستان نجف آباد بوده است و از مهمترین منابع درآمدی این شهرستان محسوب می شده است؛ اما با ورود صنعت قالیبافی، این حرفه از رونق افتاد و به فراموشی سپرده شد.
مشخصات کرباس مرغوب؛
- محکم بودن و صاف بافته شدن و داشتن کنارههای تمیز
- نداشتن نقص و به اصطلاح «زده نداشتن» بافت (زدههای ایجاد شده در بافت، ناشی از مواد زائد پنبه مصرفی در ریسیدن و اشتباه در نخریسی میباشد.)
- اگر بافنده هنگام بافت بعضی از تارها را رها کرده و اصطلاحاً پود از بین تارها عبور نکند و نخ لای بافت قرار نگیرد و یا بالعکس، پودها رها شوند بافت دچار ایراد میشود.
موارد مصرف کرباس؛
کرباس معمولاً به رنگ سفید بافته میشد یا بهصورت چاپ قلمکار در میآمد و یا با نخهای رنگی در طرحهای مختلف بافته میشد.
- کرباس قلمکار: کرباسی که برای چاپ قلمکار مورد استفاده قرا میگرفت توسط چیتسازها و به رنگ سفید خریداری میشد. پارچههای قلمکار عمدتاً برای سفره غذاخوری، رو لحافی (لحاف کرسی) تولید و استفاده میشد.
- کرباس مینایی: پارچههای سفید بافتهشده، توسط رنگرز در رنگهای آبی و سورمهای رنگرزی شده و در دوخت لباس از آن استفاده میشود. همچنین در لحاف تشک نیز از این کرباس استفاده میشد.
- کرباس نقش دار: برای بافت این نوع کرباس، نخ های کلاف شده مربوط به این پارچه قبل از شروع کار رنگرزی شده و سپس ماسوره می شود و در نهایت نقشها را با توجه به عبور ماکو از بین تارها ایجاد میکردند که این کار بستگی به رنگ عبور داده شده داشت. رنگهای متداول آن آبی، صورتی، سورمهای و قرمز بودند.
مصارف این نوع پارچه در چادر رختخوابی، چادر سری، بقچه باغی، چادر ورکاری و برخی موارد خاص است. از دیگر مصارف پارچه کرباس در تخت گیوههای معروف به گیوه ملکی نجفآباد است که بهصورت چندلایه در تخت گیوه دوخته میشد.
متقال نوعی پارچه است که به دست زنان تولید و از این پارچه تنپوشهای بهاری و تابستانی برای همه اعضای خانواده دوخته میشد. متقال پارچهای بسیار طبیعی و با مقاومت بالا است که از پنبه خام گیاهی تولید میشود و هر کجا که مزارع کشت پنبه وجود داشته متقال بافی هم در آنجا رونق داشته است و مردم در گذشته برای دوختن پوششهای خود از این نوع پارچه استفاده میکردند.
ماده اولیه متقال پنبه بوده و توسط ابزاری به نام چله به نخ تبدیل میشده و این نخ با دستگاه «وردی» یا «پدالی» به پارچه تبدیل میشده است. برای بافتن متقال زنان از پنبه گیاهی پارچه تولید میکردند، به اینگونه که ابتدا پنبه خام را تهیه و سپس با ابزاری به نام «چله» آن را میریسیدند و آن را تبدیل به نخ پنبهای میکردند. سپس با پنبه نخی و بهرهگیری از دستگاه متقال بافی آن را تبدیل به پارچه میکردند و هنگامی پارچه تولید میشد با پارچه تولید شده انواع لباسهای بهاری و تابستانی برای اعضای خانواده خود میبافتند.
هماکنون این هنر در ایران منسوخ شده است. تغییر الگوی مصرف و بهرهگیری از تنوع در محصولات پوشیدنی موجب شده که این هنر کاملاً منسوخ شود. علت منسوخ شدن این هنر ورود پارچههای صنعتی با جنسهای متفاوت و رنگهای متنوع بوده است که موجب کمرنگ شدن این هنر دستی شده است.
متقال، برای دوخت انواع لباسهای بهاری و زمستانی اعضای خانواده استفاده می شده است. لباسهای دوختهشده با متقال شامل دامن، روسری، چادر، پیراهن زنانه و مردانه، شلوار مردانه و… بوده است. به دلیل استحکام بالا در گذشته از متقال برای دوخت متکا، بالش و تشک سنتی استفاده می شده است.
رشته ابریشم، الیافی است که بهواسطهی برخی از انواع کرمهایی که برای حفاظت از خودشان پیله میسازند، تولید میشود. بنا به شواهد تاریخی، کشف کرم ابریشم و پرورش آن برای نخستین بار در چین باستان اتفاق افتاد؛ اما به هرحال پس از حدود سه هزار سال پنهانکاری، دیگر جوامع از شیوه پرورش و تهیه ابریشم اطلاع یافتند.
پرورش کرم ابریشم بهتدریج در جوامع مختلف خصوصاً ژاپن و ایران گسترش یافت و یافتههای حفاری مارلیک و چراغعلی تپه گویای رشد صنعت ابریشمبافی مردم روستانشین ایران در دوره ماقبل تاریخ میباشد. در محدوده فعلی استان گلستان (که در گذشته به نام گرگان بوده) ابریشمبافی و تولید ابریشم دارای سابقهای دیرینه میباشد. با توجه به منابع تاریخی، در دوره حمله مغولان و عهد صفویه، گرگان یکی از مناطق مهم تولید ابریشم ایران بوده است. لازم به ذکر است که پارچههای بافتهشده در منطقه گرگان و دشت به سبک پارچههای ابریشمی چینی میباشد. این دستبافته ها در سال ۱۳۵۶ هجری شمسی برنده جایزه ظریفترین و زیباترین دستبافته جهان گردید و جایزه یونسکو را از آن یک زن ایرانی به نام خانم صغری کبیری از اهالی روستای زاوین در استان خراسان رضوی نمود.
پارچههای ابریشمی با تارهای طلا و نقره در شوشتر، شیراز، فسا، اصفهان بافته میشدند و از جمله مراکز ابریشمبافی ایران مناطق رامیان، مینودشت و ترکمن صحرا در استان گلستان و روستای زاوین، کلات نادری، راز، جرگلان، مانه و سملقان در استان خراسان را میتوان نام برد.
مواد و لوازم ابریشمبافی:
- دار ابریشمبافی باید سالم و عاری از هرگونه شکستگی باشد و در ضمن دار، دارای تکیهگاه مناسب از جنس نرم و پوشش پلاستیکی باشد و پهنای آن از ۳۵ س کمتر نباشد.
- کارگاه ابریشمبافی باید دارای نور کافی باشد؛ برای این کار حداقل پنجرهای به ابعاد یکپنجم کف کارگاه نصب شود. همچنین محل نصب لامپها طوری باشد که برای بافنده ابریشم ایجاد خیرگی و سایه نکند.
- نخ چله یکی از مواد مهم در ابریشمبافی میباشد. در زبان محلی به آن تانه، گوله نخ یا نخ گرد میگویند و جنس آن از ابریشم بوده و تاب این نخ ۴ یا ۵ لاست. ابریشمبافان استان نخ چله را از پیلههای ابریشم که خود پرورش میدهند تهیه میکنند.
- ابریشم جفت بافت؛ که در زبان محلی به آن بافه میگویند و بهعنوان پود از آن استفاده میکنند.
- نخهای طلایی و نقرهایرنگ؛ که جهت تزئین بهعنوان پود از آن استفاده میکنند.
- رنگ؛ شامل رنگ طبیعی (روناس، پوست گردو و پوست انار…) و رنگ شیمیایی (آبی، مشکی، قرمز، سبز)بوده و برای رنگرزی نخها از آن استفاده میشود.
برک نوعی پارچه دستباف ضخیم است که با استفاده از پشم شتر یا کرک بز در نقوش ساده یا چهارخانه بافته میشود و نام این پارچه نیز بر همین اساس انتخاب شده است. به برک در عربی بَرکّان گفته میشود. کیفیت پارچه را میتوان به دو نوع نرم و شفاف و کرک مانند و ظریف جهت پارچه فاستونی و پشمی و الیاف بلند و خشن جهت نمد و قالی و غیره تقسیم کرد. پرزهای پارچه راست و مستقیم و بادوام است، خاصیت فنری دارد و بر روی هم نمیخوابد. معمولاً خودرنگ است و در رنگهای قهوهای، سیاه، سفید، شیری و شکری یا خاکستری تهیه میشود.
تقاضای زیاد برای این پارچه به دلیل گرم بودن و وزن سبک و نگهداری آسان آن میباشد و از آن برای تهیه اورکت، کت و شلوار، بلوز و ژاکت، گاهی پتو و قالی استفاده میکنند. در قدیم، درویشان از برک قبا و کلاه میدوختند و بعدها با بهبود کیفیت آن، پادشاهان و فرمانروایان نیز قبا و جبه از جنس برک به تن میکردند.
تیمور لنگ در سرگذشتی که به قلم خود نوشته است درباره بشرویه خراسان و پارچه برک مینویسد: «چند روز بعد نزدیک شهر «بشرویه» رسیدم … سکنه شهر که در سر راهم ایستاده بودند توبرهای داشتند و چیزی از آن بیرون میآوردند و آن را به دو قسمت تقسیم میکردند. یکی را در جیب چپ میگذاشتند و دیگری را در جیب راست. بعداً فهمیدم آنها در توبره خود پشم بز نگه میدارند و آنها موی بز را از کرک جدا میکنند و تا از کرک «برک» ببافند و از موی بز جاجیم و گلیم ببافند. برک از پارچههای پشمین چین هم لطیفتر بود و من پارچهای به آن لطافت در عمرم ندیده بودم. در بازدید از یکی از کارگاههای نساجی خواستم به تمام کارگران آن نفری یک سکه هدیه دهم اما آنها نپذیرفتند.»
ناظم الاطباء مینویسد: «برک پارچهای از کرک گوسفند و بسیار نفیس و اعلا است که از آن جبه و سرداری دوزند و برک بخرز و کرمان بر سایر اقسام آن ترجیح دارد.»
ادوارد پولاک در سفرنامه خود نوشته: «برک پارچهای نرم و چسبان است که از کرک لطیف شتر بافته میشود و در ایران جای فاستونی را گرفته است.»
از برک در کشورهایی چون ایران، افغانستان، لیبی، الجزایر برای تهیه پوشاکی چون پالتو، لبّاده، شولا (در افغانستان)، نوعی ردا (در میان عربها)، چوقا (بالاپوش چوپانان)، مُچ پیچ (به محلّی خراسانی: «پِی تُوَه» به معنای تابیده به پا یا تابه و گرمکننده پی) و شالهای برکی (در ایران) به کار میرود.
شیوه بافت برک؛ ابتدا به پوست، آهک زده تا کرک و مو به آسانی جدا شود، سپس کرکها را از نظر رنگ تفکیک کرده وآن ها را شانه میزنند، سپس دوباره کرکها را دوباره موی کشی کرده و پس از شانه مجدد، با چرخدستی میریسند و به نخ تبدیل میکنند. بعد از طی شدن مراحل آهار زدن، تنیدن، اندازهگیری و چسباندن نخها به یکدیگر، نخ را چله دوانی و ماسوره پیچی میکنند. سپس با نخهای خاصله چلهکشی کرده و شروع به بافت مینمایند.
بافت برک با دستگاه دو وردی نساجی بافته میشود. پارچه حاصله را با زرده تخممرغ ورز میدهند تا حالتی نمدی به خود گیرد. برک از لطافت و استحکام خاصی برخوردار است و از آن عمدتاً برای تهیه و دوخت کت مردانه و پالتوی زمستانی استفاده میشود.
مراکز تولید برک؛ برک امروزه در ایران کمیاب است. بجستان، گناباد، فردوس و بشرویه در خراسان از نواحی اصلی تولید این پارچه هستند؛ در استان کرمان نیز بافته میشود. انواع مشهور آن در قبیله بربری هزاره (برک هزاری) در بشرویه (استان خراسان) بوده و در حال حاضر، مرکز فروش برک در مشهد است. برک بافی در خراسان سابقه تاریخی دارد و قبل از صنایع نساجی ماشینی دوران بسیار درخشانی داشته است. با پیدایش ماشین در صنایع نساجی و تولید انواع پارچه به مقدار زیاد و قیمت ارزان، تولید برک بسیار کم شد و دیگر نتوانست با صنعت مشابه ماشینی رقابت کند. امروزه به دلیل زحمت زیاد تولید، بالا بودن سن شاغلین، افزایش بهای مواد اولیه و کمی دستمزد کارگران، این هنر رو به نابودی است و اکثر شاغلین این رشته ، به رشتههای پر رونق دیگری چون قالیبافی روی آوردند.
یکی از صنایعدستی کاربردی ایران باشلق بافی نام دارد. باشلق نوعی پارچهی دستبافت سادهی پشمی است که در حال حاضر فقط در آلاشت از توابع استان مازندران بافته شده و بیشتر برای تهیهی لباسهای محلی استفاده میشود. برای بافت آن از دستگاه نساجی سنتی (پاچالی) که دارای دو ورد است استفاده میکنند.
مواد اولیهی آن پشم خودرنگ است. باشلق را معمولاً با عرض ۳۰ الی ۵۰ سانتیمتر و طول ۱۲ تا ۱۶ متر بافته و بعد از اتمام بافت، با دوختن قطعات پهلوی یکدیگر، لباس موردنظر را تهیه میکنند. معمولاً برای بافت یک قوارهی ۱۲ متری، ۱۲ ساعت وقت لازم است. روش نگهداری آن مانند دیگر الیاف پشمی، حفاظت از بید، رطوبت مداوم، اشعهی خورشید، سفیدکنندهها و اشیای تیز است و با آب ولرم و صابون بهراحتی تمیز میشود.
چادرشببافی یکی از صنایع دستی سنتی ایران است. چادرشب، پارچهای رنگارنگ و معمولاً با طرح چهارخانه است به جنس پنبه یا ابریشم که در مناطقی از مرکز (یزد)، شمال (خراسان شمالی، گیلان و مازندران) و جنوب (هرمزگان) ایران بافته میشود.
چادرشببافی شمال ایران؛
در گیلان بهعنوان نوعی کمرپیچ برای زنان محلی استفاده میشود و بافت آن هماکنون در روستای رویین (اسفراین) استان خراسان شمالی بیشتر از سایر شمال کشور رواج دارد. الیاف بکار رفته معمولاً ابریشمی و با رنگهای زنده و شاد است. ابعاد چادرشب معمولاً ۲×۲ بوده و دارای نقشهای هندسی چهارخانه و اکثر با رنگ زمینه قرمز بافته میشود. این پارچه از نخهای پنبهای، پشم و ابریشمی از سالیان گذشته تاکنون با کاربردهای گوناگون بافته شدهاست. چادر شب که در اصطلاح محلی در استان مازندران به آن لاون میگویند، توسط دستگاههای پارچه بافی که توسط نجارهای محلی ساخته میشود بافته میشود که نام این دستگاهها پچال است و در خانهها بافته میشود. نخهای مورد استفاده را از مغازههای کاموابافی به نام کنافابافی تهیه مینمایند. چادرشب یا چورشب یا لاون از دو جنس پشمی و ابریشمی بافته میشد که نوع ابریشمی آن را دارایی گفته میشود و مخصوص خانوادههای اعیان بوده و اکثراً نوع پشمی آن در خانه هر بومی مناطق گیلان یافت میشود. چادرشب یا یک لاون معمولاً از شش تخته با طرحهای ذهنی و بدون استفاده از نقشه یا طرح در رنگهای متنوع توسط زنان بافته میشود.
پاچال یا دستگاه چادرشببافی؛
عاروس: حلقهای برای نگهداری ورد که از سقف آویزان میکنند. ورد: دو عدد چوب ۵۰ سانتیمتری که بهطور موازی در بین تارها قرار میدهند که تارها از بین رشتههای نخی کنفی بین وردها میگذرند. تار یا تان: راز میان ورد رشتههای نخهایی هستند که بهطور افقی میگذرند. شانه: یک وسیله چوبی که نخهای افقی تار از میان آن عبور میکنند و پس از هر رج بافت بر روی قسمت بافته شده کوبیده میشود. تون: نخهایی که بهصورت عرضی قرار داده شده است. ارج: وسیلهای چوبی که تیغهای آهنی دارد که برای ثابت نگه داشتن قسمت بافته شده به کار میرود. دستکش: وسیلهای که از جنس شاخ گوزن ساخته میشود و در حفره درون پیش نورد قرار میگیرد و از محل نشستن بافنده یک طناب به آن وصل است که برای سفت کردن بافته به کار میرود. پی نورد: چوبی که در روبه روی بافنده قرار دارد و برای جمع کردن قسمت بافته شده به کار میرود. ماکو: تکه چوبی است که نخ تون برای بافت به دور ان میپیچد. پس نورد: چوبی است که بهصورت افقی در پایههای عمودی دستگاه قرار دارد و به روی آن چوبهای کوتاهی قرار دارد که به آن شوشه ŝuŝe یا نی شونه nyŝoneh و بسته شده و نخهای تار به دور آن پیچیده شده است. هزنا: چوبی است مدور که در سوراخ تعبیه شده در پس نورد قرار دارد از این ابزار جهت شل یا سفت کردن پارچه بافته شده، استفاده میشود. پاتی کلی: دو عدد چوبی است که در قسمت زیرین دستگاه جهت قرار گرفتن پای بافنده تعبیه شده است که بهوسیله آن بافنده تارها را از یکدیگر جهت بافت و عبور دادن ماکو از میان تار استفاده میکند. تخته پاچال: قسمتی چوبی از دستگاه است که بافنده بر روی آن مینشیند. اجزا در طرح قابل مشاهده است.
فرایند چادرشببافی؛
برای شروع ابتدا خانمهای محل به دور هم جمع میشوند و تعدادی چوب با توجه به اندازه پارچه چادرشب در زمین فرو میکنند که این کار برای انجام عمل چله کشی است. بعد نخها را به تفکیک رنگ و نقشهای که دارند بهصورت یکی در میان بین چوبها بهصورت زیگزاگ میکشند. سپس آنها را به دور پس نورد میپیچند سپس آنها را از طریق شانه به پیش نورد متصل میکنند و با دستکش نورد را نگه میدارند و نخها را محکم کشیده که در این مرحله تارها آماده بافت شدهاند و نخ پود را درون ماکو میگذارند و از میان تارها عبور میدهند و بعد از بافت هر رج روی آن شانه میکوبند.
کاربردهای چادرشب؛
- از آن برای بستن دور کمر استفاده میکردند چون از نفوذ رطوبت به بدن جلوگیری میکرد.
- در جهاز هر دختری برای رو جهازی آن استفاده میشده است.
- بهعنوان روتختی و ساک دستی و جانماز نیز استفاده میشده است.
چادرشببافی مرکز ایران؛
چادرشب در یزد و اردکان (به گویش محلی: چادیشُو) به پارچهای معمولاً با طرح چهارخانه، معمولاً از جنس پنبه و ویسکوز با آهار نشاسته گفته میشود که با طرحهای مختلف برای استفادههای گوناگون تولید میشود.
انواع و موارد استفاده چادرشب در یزد؛
- طرح پیچازی نازک و نقشدار است و به عنوان رختخوابپیچ از آن استفاده میشود. چادرشب پیچازی در اندازه ۲ متر در ۲ متر و در رنگهای نیلی، قرمز، زرد، سبز و مشکی تولید میشود.
- گونه دیگر که ضخیمتر است چادرشب بیابانی یا صحرایی است و طرح آن خِتکی نامیده میشود. چادرشب بیابانی در قدیم برای حمل علوفه و فرآوردههای کشاورزی برای روستاییان و به عنوان بقچه برای بستهبندی مورد استفاده قرار میگرفته.
- نوع دیگری نیز وجود دارد که راهراه است و به نام سفره شناخته میشود و بهعنوان سفره نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
- چادرکژ نوعی از چادرشب بود که پیش از ترویج چادر مشکی بین زنان ایرانی، زنان در یزد میپوشیدند اما تولید آن دیگر انجام نمیشود.
- چادرشب طرح نباتی نیز در برخی از مناطق یزد بهعنوان دستار برای مردان مورد استفاده بوده است.
تولید چادرشب در یزد؛
در گذشته بیشتر مردان و زنان یزد، اردکان و زارج در کنار کار کشاورزی به تولید پارچههای چادرشب مشغول میشدند اما امروزه تولید این نوع پارچه در سطح محدودی ادامه دارد.
ترمه، نوعی پارچه گرانبهای بافتهشده از الیاف بسیار لطیف است که از صنایع دستی نساجی نفیس ایران میباشد. نقشهای منحنی مانند بته جقه و گلهای شاهعباسی در رنگهای مختلف در ترمه به کار میرود.
ترمه با طرحهای بسیار متنوعی در نقاط مختلف ایران بافته میشود و ترمه یزد به زیبایی بسیار معروف است. برای ترمهبافی از ابریشم و پشم مرغوب با الیاف بلند استفاده میکنند. نخها با رنگهای گیاهی و مواد مصنوعی طبیعی و بیشتر به رنگهای عنابی، قرمز، سبز، نارنجی و مشکی رنگرزی میشوند. برخی از نقشهای متنوع ترمهبافی عبارتاند از بته جقه، گلهای شاه عباسی، بته خرقه، شاخ گوزنی، امیری، راهراه (محرمات)، بته سروی و بته بادامی.
نگهداری، شستشو و اتوکشی ترمه؛ اصولاً پارچهی ترمه به سبب بافت منحصربهفرد و به دلیل تراکم زیاد پودهایش از یک مقاومت نسبی مطلوب برخوردار است و در مجموع پردوام تر از بقیهی انواع پارچه است. بااینوجود، نور و رطوبت از بزرگترین عوامل رنگپریدگی ترمه است؛ زیرا قسمتهای سیاه آن در برابر نور و حرارت حساستر از بقیهی قسمتها بوده و بهراحتی آنها را جذب میکند. همچنین بید یکی از دشمنان ترمه است و به همان گونه که پارچههای پشمی در برابر بیدزدگی محافظت میشود، میبایست در نگهداشت ترمه اقدام شود که متداولترین آنها استفاده از نفتالین میباشد. از آنجا که معمولاً ترمه با آستری و یراق همراه میشود، شستن ترمه با آب به محصول آسیب میرساند و از طرفی دمای بالای آب و مواد شیمیایی موجود در مواد شوینده نیز میتواند آسیبزا باشد؛ بنابراین تنها راهی که برای شستشوی ترمه پیشنهاد شده خشکشویی است.
در گذشته نقشهای ترمه را به روش انگشتی ایجاد میکردند ولی امروزه از دستگاه چهار وردی (که برای شعربافی و نساجی سنتی به کار میرفت) استفاده میشود. ترمهبافی از اوایل دوران صفویه در ایران رونق داشته ولی اکنون در حال منسوخ شدن است و تنها در یزد و (در اداره کل هنرهای سنتی سازمان میراث فرهنگی، برای حفظ و احیای این هنر) کارگاههای ترمهبافی وجود دارند.
ایکات گونهای روش رنگرزی و همچنین نوعی روش بافت اطلاق میشود. این شیوه بافت پارچه در تعدادی از کشورهای جهان متداول است و در ایران تنها در شهر یزد وجود دارد که به آن داراییبافی نیز میگویند. ایکات کلمهای است مالایی به معنای گره زدن و رنگ نمودن که به فارسی به آن دارایی میگویند و روشی است قدیمی برای منقوش نمودن پارچه که عبارت است از رنگ نمودن نخهای پارچه قبل از بافت. زادگاه این هنر به احتمال زیاد در اندونزی بوده ولی در ایران از دیرباز در مناطق مختلفی انجام میگرفته است و هماکنون در شهر یزد تعدادی کارگاه به تولید دارایی مشغول هستند.
روش بافت؛ ایکات بر سه نوع است: ایکات تار و ایکات پود و ایکات تاری پودی. در ایکات تار، نخهای تار قبل از بافت رنگرزی شده و بعد چله کشی پارچه صورت میگیرد و سپس نقوش در حین بافت پدید میآید. در ایکات پود، نخهای تار و پود هر دو قبل از چلهکشی رنگرزی شده و بعد از عمل چلهکشی، بافت انجام میگیرد. ایکات پود بسیار پرکاربرد تر و گرانبهاتر است. داراییهای تولید شده معمولاً به عرض ۹۰ و طول ۳۰ سانتیمتر است که پس از پایان بافت بسته به مورد مصرف بریده شده و مورد استفاده قرار میگیرد.
انواع روش ایکات؛ به دلیل کاربرد روش ایکات در مورد تار یا پود یا هردو، لازم است میان ایکات تار و ایکات پود و ایکات دوگانه، تفاوت قائل شویم. ضمن آنکه لازمهی هر سه روش آن است که نخها روی نوعی چارچوب کشیده شوند تا بتوانند آنها را بهصورت نقشی جمع کرده و به هم بست.
ایکات تار؛ معمولاً ثابت هستند و همینکه روی دستگاه بافندگی نصب شوند دیگر به آنها دست نمیزنند و فقط پود رنگی واحدی را به آنها میبافند. البته این قاعده، استثنایی نیز دارد و آن این است که هنگامیکه تارها بهصورت افقی میبندند باید آنها را به ترتیب و توالی به جلو بکشند تا نقش پیکان یا شعلهای از آن پدید آید.
ایکات پود؛ به کار بیشتری روی دستگاه بافندگی نیاز دارد زیرا هر گرهای باید در جای دقیق و معین زده شود تا نقش حاضر گردد. البته بافنده تا اندازهای میتواند با حرکت دادن و جلو و عقب بردن پود نقشهایی را که خود در نظر دارد به وجود آورد.
ایکات دوگانه؛ به مهارت فوقالعادهای که در هر دو روش باید به کار بسته شود نیاز دارد و گاه تکمیل این بافتهای ظریف پیچیده یک سال یا بیشتر زمان میگیرد.
زَربَفْت یا زَری بافی یکی از رشتههای صنایع دستی است. در فرهنگ دکتر معین زری یعنی پارچهی ساخته شده از زر (طلا). پارچهای که پودهای آن از طلا است. زری یا زربفت پارچهای ظریف و بسیار گران بهاست که چله یا تار آن از ابریشم خالص است و پودهای آن ابریشم رنگی و یکی از پودها، نخ گلابتون است که میتواند زرین یا سیمین باشد.
زری نفیسترین و افسانهایترین منسوج ایرانی که در روزگار رونق و رواج خود شهرتی عالمگیر داشته و هماکنون نمونههایی از آن زینتبخش موزهها و سایر مراکز هنری ایران و دیگر کشورهای جهان است و دارای سابقهای طولانی از لحاظ بافت و تولید میباشد.
مواد اولیه پارچههای زربفت، از بهترین نوع ابریشم طبیعی ایران انتخاب میشود. همچنین یکی از مهمترین مواد اولیه، گلابتون است. از گلابتون بیشتر در بافت پارچههای زربفت استفاده میشود. آن چیزی که باعث درخشش و گرانبهایی ویژهی پارچههای زربفت میشود، گلابتون است.
گُلابِتون؛ رشتهای سیمی بسیار نازک است که درون آن یک رشته نخ ابریشم قرار دارد و بر روی آن، لایهای از زر (طلا) کشیده شدهاست. گلابتون دو نوع است؛ گلابتون خارجی و گلابتون ایرانی
گلابتون خارجی از هند میآید و بسیار ظریف است. اصفهان و تبریز از اصلیترین مراکز گلابتون ایرانی بهشمار میروند. کاشان، زنجان، هرات، رشت، مشهد، قم، ساوه از دیگر مکانهایی هستند که در آنها گلابتون ساخته میشود.
در کارگاه زریبافی دو نوع دستگاه بافندگی وجود دارد؛ دستگاههای بافندگی جعبهای (ژاکارد) و دستگاههای بافندگی بدون جعبه (دستوری یا گوشوارهای). با استفاده از این دو دستگاه سه نوع پارچهی زربفت تهیه و تولید میشود:
- پارچههای زربفت اطلسی
- پارچههای زربفت دارایی
- پارچههای زربفت اطلسی و دارایی
شعربافی یکی از صنایع دستی ایران است. یکی از هنرهای اصیل، سنتی و چشمنواز در شهرهای کویری مانند کاشان و یزد، شَعربافی است. بدون شک یزد شهری است که صنعت نساجی و پارچههای فاخر آن از سالهای دور زبانزد بود تا جایی که مارکوپولو در سفرنامهاش میگوید: پارچههای ابریشمی موسوم به «یزدی» نزد بازرگانان شهرت فراوانی دارد و به همه جای دنیا صادر میشود.
به موی انسان یا حیوان «شَعر» گفته میشود و در اصطلاح بافندگی، شَعر نوعی پارچه است که با مو یا ابریشم و با «دستگاه بافندگی چهار وردی» بافته میشود. بافتن شَعرِ پشمی در یزد و اصفهان و شَعر ابریشمی در کاشان رواج داشت که اکنون در معرض فراموشی و نابودی است.
نقشهی خاصی برای بافت شَعربافی وجود ندارد و به دو شیوه ساده و میلهای (راهراه) بافته میشود. شعر ساده را بیشتر به رنگهای بنفش، زرشکی، مشکی، زرد، بادنجانی، سبز، گلی برای لباس زنان و شعر میلهای را به شکل سیاه و سفید به عرض ۲ متر و طول ۱٫۵ متر برای لباس مردان میبافند.
رسم است که نام بافنده با نشان طلایی در سر و ته پارچه درج شود. از اساتید بنام شعربافی میتوان به غلامرضا حسنی ژاه از استادان شعربافی در کاشان و همچنین دختر ایشان مرضیه حسنی ژاه و پسر کوچک ایشان علیاکبر حاتمیان، نام برد. تلاش ایشان درکارگاه بافندگی خانه منوچهری در احیای این هنر سنتی نقشی بسیار داشت.
گفتنی است که در گذشته، (تا حدود ۵۰ سال پیش) بافندگی با دستگاه شعربافی، بسیار دشوار بوده و تنها از عهده جوانان برمیآمده است؛ اما بنا به یک روایت یکی از شَعربافان قهار آن دوره به نام حاج حبیبالله خادم قطعهای را به این دستگاه اضافه میکند که کار با آن را بسیار سادهتر مینماید. این قطعه چک (با فتحه حرف چ) نام دارد و ساختار سادهای دارد. ایشان حدود سال ۱۳۹۲ هجری شمسی در کاشان از دنیا رفتهاند. در روایت دیگر از آقای صادق وجدان (یاصادق شاطری که در حال حاضر، سال ۱۳۹۷ هجری شمسی، جزو معدود شعربافان میباشد)، یک شعرباف معروف دیگر به نام حسن فرزند فرجالله سبزپوشان این قطعه را با الهام از شعربافان اصفهان به دستگاه اضافه نموده است.
شال ترمه یکی از قدیمیترین و اصیلترین صنایع دستی و دست بافتههای منطقه هوتک کرمان است و از لحاظ ظاهری شباهت زیادی به ترمه دارد و تفاوت آن با ترمه در آن است که در پشت آن، برشهای نخ دیده نمیشود. برای بافت شال ترمه از پشم بسیار لطیف و ظریف استفاده میشود و بسیار ریز بافت بوده و بیشتر به مصرف شال و یا دوخت لباسهای نفیس میرسد.
تاریخچه بافت شال ترمه؛ بعضی بافت اولین شال ترمه را به کشمیر نسبت میدهند ولی در کتب تاریخی نوشتهاند که یکی از شاهزادگان که بهعنوان گروگان در دربار تیمور لنگ به سر می برده است این هنر را از ایران به کشمیر برده است و در جای دیگر نوشتهاند زینالعابدین شهریار در سال نهم هجری بافندگی را از ایران به کشمیر برده و اینان بافت ترمه را در آنجا رواج و گسترش دادند.
ترمه ایران یا کشمیر؛
درجایی درکتب تاریخ کشمیر نوشتهاند: منسوجات پشمی اصل بیگانه دارند و برازنده شاهانند و اینک آنها را در کشمیر میبافند. ولی آنچه مسلم است اگر این بافت ریشه در کشوری چون هند داشت حتماً مانند دیگر منسوجات مختص هند، از سمبلهایشان مانند فیل، ببر، مجسمه بودا و … بهعنوان موتیف استفاده میکردند، درصورتیکه از بتهجقه که موتیف خاص ایرانی است استفاده مینمایند و از پشم یا ابریشم لطیف با دست ریسیده شده و با مواد گیاهی یا معدنی رنگرزی میشود، گاهی از نخهای گلابتون بهعنوان ماده اولیه استفاده میشود و با دستگاه نساجی چهار ورودی و بهصورت ورچینه ای بافته میشود، طول آن ۲۰۰ متر و عرض آن ۹۰ سانتیمتر بوده و دارای نقوشی چون بتهجقه، درخت زندگی، محرمات (راهراه) است.
عریض بافی در گذشته بسیار رواج داشته است ولی امروزه به دلیل در دسترس نبودن مواد اولیه آن بسیار محدود شده است. عریض پارچهی نسبتاً ضخیم و پشمی است که برای دوختن دامن، پالتو و کت از آن استفاده میشود یا در هنر پتهدوزی برای زیر کار از این پارچه استفاده میکنند. امروزه عریض بافی بسیار کمتر از گذشتهها تولید میشود و حتی در پتهدوزی هم کمتر کاربرد دارد.
عریض پارچهای دستباف است که بهوسیلهی دستگاههای بافندگی چوبی تولید میشد. ولی در سالهای اخیر دستگاههای چوبی جای خود را به دستگاههای تک فاز برقی دادند و پس از آن نیز تدریجاً بافتههای کارخانهای جانشینی عریضهای دستباف شده و هماکنون پتههای استان کرمان را بیشتر اینگونه پارچههای کارخانهای تشکیل میدهد.
هنر زیبای ماشته بافی از صنایعدستی استان لرستان میباشد که توسط زنان توانمند لر درست میشود. ماشته نوعی پارچه است و در دستهبندی رشتههای صنایعدستی، در دسته نساجی سنتی محسوب میشود، ماده اولیه آن پشم ریسیده است که در حال حاضر از نخهای پلیاستر و آکریلیکی موجود در بازار استفاده میکنند.
ابزار بافت در ماشته بافی شامل دار ماشته بافی چهار وردی که ورد ابزار تقسیمبندی تارهای چله در هنگام ماسوره است. چرخ چله پیچی، چرخ ماسوره پیچی و ماکو و ماسوره؛ در واقع قسمت اصلی دار شامل 4 ورد است که وظیفه تقسیم تارهای چله را به عهده دارد این وردها توسط 4 پدال به پایهدار وصل میشوند که به هنگام بافت با جابجایی هماهنگ آنها توسط پاهای بافنده عمل بافت صورت میگیرد.
برای بافت ابتدا ماکو را با نخ پودی به دور ماسوله میپیچد و در درون ماکو قرار میگیرد تا از دهانه کار عبور کند، بافنده پاهای خود را بر روی تسمه پدالها فشار داده تا با جابجایی وردها به دو دسته زیر و رو تقسیم و به اصطلاح دهانه کار باز شود. با باز شدن دهانه کار ماکو را از آن عبور داده و پود را با زدن شانه بر لبه پارچه کوبیده و به همین ترتیب در هر رج با کشیدن 2 عدد از پدالها طبق نقشه بافت جابجا شده و مراحل بافت صورت میگیرد، نوار بافته شده به طور تقریبی 9 متر طول و 45 تا 50 سانتیمتر عرض دارد که هر 4 قطعه آن را به هم دوخته تا بافتهای به ابعاد 2 در 2 مترمربع به دست آید.
کاربرد ماشته در گذشته بهصورت رختخوابپیچ بوده ولی امروزه کاربردهای دیگری نظیر رومیزی، رویه مبلمان، پشتی و تکهدوزی رویه کیف و کفش زنانه مورد استفاده قرار میگیرد. میتوان با تغییر در طرح و رنگ و تکنیک بافت کاربردهای جدیدتری برای آن تعریف کرد. این دست بافته در اکثر مناطق استان و در شهرهای خرم آباد، بروجرد، نورآباد، الیگودرز بافته میشود.
در ایران در اکثر مناطقی که بافت آن رواج دارد به نام جاجیم خوانده میشود. فقط در خرمآباد و کرمانشاه ماشته یا موج نامیده میشود که از قدیمیترین پارچههای دست بافته این منطقه میباشد.
مهمترین ماده اولیه مصرفی در تولید ماشته نخ پشمی الوان است. رایجترین نقوش ماشته های لرستان عبارتاند از: گل پتویی، چهارخانه آو و دار (آب و درخت) راهراه، هشت خانه، خانه پنجزاری کاربرد عمده ماشته رختخوابپیچ میباشد، ولی در زندگی عشایر و روستایی کاربردهای دیگری مانند زیرانداز، روانداز و روی کرسی دارد.
مخمل نوعی پارچه کرکی است که از ابریشم، پنبه، کتان یا پشم بافته میشود. مخمل به علت دشواری ساخت و تولید، معمولاً جزء پارچههای اشرافی و لوکس محسوب میشود؛ گرچه با پیشرفت فناوری روز، تولید آن هزینهی کمتری پیدا کرده است. صفت «مخملی» اشاره مستقیم به لطافت و نرمی این نوع پارچه دارد و منظور از آن «به نرمی مخمل» است.
مخمل برای دوخت لباس، روانداز تختخواب و نیز پردهی سالنهای تئاتر استفاده میشود. روش تولید مخمل به این شکل است که دولایه پارچه با تارها و پودهای جداگانه با یک ماشین همزمان باهم بافته میشوند. فاصله این دو لایه میتواند حدود یک سانتیمتر باشد و نخ خاب با درگیر شدن بین دولایه پارچهها را به هم متصل مینماید بلافاصله یک تیغ تیز نخهای خاب درگیر شده را میبرد در اینجا لایههای پارچه بهوسیله نخهای خاب بریده شده و هر کدام از لایهها به یک لایه پارچه مخمل جداگانه تبدیل میشوند.
این پارچه میتواند توسط سیستمهای بافندگی تاری پودی (ریسندگی) و حلقوی تولید شود.
موج، نوعی پارچۀ ضخیم همانند جاجیم است که توسط عشایر و روستاییان کرد در استانهای کرمانشاه، ایلام و کردستان بافته میشود و موجبافی از صنایعدستی این مناطق به شمار میرود.
موج در دو تکهی هماندازه که به شیوهی اریب بافی متعادل و با طرح جناغی بافته میشود. سپس دو تکه به یکدیگر دوخته میشود و انتهای موج با منگوله تزیین میشود. طول این دستبافت ۲/۵ و عرض آن را ۴ تخته باریک تشکیل میدهد، این ۴ تخته را همیشه سر هم بافته میشود و ۹/۵ متر طول دارد.
این دستبافته در واقع در میان کرد های کرمانشاه، بهعنوان جای رختخوابهای اضافی استفاده میشده و هماکنون استفاده از آن گسترش یافته و برای ساختن کیف و کفش و … نیز مورد استفاده قرار میگیرد.
مادهی اصلی این دست بافته پشم است که توسط دامداران به دست میآید. پشم الیافی است که مانند مو و کرک، از پروتئین مخصوص به عنوانکراتین تشکیل شده است که همین پروتئین به علت داشتن مواد زیادی گوگرد از سایر پروتئینها متمایز است.
موجبافی به طور کلی به ۲ دسته مورد استفاده میشود؛ بافت جانمازی یا سجاده و رختخواب پیچ
بافندگان این دست بافته آن را به ۴۰ تیکه که بهعنوان روانداز یا روتختی استفاده میشود، میبافند.
هر دست رختخواب اعم از تشک و لحاف را درون یک بقچه جای میدهند و به یک دیوار از خانه تکیه میدهند و متکا یا رو متکا سفید گلدوزیشده در رویش قرار داده شده که بر زیبایی منزل میافزاید. موج در ابتدا کاملاً ساده بافته میشده است، اما با گذشت زمان چون به بافت ظریفی احتیاج داشتهاند، دستگاههای آن پیچیدهتر شد و شکلی از بافت آن که ویژۀ یکجانشینان است به وجود آمد.
چپری بافی یکی از شاخههای نساجی سنتی ایران و رشته ی بومی استان مازندران است.
چَپری، پارچهای دستبافت با تار پنبهای و پود پشمی است که با دستگاه پارچهبافی دو وردی تولید شده و در استان مازندران برای تولید پوشاک محلی کاربرد دارد. پارچه ی چپری، در استان مازندران به میزان محدود و اغلب توسط زنان بافته میشود. بافت پارچه ی چپری، یکدست و یکنواخت بوده و دارای برجستگی نیست. در بافت چپری، نخها بهتناوب از روی هم گذر کرده و در اثر پیوستگی نخهای تار و پود و درگیری آنها با یکدیگر، پارچهای با مقاومت مطلوب تولید میشود.
پارچه ی چپری مرغوب، باید دارای ویژگیهای ذیل باشد:
• باید تارهای چپری از جنس پنبه و پودهای آن، از جنس پشم باشد.
• تمام رنگهای بهکاررفته در رنگرزی الیاف ایزار باید از ثبوت کافی برخوردار باشند. رنگهای طبیعی مزیت بیشتری نسبت به رنگهای شیمیایی دارد.
ش پارچه ی چپری باید عاری از عیبهای ظاهری ذاتی ازقبیل گرهدارشدن، دورنگی، رگهدارشدن، غیریکنواختی شدید ردیفهای بافتهشده، ترکیدگی و بدقوارگی باشد.
• پارچه ی چپری نباید دارای عیوب ظاهری عارضی ازقبیل پارگی، سوراخشدگی، سوختگی، رنگپسدادن، پوسیدگی، آثار رفوگری، ساییدگی، رنگپریدگی، بیدخوردگی و نخکشی باشد.
پارچه¬ی چپری، در زمانهای گذشته مصارف گوناگون نداشته و جهت استفاده در پوشاک محلی مازندران بافته میشد.
در بافت چپری، از نقشه ی خاصی استفاده نمیشود. به دلیل شیوه ی بافت، امکان ایجاد نقوش منحنی و پیچیده در چپری وجود ندارد. اجرای چاپ پارچه در این هنر- صنعت رایج نیست. همچنین، با توجه به شیوه ی بافت چپری، امکان ایجاد خط نوشته در مرحله¬ی بافت وجود ندارد. شیوه ی چاپ خطوط نوشتاری نیز روی پارچه ی چپری رایج نیست.
مواد اولیه¬ی چپریبافی، شامل نخهای پنبهای سفید، نخهای پشمی رنگرزیشده و رنگدانههای گیاهی، جانوری یا شیمیایی است.
چپری با دستگاه پارچهبافی دو وردی بافته میشود.
ازآنجاکه تالشان در گذشته مردمی کوچنشین بودهاند، بیشترین نیازشان را خود تهیه میکردند. بافت شال نیز یکی از نیازهای آنها بوده است چراکه زندگی شبانی و عشایری آنها در فصلهای سرد سال ایجاب میکرد که از پشم گوسفندان خود، برای تهیه پوشاک و…استفاده نمایند. آنها برای بیشتر نیازهای خود از پشم استفاده میکردهاند، حتی طنابهای تالشیان نیز از جنس پشم بوده است. شالبافی در استانهای کردستان و کرمانشاه نیز رواج دارد.
شال نوعی پارچه زمخت و تکرنگ است که از پشم گوسفندان در دستگاه شالبافی بافته میشود. شالبافی از هنرهای اصیل و سنتی تالشیها و ییلاقنشینان گیلان بوده است. بهترین نوع شال در دهی به نام کوبولان بافته میشود که حتی قابل رقابت با پالتوهای خارجی است اما متأسفانه این هنر امروز در این منطقه رو به زوال است.
مواد اولیه شالبافی فقط پشم است. بیشتر پشم مورد مصرف در شال از پشم گوسفندان محلی است و کمتر خریداری میشود، چون اکثر بافندگان شال افرادی هستند که خود گلهدار نیستند. تار و پود شال که بهصورت پارچه بافته میشود از پشم است و پنبه یا مواد دیگر در آن استفاده نمیشود مگر در بافت سیاهچادر که مقداری موی بز به آن اضافه میکنند.
دستگاه شالبافی:
در منطقه کلور دو وردی است دستگاه بهصورت افقی و روبهروی بافنده روی زمین قرار میگیرد و این دستگاه شبیه دستگاه جاجیم بافی است، به این صورت که دو پایه چوبی به فاصله یک متر از یکدیگر در زمین محکم میشود. دو سر این پایههای چوبی بهصورت u ساخته شده تا وردنه که شال بعد از بافته شدن به دور آن میپیچد روی آن قرار میگیرد.
چوقا یا چوغا که به عبای دهقانی و عشایری نیز معروف میباشد، در واقع کت بلند و بیآستینی است که مردان عشایر و روستایی به خصوص در استانهای خوزستان، چهارمحال و بختیاری، گیلان و اصفهان بهصورت عبا روی لباسهای دیگر خود میپوشند و طرح آن برگرفته از معبد چغازنبیل بزرگترین معبد عیلامیان میباشد.
چوقا معمولاً دارای دو رنگ سیاه و سفید (یا سرمهای و سفید) است که بهصورت قوارهای به عرض 70 سانتیمتر و طول حداکثر حدود 350 سانتیمتر بافته میشود و به دو تکه بریده شده و از به هم دوختن قطعات بریده شده، چوقا حاصل میگردد. طرح نیمه بالایی چوقا از نوارهای متعدد پهن، سرمهای یا سیاه ولی طرح نیمه پایینی فقط از چند خط تشکیل میشود.
در مورد استفاده از این نقوش گفته میشود که خطهای سفید نماد سپنتا مینو (فرشته نیک) از پایین به بالا میآیند و خطوط سیاه نماد انگره مینو (اهریمن) از بالا به پایین میآیند و بیانگر پیروزیهای نهایی خوبیها بر بدیهاست.
مواد اولیه چوقا را نخ پشمی و نخ پنبهای تشکیل میدهد. ضمن آنکه باید گفت چوقا میتواند تماماً از نخ پشمی یا تماماً از نخ پنبهای و نیز با استفاده از نخ پنبهای به عنوان تار و نخ پشمی بهعنوان پود، تولید شود که نوع تار و پود پنبهای آن معمولاً مخصوص فصل تابستان است و در فصول دیگر سال کاربرد چندانی ندارد. برای بافت چوقا از دار خوابیده استفاده میکنند و تکنیک بافت آن نیز مانند تکنیک گلیم بافی است با این تفاوت که خیلی ریز بافت تر است و تار و پود نازک دارد.
مدت زمان متوسط برای بافت چوقا حدود 20 روز است، پس از بافت چوقا آن قسمت را که بافت ساده دارد برای پایین تنه و قسمتی را که دارای نقش پلهای مشکی است برای بالاتنه بهکاربرده و آن را میدوزند.
چوقا در کلیه فصول سال مورد استفاده قرار میگیرد. هنگامیکه هوا سرد باشد چوقا را با بستن شالی در کمر به دور آن به بدن محکم میبندند تا باد و سرما در آن نفوذ نکند. بافت چوقا به علت متراکم بودن و پشمی بودن آن تا حدودی مانع نفوذ باران میشود. هنگام گرما و یا در حال کوهپیمایی دامن چوقا را از پایین تا کرده به کمر یا شانه حائل میکنند تا دامن آن دست وپای فرد را نگیرد.
برای بافت یک چوقای متوسط حدود یک کیلوگرم نخ پنبهای (پود) و یک کیلو خامه پشمی بکار میرود. ارزش و مرغوبیت چوقا بسته به منزلت اجتماعی افراد ایل متفاوت است. بهترین نوع چوقا نوعی است که در طایفه بهداروند در تش کیارسی بافته شدن و به چوقا «کیارسی» معروف است. بعد از آن چوقای «موری» که در طایفه موری بافته میشود شهرت دارد.
چوقا بهعنوان یکی از صنایعدستی عشایری استان چهارمحال و بختیاری در شورای ثبت میراث فرهنگی کشور مورد تائید قرار گرفت و به ثبت ملی رسیده است.
در گذشته پن را با نخهای ابریشمی میبافتند لیکن امروزه از نخهای نایلونی نیز استفاده میکنند انواع نقوشی که بر روی پن میاندازند عبارتاند از چهل چپر، چشم بلبل یا بیست و نه چپر، چشم خروس یا بیست و هشت چپر، هشت چپر یا مار پیچ یا نیم مداخل. در گذشته بافت پن یا نوارهای تزئینی لباس در منطقه رودبار شهرستان و الموت بسیار رایج بوده است.
نوارهای رنگارنگ و نقش دار شیردنگ نمایانگر مراسم شادی و سرور قوم بختیاری است. این مردم در جشنها و عروسیها بر سر سیاهچادرها و در خانهها این نوارهای تزیینی را آویزان میکنند و به این ترتیب پیغام شادی خود را به میهمانان و آشنایان میرسانند.
شیردنگ» در اندازههای متفاوت و رنگهای زیا و جذاب بافته میشود. زن هنرمند، این نوارها را با بسم ا… شروع به بافتن میکند و امیدوار است که رشتهی شادیهای هیچکس گسسته و پاره نشود.
یکی از صنایعدستی تزیینی_کاربردی استان چهارمحال و بختیاری شیر دنگ بافی است. شیر دنگ بافی جنبهی خودمصرفی دارد. ازنظر بافت همانند وریس است، تفاوت عمدهی آن با وریس در عرض کم و طول زیاد و همچنین تعبیهی منگولهها (آویز های پشمی الوان) بهمنظور زیبایی است.
مواد اولیه عمده در تولید و بافت شیر دنگ از بهترین نوع پشمهای بهاره است که زنان عشایر با ظرافت خاصی بهوسیلهی ابزار سادهای به نام پیلی بهصورت رشتهی نازکی میریسند و پسازآن به روش رنگرزی گیاهی (سنتی) به رنگهای شاد و با طراوت رنگآمیزی کرده و بعدازآن بر اساس طرحهای ذهنی شروع به بافت میکنند.
کاربرد شیردنگ اکثراً در جلوی سیاهچادر (بهون) جهت تزیین سیاهچادر است. شیر دنگ در مراسم جشن و شادی استفاده گستردهتری دارد. به صورتی که برپایی هر مراسم جشن بدون انجام تزیینات با شیر دنگ امکانپذیر نیست.
اکثر نقوش بافتهشده در شیر دنگ نقوش هندسی شکسته و نیز نقش حیوانات درزمینهی آن است. حفظ و نگهداری آن دوری از آتش، عدم صدمه به تاروپود و شستشوی آن در آب روان است.
حَضایهبافی از رشتههای صنایع دستی ایرانی است. حضایه نوار باریکی برای تزیین لباس است و از صنایعدستی تزیینی-کاربردی جنوب ایران به شمار میرود و در زیرمجموعه گروه نساجی سنتی قرار میگیرد.
مواد اولیه؛ از نخهای رنگی برای تاروپود آن استفاده میشود که اغلب با رنگ طلایی آمیخته است.
ابزار کار؛
نخهای رنگی با دستگاه ساده چوبی که مانند یک دستگاه نساجی کوچک عمل میکند، بافته میشوند و از قاشقکی چوبی برای کوبیدن به وسط بافته استفاده میشود.
روش و مراحل تولید؛ تارها را روی دستگاه نساجی کوچک به دو دسته تقسیم میکنند که این کار عمل پودگذاری را ممکن میسازد. ضمن بافت با قاشقک به وسط آن میکوبند تا پودها روی هم فشرده شوند و نوار محکمتر گردد.
موارد مصرفی؛ نوار حضایه برای پیچیدن دور کمر، روی چادر استفاده میشود و علاوه بر آن برای تزیین دمپای شلوار بندری، تزیین روی کیف زنانه، دور شال، روسری و… نیز بهکار میرود.
خوس بافی ازجمله سوزندوزیهای منطقه استان هرمزگان است. توجه به نوع پارچه و نوع نخ این هنر را در زمره تخصص بانوان هنرمند قرار داده است. نخ خوس نوعی نخ پلاستیکی در رنگهای مختلف میباشد. ولی علاقه به رنگ طلایی و نقرهای با طیفهای متفاوت بهصورت بارز بین این هنرورزان با دست دوختههایشان مشاهده میشود. هنرخوس دوزی میتواند بر روی تور یا مخمل انجام گیرد ولی معمولاً بر روی پارچه مخمل باید با سوزن مخصوص با نام سوزن چنایل انجام گیرد. در سوزندوزی بر روی تور که به حالت گره نقوش ذهنی و یا نقوش متنوع و یا تک گره بر روی البسه و گاه پرده خودنمایی میکند.
از این هنر همچنین برای تزیین پردهها، روسریها و چادرهای توری استفاده میشود. نقوشی که بیشتر در خوس دوزی مورد توجه است نقوش ستارگان به شکل شش پر، هشت پر و ۱۲ پر است. نوع نخی که در خوس دوزی مورد استفاده قرار میگیرد نقرهای یا نقرهای طلایی است.
این هنر آنچنان در بین این هنرمندان مرسوم است که بهصورت هدیه اسامی داماد و عروس حتی بر روی پارچه مزین میگردد و در مراسم ازدواج به آنان هدیه داده شده و باعث توجه عام و خاص میگردد.
شک بافی حرفهای خانگی و سنتی است که در مناطق روستایی استان هرمزگان توسط بانوان انجام میپذیرد. این هنر از دستبافهای شهرستان میناب محسوب میشود.
نوعی نوار باریک زینتی از جنس نخ پنبهای است که از آن برای تزئین اطراف سجاده و مقنعه، سفره عقد، بقچه و همچنین تزئین لباس محلی در قسمت یقه لباس، سرآستین و پایین دامن استفاده میشود. ولی عمدهترین مورد مصرف آن در لباسهای بندری در قسمت دمپای شلوار زنان میباشد.
بافت آن با جابجا شدن چند قرقره طلایی و نقرهای که «خوس» نامیده میشود بر روی بالشتکی که برای همین کار تهیه شده انجام میپذیرد. این بالشتک را با پارچه دوخته و داخلش را با آرد، ماسه، آهک و گچ پر میکنند. در گذشته آن را با صدفهای حلزونی شکل کوچک پر میکردند.
چوغن (نوعی هاون چوبی) از ابزار دیگر شک بافی است که بالشتک روی آن قرار میگیرد. درواقع تکیهگاه بالش و پایه برای بافت نوار میباشد.
به قرقره هایی که نخ مصرفی به دور آن پیچیده میشود قالب میگویند که به شیوههای مختلفی روی بالش قرار میگیرد.
کارت بافی بافت نواری با نقشهای هندسی و رنگارنگ با استفاده از کارتهای مربع شکل برای تزیین لباس، بند عینک، نوار نشانه کتاب و غیره میباشد. کارت بافی هنری ست که از زمانهای قدیم در بین بیشتر ملتهایی که پیشینه فرهنگی داشتهاند، رواج یافته و برای تزئینات لباس دور یقه، دامن، کمربند، نوارکلاه، بند زین، اسب و غیره استفاده می شده است.
کارت بافی یکی از هنرهای دستی ایران بوده که در مناطق گوناگون کشور به فرهای مختلف بافته شده و اسامی محلی دارد. در شهر قزوین به آن پن بافی، در خراسان و لرستان مداخله بافی، در چهارمحال بختیاری وریس بافی و در علیآباد کتول به آن نواربافی میگویند. ابزار این کار کارتهای مربعی شکل با ابعاد تقریبی پنج سانتیمتری است که در قدیم از جنس پوست آهو یا چوبهای نازک بودند.
در منطقه الموت قزوین به کارت بافی پن بافی گفته میشود. کارتهای مربعی شکل و چهار سوراخه بوده و معمولاً از بیستوچهار کارت برای بافت یک نوار استفاده میکنند و هر چه تعداد کارتها بیشتر باشد عرض نوار پهنتر میشود. نخ مورد استفاده در آن نخهای ابریشمی بوده که به آن نخ کج میگویند.
نواری کمعرض و ظریف که با کارتهایی مربع شکل در خراسان شمالی بافته شده و به مصرف تزیین لباسهای محلی میرسد.
یکی از دست بافتههای استان لرستان «مداخله بافی» نام دارد که نوعی نوار کمعرض و ظریف است و به مصرف تزیین لباس میرسد. نخ مورد مصرف این دسته بافته نخ پنبهای یا پشمی پر تاب نمره 48 دولا می باشد، گهگاه از نخ ابریشمی نیز در بافت استفاده میشود. از این نوار برای تزیین دور یقه و پایین لباس و سرآستینهای لباسهای محلی زنان استفاده میگردد، در قدیم برای بند قنداق نوزاد و لباسهای مجلسی و فاخر مردان نیز استفاده میشده و هماکنون مصارفی چون نوار لای قرآن، بند عینک، تزیین لباس، بند دوربین و… دارد. در بافت، به جای دستگاه نساجی از کارتهایی که دارای چهار چشمک (روزنه) میباشد، استفاده مینمایند و عمل بافت کلاً بهوسیله همین کارتها صورت میگیرد به همین دلیل به کارت بافی مشهور گردیده و دارای طرح و نقوش زیبای هندسی و رنگارنگ است. لازم به ذکر است در قدیم جنس این کارتها از جنس پوست آهو بوده، محل این دست بافته در استان خراسان، منطقه لاین نو، قوچان، درگز و … میباشد.
یکی از هنرهای سنتی قوم کتول نواربافی کتول است که از جمله رشتههای اصیل و بومی استان است. این رشته در گذشته با استفاده از الیاف ابریشم و نخ زری یا سیم طلا و نقره و بهکارگیری قدرت خلاقیت و با استفاده از ابزاری ساده بر روی دار بافت، با بهرهگیری از نقوشی چون دو گلی، اریب، ولولک، کل قندی، ماه تولید میشده است.
زنان منطقه علیآباد کتول استان گلستان از دیرباز لباسهای مزین به نوارهای دستباف، سکه و یراق میپوشند همچنین نواربافی در گذشته بهمنظور رفع نیاز به دست زنان خانواده تولید می شده است.
هماکنون این رشته در شهرهای علیآباد کتول، مزرعه کتول، روستاهای اطراف در قالب البسه سنتی و وسایل کاربردی و تزئینی همچون قاب قیچی، قاب شانه، قاب آینه، کیسه توتون، کیسه پول و …با استفاده از پارچههای دستباف پنبهای و ابریشمی که رنگ غالب آن قرمز است ارائه میگردد.
این اثر بهعنوان میراث فرهنگی ناملموس استان به شماره 1162 در آخرین جلسه شورای ثبت میراث فرهنگی کشور در فهرست آثار ملی به ثبت رسید.
وریس نوارهای پهن به عرض 5 تا 15 سانتیمتر هستند که کار اصلی آنها بار حیوانات و همچنین برای استقرار بهون یا سیاهچادر مورد استفاده قرار میگیرد.
منطقه چهارمحال و بختیاری-روش بافت وریس بهصورت کارتی بافی یا دوال بافی است، بدینصورت که دار به طول دلخواه را بر روی زمین چلهکشی کرده و همزمان از صفحات چهارگوش چرمی یا فلزی که دوال نام دارد، نخهای تار را عبور میدهند. بافنده پس از انجام مراحل فوق بافت را آغاز میکند و در این بافته دوالها کار دهانه بافت را انجام میدهند و هرچقدر بافت وریس عریضتر و ریزتر باشد تعداد دوالها بیشتر خواهد بود.
پس از عبور دادن نخها از لابهلای تارها با استفاده از وسیله سادهای به نام دفه، تاروپود را به یکدیگر جفت میکنند. در بافت وریس معمولاً از نقوش هندسی، ماری و جانوری استفاده میشود. رنگهای بکار رفته در وریس معمولاً از تنوع پنج رنگ تشکیل شده که رنگهای اصلی رنگ قالب بافت وریس را انجام میدهند.
پشم مهمترین مواد اولیه برای بافت وریس و صنایعدستی عشایری است و وریس در زمره صنایعدستی عشایری است که در استان بیشتر در شهرستانهای کوهرنگ و کیار تولید و بیشتر جنبه خودمصرفی دارد.
بافتههای داری و غیرداری
قالیبافی ازجمله هنرهای اصیل و ارزشمندی است که سابقهای بس طولانی در ایران دارد. این هنر اصیل با فرهنگ کهنسال این مرز و بوم پیوندی ناگسستنی داشته و در گذر قرنها یکی از دستاوردهای مهم ایرانیان محسوب شده و در حال حاضر جزئی از زندگی و فرهنگ جامعه ایران اسلامی بشمار میآید.
بدون تردید فرش علاوه بر ابعاد اقتصادی آن مظهری از هنر ملی و میراث فرهنگی کشور ایران است و حفظ و حراست و بسط و گسترش آن یک وظیفه ملی برای تمامی جامعه ایرانی است. پیوند بین آثار تاریخی و طرحها و نقشههای فرش اصیل ایرانی نمایانگر ابعاد فرهنگی این صنعت و بیانکننده نوآوری، خلاقیت و اوج شکوفایی هنر روستائیان و طبقات محروم است که با کمترین امکانات در طی قرنها به آفرینش جلوههایی شگفتانگیز آن پرداختهاند.
قالیبافی ابتدا در میان ایلات و قبایل چادرنشین که کار اصلی و عمده آنان دامداری بوده است پدیدار شد و این مردمان پس از فراگیری فن ریسیدن و بافتن آن، ابتدا بافت گلیم و بعدها بافت قالیچههای پشمی را فراگرفتند. با کشف قالیچه معروف پازیریک، عقیده باستانشناسان بر این است که فرش پرزدار و گرهدار بیش از 3 تا 4 هزار سال است که در ایران بافته میشده است.
نقطه اوج قالیبافی در ایران شاید بتوان دوره صفویه نامید چراکه در این دوره کارگاههای قالیبافی شاهی در اقصی نقاط بر پا شده بود و بازرسانی از کار این کارگاهها نظارت میکردند و قالیهای بافته شده در این دوره زینتبخش موزههای دنیا است. در طی بررسی مکتوبات موجود در زمینه قالیبافی، مطلبی درباره قالیهای منطقه ایلام به دست نیامد. چنانکه از مطالعات آنها برمیآید، این است که دست بافتهای اولیه کردی از تاریخ و قدمت چندانی برخوردار نبوده و به حدود صدسال گذشته باز میگردد. قابل ذکر است که مردم این مناطق کردنشین به دلیل سنتهای عشایری دارای محصولات متنوعی از دستبافتها هستند. نقوش قالی کردی منطقه ایلام (با توجه به تطبیق آنان با دستبافتهای عشایری فارس و لری) برداشتی ضعیف از دستبافتهای قشقایی است. بهاحتمال قوی این مسئله دلیل کوچ عشایری به دیگر مناطق غرب کشور است. در این جابجاییها بافنده طرح را دیده و آن را در خود به کار میگرفته و یا از فرش دیگری عیناً بافته است.
خرسک بافی، بافت نوعی فرش با پُرزهای بلند و درشت بافت است که بافت آن، با رنگهای بسیار محدود انجام میشود. در بافت سنتی آن، از رنگ طبیعی پشم استفاده میکردند. پُرز، تاروپود کلفت آن، از پشم است و از پود رو استفاده نمیشود. در گذشته، از آن، بهعنوان روانداز استفاده میکردهاند. امروزه از این نوع بافت، برای تولید پادری و کناره در اندازههای مختلف استفاده میکنند. نقوش خرسک، معمولاً هندسی هستند و بافت آن، در روستای درتوجان رواج دارد.
یکی از صنایعدستی تزیینی، کاربردی ایران «گبهبافی» نام دارد. گبه، نوعی فرش از جنس قالی است که معمولاً در قطع قالیچه بافته میشود. این بافته در گذشته بیشتر بیانگر مراسمها، آئینها و مناسباتی مانند عزاداری، شادی، عروسی و دوستیها بوده، به این صورت که تصویر بافته شده در گبه بیانگر وقایع آن قوم است. البته این سنت در حال حاضر هم مرسوم است. برجستهترین صنعت دستی و خانگی در استانهای بوشهر و کهکیلویه و بویر احمد بافت گبه است که البته در قسمتهایی از چهارمحال بختیاری و فارس نیز رواج دارد و تقریباً در اکثر نقاط روستایی و حتی در بسیاری از مناطق شهری استانهای یادشده شغل اول یا حرفه دوم بسیاری از خانوادهها محسوب میشود.
گبه پرزهای بلند دارد و در بافت آن شمار پود بیشتری به کار میرود که تأثیر چشمگیری بر نرمی گبه میگذارد. تعداد پود برخی از گبهها گاهی از سه تا هشت پود در هر رج و بلندی پرزها گاهی تا یک سانتیمتر هم میرسد. گبههایی که در قدیم بافته میشدند خودرنگ بودهاند، یعنی پشم گوسفندان را بدون تغییر رنگ به کار میگرفتند و شامل رنگهای سیاه، سفید و خاکستری میشد. اگر بافنده روز خوبی را سپری میکرد رنگ سفید را به کار میبرد و اگر روز ناخوشایندی داشت رنگ سیاه در دستبافته اش نمودار میشد. بهمرورزمان بافندگان از رنگهای گیاهی و طبیعی برای پشمهایشان استفاده کردند و نقوش ذهنی خود را با این پشمهای رنگین ترکیب کردند. بعدها استقبال خوبی از این گبهها به عمل آمد و برای سرعت بخشیدن به کار رنگهای شیمیایی جایگزین رنگهای طبیعی شد و همچنین ماشین ریسندگی جای پشمریسی دستی را گرفت. با از میان رفتن طرحهای قدیمی و ذهنی طرحهای جدید به میان آمد. اگرچه این طرحها از اصالت طرحهای گذشته تهیاند اما از زیبایی خاص خود برخوردار هستند. مدتی این گبهها رونق خوبی در بازار داشتند، اما بنا به دلایلی بهزودی از رونق افتادند.
طراحی و نقشپردازی و حتی رنگآمیزی گبه از قالی و قالیچه جداست و تابع قواعد و سنتهای خاصی است. بافندگان گبه به سبب آزادی از قیدوبند در نقشپردازی حتی از بافندگان قالی همدستشان بازتر است. طرحها و نقشهای گبه تماماً ذهنی بوده و بیشتر طرحهای هندسی را در بر میگیرد. در یک یا دو حاشیه این قالیچهها یک شکل ساده و هندسی بهصورت مجرد تکرار میشود. ساده کردن خطوط و شکل هندسی دادن به خطوط ازجمله خصوصیات مهم گبهبافی در ایران است که با گذشت زمان در شکل تازهای انجام میگیرد. در زمینه ساده آن یک ترنج بزرگ یا چند لوزی کوچک در روی امتدادهای طولی دیده میشود و گاه در متن خالی وسط گبه، نقش درخت یا نقش چهارفصل یا نقش شیر بافته میشود. این نقشها و صورتها با رنگهای متفاوت بر گبههای عشایری جلوه خاصی به گبه میدهد. بافندگان گبه در این نقشها احساسات و تخیلات خود را آزادانه بیان میکنند.
با وجود نوآوریها و پیشرفتهای صنعت نساجی امروزه تنوع مختلفی در طرح و نقشهای فرشها به وجود آمده که این پیشرفتها باعث پدید آمدن روشهای بافت جدید فرش مثل فرش گل برجسته یا فرش نقش برجسته یا فرش هایبالک شده است که طرح و نقشهای آن حدوداً 4 تا 5 میلیمتر بلندتر از زمینه فرش بافته میشوند. تا فرش حالت سهبعدی زیبایی به خود بگیرد. این مدل فرشها با طرح و نقش مختلف بافته میشوند.
آنچه فرشهای گل برجسته را از سایر فرشها متفاوت میکند نخ خاب بهکاررفته در آنهاست زیرا در نخ تاروپود مشترکاند، در بافت این فرشها از نخ خاب هایبالک هیت ست استفاده میشود. نخ هایبالک هیت ست باعث میشود قسمتهایی از فرش برجستهتر از قسمتهای دیگر و قسمتهایی فرورفته باشد. این نوع قالی در قسمتهای برجسته دارای ضخامت ۷ تا ۹ میلیمتر بوده زیرا تراکم بافت در این قسمتها بیشتر است و هرچه قالی متراکمتر باشد نازک و ظریفتر خواهد بود. نازک بودن فرش گل برجسته نسبت به سایر فرشها از مهمترین ویژگی آن است.
این فرشها طرح و نقشهای مختلفی دارند از نقوش اسلیمی گرفته تا نقوش حیوانی، خطوط و طرحهای مختلف دیگر که هر کدام با توجه به محیط و دکوراسیونهای مختلف جذابیت خاص خودشان را دارند.
تمیز کردن این فرشها به علت یکنواخت و یکسان نبودن سطح فرش گل برجسته بسیار سخت است. گردوغبار و چیزهای ریز در فاصله بین برجستگی و فرورفتگی گیر میکنند و این باعث کاهش ماندگاری فرش میشود. پس باید بدانید این فرشها برای قسمتهایی از خانه که میتواند مواد زائد کوچک زیادتر نسبت به سایر قسمتها را شامل شود مثل اتاق ناهارخوری، آشپزخانه یا اتاق بچهها مناسب نیست.
گلیم دستبافتی ساده است از تار (پنبه یا پشم) و پود (پشم) که معمولاً از پشم حیوانات اهلی بر دار افراشته بافته شده که هر منطقه طرح مختص به خود را داراست و عموماً بهعنوان فرش کاربرد داشته است. ممکن است بافت گلیم با تغییراتی کاربردهای دیگری غیر از فرش در بین عشایر داشته باشد: از جمله نمک دان، جل اسب، نوار چادر.
شاید بتوان گفت در آسیای مرکزی، شرق اروپا و شمال آفریقا هر جا که پرورش بز و گوسفند و شتر رواج داشته و مردمانش در بافت فرش تخصص داشتهاند گلیم هم بافتهاند. مردمان ترکمن، قفقاز، ترک، عرب و… دستبافته گلیم را تولید و بکار بردهاند.
در ادبیات فارسی عموماً گلیم با زیلو یا جاجیم و… به یک معنی بکار رفته است ولی بهطور مشخص گلیم فرشی است که از بافتن پود بر تارهایی که بر دار افراشته تنیده شده است بافته میشود و از دستگاه کمکی نظیر ماسوره و… استفاده نمیشود که این مورد تفاوت گلیم با زیلو یا جاجیم و انواع دیگر ذکرشده در ادبیات میباشد.
گِلیم یا پَلاس یکی از انواع صنایع دستی زیراندازی و پوششی است که از ابریشم، موی بز، پشم گوسفند یا دیگر چهارپایان اهلی بافته میشود. گلیم به شکل سنتیاش، معمولاً برای پوشاندن زمین، دیوار یا رواندازی برای حیوانات باربر استفاده میشود ولی امروزه بهعنوان یک پوشش مدرن برای خانههای شهری نیز خریداری میشود.
رنگهای استفاده شده در گلیم سنتی گیاهی هستند. گاهی گلیمها را برای جلوه بیشتر و کهنه شدن رنگ، با چای و پوست گردو شستشو میدهند.
عشایر و بافندگان گلیم محدودیتی در اندازه گلیم نداشتهاند و با توجه به نیاز خود گلیم را در اندازه کوچک برای واگیره یا بزرگتر برای تزئین (گلیمچه) یا فرش بافتهاند و استانداردی در این مورد وجود ندارد. گلیمها در اندازه رایج برای قالی هم بافته شدهاند.
مواد اولیه گلیم؛
- رنگرزی؛ در بافت گلیمها در گذشته از نخ رنگرزی شده با مواد رنگرزی طبیعی استفاده شده است که این سنت در بافت گلیمهای سنتی مرغوب و اصیل تا به امروز هم ادامه دارد. مواد رنگرزی عموماً از منابع گیاهی و معدنی تهیه میشود، هر چند ممکن است از منابع حیوانی نظیر قرمز دانه هم استفاده شود. معمولاً نخهای تار که عموماً از پشم حیوانات تهیه میشود را رنگرزی میکنند که در بافت گلیم با ترکیب این نخهای رنگرزی شده تنوع طرحها حاصل میگردد.
- نخ تار؛ عموماً نخ تار از پنبه به دست میآید اما بافت گلیم بر تارهای جنس پشم نیز مشاهده است.
- نخ پود؛ نخ پود معمولاً از پشم حیوانات اهلی به دست میآید. ممکن است در گلیمهای ظریفتر که بیشتر برای تزئین استفاده میشد از نخ کرک (بهدستآمده از کرک حیوانات) هم استفاده شود.
«پلاس» نوعی گلیم پشمی یکرو است که غالباً بهعنوان زیرانداز بکار میرود. معروفترین پلاس را در ترکمنصحرا بافته میشود و در آن نواحی آن را «پالاس» مینامند. در یزد و سایر نقاط ایران بهویژه بین عشایر نیز این زیرانداز می بافته میشود. به دلیل اینکه پلاس از نخ پشم بافته میشود رطوبت را از زمین یا اطراف خود به بالا منتقل نمیکند و به این خاطر برای فرش نمودن کف چادرهای عشایر یا ساختن سیاهچادر که اغلب در زمینهای مرطوب و بدون زه کشی برپا میگردد و نیز خانههای روستایی مورد استفاده قرار میگیرد.
یکی از صنایعدستی تزیینی- کاربردی ایران «دوره چین بافی« نام دارد که قدمــــت آن بالغبر ۲۰۰ سال میرسد و توسط عشایر ایل قشقایی استان فارس تولید میگردد. این دست بافته که چلهکشی آن مانند گلیم است به روش بافت پود پیچی بافته میشود ولی بهجای آنکه پودها از روی دو جفت تار پیچیده شود، بافنده بهوسیله آیینهای که در زیر قرار میدهد پودها را از زیر یک جفت تار میپیچد و به همین دلیل به آن وارونه چین بافی نیز میگویند.
بافت به شیوه پود پیچی (سوزنی) انجام میگیرد ولی برعکس رند بافی پودها بهجای اینکه از روی تارها کار بپیچد، از زیر کار میپیچد و به همین دلیل نقوش ایجاد شده بسیار ظریف و شبیه به پشت قالی میباشد. نقوش آن هندسی است و از انواع الیاف پشمی الوان استفاده میگردد. روش نگهداری آن حفاظت از رطوبت مداوم، حرارت و آتش، اشعۀ مستقیم و مداوم خورشید، سفیدکنندههای شیمیایی و اشیا نوکتیز و بُرّنده میباشد و با آب ولرم و صابون قابل شست شوی میباشد.
سرانداز نامی است که بر روی نوعی گلیم لری گذاردهاند. این نوع گلیم با نام محلی رندی در مناطق روستائی و عشایری استان (شهرستان های اردل، لردگان و بعضی نقاط فارسان) بافته می شود. بافت سرانداز به شیوهای کاملاً منحصربهفرد میباشد و حلقه واسطی بین گلیم و قالی میباشد. این نوع گلیم در برخی از استانهای کشور با نام های مختلف نیز بافته میشود بهعنوان مثال در استان آذربایجان با نام ورش، در استان کرمان با نام شیریکی پیچ و در استان فارس با نام گلیم سوزنی مرسوم است.
کارشناسان صنایعدستی استان در سال 1364 با بررسی انجام شده بر دستبافت های روستائی و عشایری استان متوجه نوعی خورجین متعلق به طایفه اولاد حاج علی شدند. این خورجین از سه تکنیک بافت شامل قالیبافی، گلیمبافی و رندی بافی تشکیل شده بود و از آن به بعد رندی بافی بر روی زیراندازی به نام سرانداز شکل گرفت.
طرحها و نقشهای سرانداز (رندباف) اغلب به طور ذهنی که از نسلهای گذشته سینه به سینه نقل شده است، این طرحها اغلب نشأت گرفته از فرهنگ و آداب و سنن میباشد که از طبیعت اطراف الهام گرفته شده است طرحهایی همچون گلبرفی، چهارتکه، گل خورجین، چله چنگ، چنگ و طرحهای شکسته هندسی که معروفترین طرح سراندازباف در این منطقه طرحهای قیصری می باشد.
یکی از نکات قابل توجه در این تولید این است که گلیم را بهصورت پشت میبافند، یعنی بافنده از پشت طرح موردنظر شروع به بافت میکند و تا پایان بافت قسمت روی کار خود را نمیتواند ببیند و این از ویژگیهای منحصربهفرد این نوع بافت است که در کمتر جایی نظیر این بافت دیده میشود و از امتیازات آن به شمار میرود. هماکنون بافندگان مناطق روستایی و عشایری شهرستان اردل قادرند طرحهای قالی را بر روی سرانداز ببافند که نشان از ذوق و استعداد ذاتی مردم این منطقه دارد.
بدون تردید، زیباترین و متنوعترین گلیمها در مناطق عشایری و روستایی ایران بافته میشود. تار یا چله بهطورمعمول از نخ پشمی یا نخ پنبهای یا بعضاً نخ ابریشمی رنگ نشده انتخاب میشود و پودر از نخ پشمی یا ندرتاً ابریشمی رنگ شده خواهد شد. روش بافت همان شیوهی پودگذاری است و بافنده با عبور نخهای پود از لابهلای نخهای تار، نگارهها و نقوش دلخواه و موردنظر را که بهواسطهی محدودیت مواد اولیه (که فقط تاروپود است) میتواند فقط بهصورت هندسی و مضرس باشد، بر روی گلیم می بافد.
مهمترین ابزار کار، «دار» یا «دستگاه» گلیمبافی است که میتواند افقی یا عمودی باشد. طبعاً در مناطق عشایری و بعضی از روستاها از دار افقی و در شهرها و برخی دیگر از روستاها از دار عمودی گلیمبافی استفاده میشود. بدیهی است دارهای عمودی گلیمبافی بهواسطهی راحتی گلیم بافت در حین بافت و نیز به لحاظ امکان رعایت بیشتر نکات فنی، بردارهای افقی ارجحیت دارد. دیگر ابزار کار را «شانه»، «قیچی» و در مواردی «نقشه» تشکیل میدهد. گاه از وسیلهای به نام «سوک» هم برای کوبیدن استفاده میکنند. نخهای پشمی یا ابریشمی مورد استفاده در پود گلیم میتواند با رنگهای شیمیایی یا رنگهای طبیعی، رنگرزی شود که بدیهی است مواد ملوته ی طبیعی مورد استفاده در رنگرزی موجب ثبات بیشتر، زیبایی و بهبود کیفیت بافته میشود.
شاخصترین گلیمهای دو رو (گلیمی که از هر دو قابل استفاده بوده و نقوش یکسانی دارد) در استانهای کردستان، سنندج و بیجار، کرمانشاه، شهر کرمانشاه، هرسین و جوانرود، اردبیل، نمین، آذربایجان شرقی، هشترود، قزوین و الموت بافته میشود.
گلیم سفره کردی نوعی گلیم است که به دست زنان عشایر کرد خراسان شمالی و خراسان رضوی بافته شده و تولید آن در شهرستانهای بجنورد، مانه و سملقان، شیروان، فاروج اسفراین قوچان رواج دارد.
سفره کردی خراسان شمالی در پنجمین جلسه شورای عالی سیاستگذاری ثبت آثار تاریخی و میراث ناملموس در سال ۱۳۹۱، در فهرست آثار ملی قرار گرفت. گلیم سفره کردی در دیماه سال ۱۳۹۲ موفق به دریافت نشان اصالت یونسکو شد.
این گلیم روزگاری به دلیل نقوش ویژه بهکاررفته در آن وسیلهای مقدس تلقی میشد اما امروزه به دلیل گرانی و وضعیت دشوار معیشتی افراد، بهعنوان زیرانداز مورد استفاده قرار میگیرد. این زیرانداز که به خاطر نقوش زیبای حیوانات حلالگوشت، میوههای مختلف و غلات، بهعنوان سفره ساکنان شهرستانهای خراسان شمالی مورد استفاده قرار میگرفت، امروزه کاربردی جز زیرانداز ندارد. این گلیم بسیار ظریف، پشمی است و رنگهای متنوعی نیز در آن بهکار رفته است. آشخانه بهعنوان یکی از فعالترین شهرستانهای خراسان شمالی در تولید این دستبافته محسوب میشوند. از بافتههای داری، کفش و پاپوشهای سنتی و دستدوز و وسایل سنتی مورد استفاده در مراسم سنتی افراد این منطقه بهعنوان صنایعدستی اصیل مردم شهرستانهای خراسان است.
سفره کردی یک هنر خاص از بافتههای داری منحصربهفرد زنان کرد عشایر شمال خراسان است و بهعنوان هنری وصفناپذیر مطرح است که نمادهای اشتیاقی و ذوق و احساس آنان نسبت به طبیعت و تاریخ قومی و فرهنگی را در خود جای داده است و نقشهای بافته شده نشان از عظمت فرهنگ، هنر، باورها، آدابورسوم و تاریخ پر فراز و نشیب قومی کردهای این دیار را با خود به یدک میکشد. نمادها در سفره کردی همگی بیانگر کرامت قومی و احترام به طبیعت است. نگاره و نقوش سفره کردی در واقع نقشهای کهنی هستند که در نوع خود بینظیر هستند. نقشهای بافتهشده در این هنر بیشتر حیوان و انسان است، نمادها در سفره کردی بیشتر نماد نوع زندگی و معیشتی و سیستم اجتماعی و فرهنگی کردهای این دیار را در خود جای داده است.
شیرکیپیچ نام نوعی گلیم است که در مناطق سیرجان و بافت بافته میشود. این نوع گلیم در نوع خود منحصربهفرد و متفاوت است. گلیم شیرکی پیچ در گذشته صرفاً بهصورت گلیم بافته می شده است اما امروزه به شکل ترکیبی از گلیم و قالی بافته میشود.
در این نوع گلیم برخلاف انواع دیگر گلیم که در آنها پود باعث شکلگیری محصول میشود پود نقشی در بافت ندارد و فقط تارها را به یکدیگر متصل میکند و باعث استحکام درگیری نخ خامه با تارها میشود. این نوع گلیم در شهرستان سیرجان و بافت تولید میشود.
بافت گلیم در جوامع عشایری و روستایی تقریباً حالت حرفهای غیر دایم و فصلی دارد. گلیم و گلیمفرشهای شیرکی پیچ که در کرمان به آن سوزنی هم میگویند بخش مهمی از درآمد ساکنان سیرجان را تولید میکند. در سال ۸۹ خورشیدی ۱۴ هزار بافنده فرش و گلیم «شیرکی پیچ» در سیرجان بافت فعال هستند که محصولات خود را روی هفت هزار دار گلیم میبافند. با توجه به تقاضا تولید و صادرات رو به رشد این گلیم تعداد بافندگان آن نیز در سالهای اخیر در سیرجان و حومه آن به ۷–۶ هزار نفر افزایش یافته است. شیرکی پیچ ظاهری شبیه به قالی دارد و همانند قالی با گره بافته میشود و برخلاف دیگر انواع گلیم که پود باعث تکمیل و نماینده نقوش میشود در اینجا پود تنها نقش اتصال تارها را بر عهده دارد و همیشه در پشت گوشت (پرز) گلیم مخفی است و قابل روئیت نمیباشد. بافت بردار بر آن گذاشته میشود و گره این گلیم نیز بر دو نوع است:
- گره متن: با این گره نخ رنگی از روی دو تار میگذرد سپس به پشت برگردانده میشود و از زیر رشته اصلی رویی عبور و ایجاد گره میکند.
- گره آبدوزی: در این گره پود دو بار روی تار قرار میگیرد و خط پهنتری ایجاد میکند.
این گلیم خوشنقش و نگار که از آن برای تولید کیف، تابلو، رویه صندلی و چیزهای دیگر استفاده میشود، در سالیان گذشته بخشی از صادرات غیرنفتی کشور را تشکیل میداد و در بازار برخی کشورها مشتریان خاص خود را داشت و مسئولین درصددند با احیای این هنر، این محصول را بار دیگر به بازارهای جهانی معرفی کنند. همچنین در سال ۱۳۹۶، سیرجان و روستای دارستان بهعنوان دهکده جهانی گلیم در سازمان علمی_فرهنگی سازمان ملل، یونسکو ثبت جهانی شدند.
رنگهای گلیم شیرکی پیچ معمولاً پخته و متمایل به تیره و شامل:
قرمز لاکی (روناس، خشخاش، گیلاس و قرمزدانه) رنگ آبی (نیل و پوست بادمجان) رنگ زرد (زعفران، زردچوبه و پوست انار) رنگ نارنجی (نخ رنگ روناسی را در جوشانده پوست انار میزنند) رنگ سبز تیره (برگ گردو، زرد+نیل) رنگ قهوهای (طبیعی، تنباکو، پوست گردو، برگ بنه) رنگ مشکی (طبیی، پوست گردو)
گچمه بافی که از صنایعدستی انحصاری کهگیلویه و بویراحمد است، هنری مرکب از گلیم و قالی است که در زمینه گلیم و با گل های قالیچهای بافته میشود. در بافت گچمه از پود استفاده نمیشود، بلکه از خامهای که در بافت گلیم به کار میرود بهره میگیرند. بعد از چلهکشی، در حاشیه و نقشه آن از بافت قالی استفاده میشود و بهصورت برجسته بافته میشود. عشایر کهگیلویه و بویراحمد از گچمه برای زیرانداز و تزئین چادرها و خانههای خود استفاده میکنند.
این صنعت دستی از نظر اقتصادی و اشتغالزایی برای بافندگان آن اهمیت ویژهای دارد. بازار آن نیز پررونق است. بافت گچمه در روستاهای سپیدار، پازنان، لما و بوته علیا رونق فراوان دارد.
گلیم نقش برجسته از نظر اصالت و تولید مهمترین و شاخصترین صنایعدستی و بومی استان ایلام است. پیشینهی بافت گلیم در این منطقه مانند سایر دست بافتههای ایران از قدمت بسیاری برخوردار است، اما گلیم گُل برجسته از ابداعات دوران معاصر این منطقه است. بانویی به نام سحر چلانگر ساکن روستای «زنجیره» در حین بافت گلیم ساده در قسمتی از بافت گلیم خود موفق به اجرای نقشی برجسته با استفاده از گره قالی میشود و از آن زمان تاکنون این شیوهی بافت در این منطقه مرسوم و معروف است. در این نوع بافت، زمینهی بافتِ گلیم ساده است که اصطلاحاً در استان ایلام به آن صوفی بافی میگویند و نقوش برجستهی روی گلیم از نوع گره ترکی مورداستفاده در قالیبافی است که طبیعتاً پس از بافت، نقوش آن برجستهتر از زمینه میشود.
مواد اولیهی مصرفی عمدتاً نخ پشمی و نخ پنبهای است که معمولاً از نخ پنبهای، نخ پشمی و نخ ابریشمی برای گره و پودِ این نوع گلیم استفاده میشود. بافندگان ایلامی نخِ پشمی موردنیاز خود را از پشم دامهای منطقه خود تهیه میکنند و برای رنگرزی نخها از هر دو نوع رنگرزی طبیعی و شیمیایی و همچنین زاج سفید برای تثبیت شدن رنگدانه ها استفاده میشود.
نخستین مرحلهی بافت گلیم نقش برجسته همانند سایر بافته های داری چلهکشی است. در این بافت امکان استفاده از هر دو نوع دارِ افقی و عمودی وجود دارد که امروزه اغلب از نوع عمودیِ آن استفاده میکنند. بافت این نوع گلیم بر اساس نقشهای متقارن است. از جمله تفاوتهای این نوع گلیم با نوع ساده بافت آن امکان استفاده و پیاده کردن نقوش گردان در این نوع بافت است.
از طرح و نقشهای مرسوم در گلیم نقش برجسته ایلام میتوان به طرحهای لچک-ترنج، گلدانی، گل فرنگ (گل رُز)، نقشه غلط، بوتهای، محرابی و همچنین نقوش نباتی، حیوانی، جمادات و انسانی اشاره کرد. استفاده از طرحهای تلفیقی و تغییر در مواد اولیه بر ارزش این نوع بافته میافزاید. رنگهای مورداستفاده در این بافته غالباً از میان رنگهای روشنی نظیر کِرم، قرمز، آبی روشن، سفید، سبز، صورتی و نارنجی انتخاب میشود. استفاده از رنگهای تیرهای چون سرمهای، قهوهای و سیاه تنها بهمنظور بیشتر دیده شدن رنگهای روشن است. امروزه در شهرهای ایلام، دهلران، شیروان، دره شهر، مهران، آبدانان بافت گلیم گل برجسته رونق دارد.
یکی از صنایعدستی کاربُردی- تزئینی «لی بافی» است. این دست بافته جزء لاینفک صنایعدستی عشایری محسوب میگردد. بافت آن با دار زمینی انجام میگیرد بهطوریکه ابتدا با تارهایی از جنس موی بز یا پشم چله دوانی کرده و پس از سفت و محکم کردن تارها بر روی سر و ته دار، حدود 5 سانتیمتر از ابتدای بافت را شله میزنند، سپس با بهکارگیری خامههای دست ریس (با رنگ ثابت) شروع به بافت میکنند.
عرض هر دار لی حدود 50 الی 70 سانتیمتر است. پس از بافت، دو تخته لی مشابه و قرینه را با استفاده از نخهایی از جنس بز به هم متصل میکنند که در این صورت پس از اتصال، عرض هر لی به حدود 100 الی 140 سانتیمتر و طول آن تا 6 متر میرسد. کاربُرد لی بهعنوان فرش در سیاهچادرهای عشایر است.
قوش بهکاررفته در لی اغلب بهصورت طرحهای هندسی ساده و لوزی میباشد که متأسفانه با کاربُرد سایر زیراندازهای ماشینی و صنعتی خارجی تولید و استفاده دستبافت فوق الاشاره بسیار محدود گردیده است. این دستبافتۀ زیبا و منحصربهفرد در استان چهارمحال و بختیاری به دستان هنرمندان عشایر بافته میشود. حفاظت و نگهداری از لی بهطورکلی جلوگیری از صدمه و ضربه بر بدنه، عدم مجاورت با آتش و شستشوی فصلی با آب و صابون است.
این نوع گلیم در عنبران اردبیل بافته میشود و میتوان گفت نقشهای این گلیم از شیریکی پیچ اقتباس شده است و معمولاً ترنجی در وسط آن کمتر دیده میشود و گل متن که کشمیری نام دارد سراسر آن را با تکرار پر نموده است. گلهای دیگری که در این بافته به کار میرود عبارتاند از: خارا، گل شاهعباسی، گل گرمایی، جفت گل و یک حاشیه در این گلیم وجود دارد که حاشیه چرخی و دیگری حاشیه وکیلی نام گرفتهاند.
وجه تسمیه نام آن این است که آن را بالای خانه پهن کرده و چون محل نشیمن مهمان بوده بهعنوان مسند از آن یاد میکنند. نقشها و موتیف های آن از نظر طولی و عرضی حالتی متقارن دارند و موتیف ها جدا از هم نیستند ولی برعکس در متن موتیف ها هرکدام به صورت مجزا استفاده میشود. معمولاً از یک حاشیه پیوسته استفاده میکنند و متن هم از موتیف های کوچک استفاده میکنند و کار سراسری نیست و جز گلیم دوعنصری به حساب میآید.
ورنی که گاه به آن گلیم سوزنی نیز گفته میشود نوعی سوماک است که بدون مراجعه به نقشه توسط دختران و زنان عشایر ارسباران بافته میشود. در واقع ورنی نوعی گلیم یک رو یا گلیم فرش نما بدون پرز است و به سبک پود پیچی یعنی گذراندن پود اصلی از تار و پیچش نخ خامه به دور نخهای تار شکل گرفته و نقش میپذیرد. تفاوتی که در بافت گلیم و ورنی وجود دارد این است که در گلیم، بافت بهصورت گرههای منقطع انجام میشود و نقوش آن توسط پود شکل میگیرد و تار به وسیلهی پود کاملاً پوشیده میشود، در حالیکه در بافت ورنی ایجاد طرح و نقوش بر سطح آن توسط پودگذاری اضافی حاصل میشود و تاروپود هر دو پوشیدهاست. پود اضافی که پود اصلی خوانده میشود، مانند پود گلیم بهصورت ساده از بین تارها عبور نمیکند، بلکه به دور تار حرکت پیچشی و غیره منقطع دارد.
متداولترین مصارف ورنی شامل خورجین، مفرش (رختخوابپیچ یا فرمش) و زیراندازهایی است که غالباً در اندازههای ۱.۳×۱ متر و ۱.۵×۱ متر روی دارهای عمودی بافته میشود.
طرح کلی ورنی از سه جز حاشیه، متن و ترنج به معنی حوض تشکیل شده است. ویژگی دکوری اصلی عنصر S- است که گاهی در فرمی شبیه S یا 5 نمایش داده میشود. این عنصر در فرهنگ کوچ نشینان مفهوم اژدها را القا میکند. بافندگان ورنی از نقشهایی چون گوزن، آهو، گرگ، سگ گله، بوقلمون، مرغ و خروس، شغال، روباره، پرندگان محلی و … بهگونهای بسیار زیبا و بهصورت هندسی استفاده میکنند.
محل اصلی تولید ورنی منطقه قرهباغ، مخصوصاً شهر شاماخی، بوده که بر اثر روابط، علقههای فرهنگی و عشیرهای همچنین ترددهایی که در دو کناره رود ارس انجام پذیرفته، بهتدریج تولید ورنی ابتدا در منطقه ارسباران و سپس در بین ایلات و عشایر دشت مغان رایج شده است. هماکنون بیش از 20 هزار نفر از جمعیت منطقه به تولید ورنی اشتغال داشته و امرارمعاش خود را از تولید آن تأمین میکنند.
سفره بافی از صنایعدستی کاربردی ایرانی است که در مناطق مختلف ایران کاربردهای مرتبطی با تهیه خمیر و پخت نان داشته است. این محصول جزء بافتههای داری است و معمولاً بهصورت گلیم یا ترکیبی از گلیم و قالی بافته میشود. جنس سفره آردی از پنبه، پشم و یا ترکیبی از هر دو است و همانند قالیهای روستایی و عشایی ایران نقوش ساده و هندسی دارد. سفره آردی بهعنوان زیراندازی مناسب برای تهیه خمیر به هنگام پخت نان مورد استفاده قرار میگیرد. بانوان این سفره را هنگام تهیه خمیر در زیر تغار مسی که مخصوص ورز دادن و خواباندن خمیر است پهن میکنند و این دستبافته نیز به خاطر تراکم مناسب از پخش شدن و دورریز آرد جلوگیری میکند.
این هنر زیبا که از صنایعدستی تزیینی و کاربردی ایران محسوب میشود اُیی بافی نام دارد. اُویی نوعی پارچۀ دستبافت سنتی ایران است که در استان فارس و توسط ایل قشقایی بافته میشود و قدمتی بالغ بر ۲۰۰ سال دارد و با دستگاه نساجی سنتی ساده شده بافته میشود. الیاف مورد استفاده، الیاف پشم الوان بوده و بهصورت دو لایه و دو رو تولید میگردد. بافتهای است تارنما که با انتخاب تارهای تیره در رو و پشت کار بهصورت دو لایه بافته میشود و فقط در قسمت نقشها، موتیف ها، اولین و آخرین قسمت عرض بافته شده، بهم متصل میگردند.
انواع طرحهای هندسی حیوانی، گیاهی و انتزاعی در آن به چشم میخورد. این دست بافته بهطور محدود تولید شده و بیشتر مصرف محلی دارد و بافندگان آن معمولاً بانوان منطقه میباشند. روش نگهداری آن حفاظت از رطوبت مداوم، آَتش، تابش مستمر اشعه خورشید و سفیدکنندهها میباشد و با آب ولرم و صابون بهراحتی شسته و تمیزمی گردد.
شیشه درمه بافی، بافتی تخت باف از نوع پود کشی و ترکیبی از دو رنگ تیره و روشن است. برخلاف گلیم که طرح و نقش آن با استفاده از پودهای رنگی است این شیوه بافت از نوع تارنما است و استفاده از هر رنگی بهعنوان پود تأثیری در رنگ ظاهر دستبافته ندارد.
تولیدات بافته شده تمام پشمی با این شیوه در عشایر ایل قشقایی مانند خورجین، چنته، جاجیم، نوار (تنگ)، مفرش (خوابگاه) و … است. در چلهکشی این دست بافته از تارهای دو رنگ تیره و روشن که دارای تاب زیاد هستند استفاده میشود و طریقه آن بدینصورت است که یک گلوله نخ چلهای رنگ تیره و یک گلوله نخ چلهای رنگ روشن انتخاب و دو سر نخ به یکدیگر گره زده میشود و گره بر روی تیرک افقی پایین دار قرار میگیرد.
گلوله نخ تیره از رو و گلوله نخ روشن از زیر بر روی دار چله کشیده میشود. این دو گلوله نخ بر روی تیرک افقی بالایی دار به همدیگر قلاب میگردد بهطوریکه مجدداً رنگ تیره از رو و رنگ روشن از زیر به تیرک افقی پایین میرسند.
نوعی زیرانداز و کفپوش است که بهطور کامل از جنس نخ پنبه است و قدمتی ۵۰۰ تا ۷۰۰ ساله دارد. زیلوبافی هنر دستان توانمند و سختکوش اهالی شهرهای کویری است، زیلو بیشتر در استان یزد بهخصوص شهر میبد این استان بافته میشود. در حال حاضر بافت این زیرانداز زیبا در کاشان نیز انجام میشود. سبک بافت زیلو شبیه به حصیربافی است به همین دلیل گفته میشود زیلوبافی هنر تکاملیافته حصیربافی است.
زیلو بیشتر در مناطق کویری کاربرد دارد چراکه به دلیل نوع ماده اولیه که نخ پنبه است در برابر شنهای کویری مقاومتر از فرش و قالی عمل میکند.
تنوع رنگی در زیلو بسیار کم است، نقشها و طرحهای بهکاررفته در زیلوها برگرفته از اشکال هندسی و بیشتر زاییده ذهن و خلاقیت بافنده زیلو است. سادگی در رنگ و طرح، دو رو بافته شدن از ویژگی و جذابیتهای این دست بافته کویری بهحساب میآید.
از زیلوهایی به رنگ سفید و آبی برای پوشش کفه اماکن مذهبی و متبرکه استفاده میشود و زیلوهایی که ترکیب و تنوع رنگی بیشتری دارند در فرش کردن خانهها به کار میروند.
قبل از اینکه بافت زیلو انجام شود ماده اولیه که نخ پنبه است با کمک گیاهان و با روشهای سنتی رنگآمیزی میشوند؛ برای رنگ قرمز از گیاه روناس، رنگ آبی از نیل، رنگ قهوه ای از پوست گردو و … استفاده میشود، رنگهای طبیعی از مقاومت و دوام بیشتری برخوردار هستند.
بافت زیلو با کمک دار زیلوبافی انجام میشود. چلهکشی زیلو همانند قالی و گلیم انجام میشود با این تفاوت که تعداد چلههای زیلو در واحد سطح دو برابر چلههای گلیم است. از دیگر وسایل مورد نیاز پنجه است که شبیه به شانه است و برای کوبیدن نخهای پود عبور داده شده از لابهلای تار استفاده میشود. هر چه نقش زیلو بیشتر و تنوع رنگ در آن بیشتر باشد دارای مرغوبیت بیشتری است.
هنر، صنعت نمدمالی سنتی یکی از قدیمیترین دستاوردهای بشر ساکن فلات ایران است. کشف برخی از محصولات نمدی از جمله زیرانداز، پوشش و عرقگیرهای حیواناتی چون اسب و استر در گور دخمههای باستانی در فلات ایران، بهصورت مستند، عمر این هنر-صنعت را به حدود هزاره اول ق.م. میرساند. پوشش و کلاه ملتزمان پارسی و مهمانان مادی که در نقش برجستههای تخت جمشید در ردیفی که ملازمان و مهمانان را بر دیوار بارعام به قصد شرفیابی به محضر پادشاه نمایش میدهد، از قدیمیترین مستندات تصویری موجود این نوع هنر میباشد.
با توجه به خاصیت گرمایی و نیز مطلوبیت آن بهعنوان عایق رطوبتی، میتوان حدس زد این محصول به دست مردمی ساخته شده که خطر سرما و رطوبت بیشتر از کسان دیگر حیاتشان را تهدید میکرده است. لذا محدوده مناطق کوهستانی و دامنههای سلسله جبال البرز و زاگرس و دیگر مناطق سردسیر فلات ایران به احتمال قوی مراکز عمده تولید این محصول میباشند. همچنین محتمل است قشر دامدار به لحاظ سهولت در فراهم نمودن مواداولیه آن بیشتر به ساخت این دستبافته اهتمام ورزیده باشند.
در سرزمین پهناور ایران دامداران علیالخصوص ایلات و عشایر که معیشت ایشان مبتنی بر دامداری است و لازمه آن کوچهای بلند است از پشم که یکی از فرآوردههای مهم و اصلی دام است در قالب نمد برای ساختن انواع کفپوش و تنپوش و حتی پوشش سکونتگاهها مخصوصاً در بعضی از خانههای متحرک عشایری خود بهره میبرند.
مراحل نمدمالی سنتی:
- ابتدا پشمها را با استفاده از رنگهای گیاهی به رنگهای مختلف درآورده، حلاجی نموده و آماده نمدمالی میکنند.
- بعد از آن نوبت نقشگذاری است. در این مرحله، نقوش با شکلهای ذهنی و یا طراحی شده، بر روی حصیری چیده میشوند. این کار توسط پشمهای رنگی که تکهتکه شدهاند، انجام میشود.
- مرحله سوم نمدمالی سنتی شامل پهن کردن پشم حلاجی شده بر روی نقوش است، در اصطلاح به این فرآیند قالبریزی نمد میگویند.
- بعد از این که پشمها بهصورت یکنواخت قالب را پوشاندند، روی پشمها آب و صابون میریزند تا با قلیایی کردن محیط، پشمها مجعدتر شده و بیشتر در هم فرو روند.
- بعد از این مرحله، حصیر زیر پشمها را با پشمهایی که روی آن قرار دارد، لوله میکنند و با دست و پا ضرباتی بر آن وارد میکنند تا پشمها در هم فرو رفته و بافت منسجم و یکنواختی ایجاد کنند. این مرحله را تکرار میکنند تا کار یکدست شود.
- بین سه روز تا یک هفته طول میکشد تا نمدها خشک شوند و این پایان مراحل تولید یک نمد سنتی است.
اما مساله مهم این است که نمد مادهای طبیعی و قابل بازیافت در طبیعت است. فرآیند دریافت آن از طبیعت برخلاف چرم و حتی چوب، فرآیندی بسیار مهربان است. حیوانی به خاطر آن کشته نمیشود و درختی قطع نمیشود.
کلاه مالی یا در اصطلاح محلی نجف آباد کالامالی به معنای درست کردن کلاهها از پشم حیوانات (معمولاً گوسفند) است. برای درست کردن اینگونه کلاهها در ابتدا میبایست پشم گوسفندان حلاجی شده باشد. ماده اولی این کلاهها معمولاً از پشم گوسفندان است البته گاهی کلاههای کرکی هم به اینگونه تولید میشود که به علت قیمت بالای کرک تولید اینگونه کلاهها مقرون به صرفه نیست.
به طور تقریبی برای هر کلاه کلفت ۲۰ مثقال و برای کلاههای نازکتر ۱۵ مثقال پشم گوسفند مورد نیاز است. پس از مرحله حلاجی پشم گوسفندان بایستی پشم حلاجی شده را با آب صابون ورز داد و سپس پشم ورز داده شده وارد مرحله اِنگاره گرفتن میشود. برای قالب گرفتن کلاهها ابتدا بایستی اجاقی برای این کار گرم شده باشد و پس از سفت شدن پشم ورز داده شده پشم سفت شده را شروع به مالیدن میکنند.
پس از شکل گرفتن کلاه نوبت به قالب گرفتن آن میرسد. برای این کار پنج نوع قالب مختلف وجود دارد که بنا به اندازه و نیاز قالب مورد نظر انتخاب میشود کلاه قالب گرفته میشود. پس از مرحله قالبگیری کلاه نوبت به رنگ آمیزی آن میرسد. رنگهای مورداستفاده در شغل کالاِ مالی معمولاً از انواع رنگهای گیاهی است ازجمله پوست انار و زاج. پس از رنگآمیزی کلاه مجدداً میبایست کلاه قالب زده و تمیز شود و کلاه آماده فروش میشود.
پوشاک سنتی
لباس محلی به لباسی گویند که افراد بومی یک منطقه میپوشند. این لباس معمولاً برگرفته از آدابورسوم هر منطقه و با توجه به منابع موجود در آن منطقه است. کشور ایران به دلیل قدمت بالا و گذشتهای سرشار از فرهنگ غنی، ازجمله کشورهایی است که در هر نقطه آن قومیت و فرهنگ منحصربهفردی را میتوان دید. تجمع اقوام در ایران از نشانههای وحدت ملی و یکدلی همه اقوام با همدیگر است.
- کرد
پوشاک مردان و زنان کرد شامل تنپوش، سرپوش و پایافزار است. ساخت و کاربرد هریک از این اجزا، بسته به فصل، نوع کار و معیشت و مراسم و جشنها با یکدیگر تفاوت دارد. هرچند پوشاک نواحی مختلف کردستان مانند اورامان، سقز، بانه، گروس، سنندج، مریوان و… متفاوت است، اما از نظر پوشش کامل بدن، همه با هم یکسان هستند. پیش از ورود پارچه، کفشهای خارجی و سایر محصولات داخلی به کردستان، بیشتر پارچهها و نیز پایافزار مورد نیاز توسط بافندگان و دوزندگان محلی بافته و ساخته میشد.
لباسهای کردی از قسمتهای مختلفی تشکیل میشود که هر قسمت کاربردی بجا دارد. اغلب مردان شلواری گشاد به نام «پاتول» میپوشند. نیمتنههای مختلفی به نام های «چوخه» و «ملکی» به تن میکنند. بر سرخود پارچهای به نام «دستار» میپیچند و یا کلاهی به نام «پیچ وکولا و» با نقش و نگار هایی زیبا بر سر میگذارند.
پوشش زنان این منطقه نیز بسیار پوشیده و نشانگر فرهنگ اصیل آنها میباشد. زنان غالباً شلواری گشاد از جنس حریر بر پا میکنند که به آن »جافی» میگویند. شالی به کمر میبندند و نیمتنهای به نام «کلنجه» بر تن میکنند. روسری بلندی به نام «کلکه» یا کلاهی به نام «کلاو» بر سر میگذارند. از روسری زنان کرد معمولاً پولکهایی آویزان هست و رنگهای مختلفی دارد. از ویژگیهای چشمگیر لباسهای کردی، رنگهای شاد و جذاب آنها میباشد.
- ترکمن
ترکمنهای ایران در استان گلستان و بخشی در خراسان شمالی، در دشت ترکمن صحرا، سکونت دارند. آنان به دامداری، کشاورزی، پرورش اسب، بافتن قالیچه و تولید ابریشم اشتغال دارند. پوشاک بانوان ترکمنی عبارت است از کلاهکی بزرگ و استوانهای شکل، پیراهنی بلند و سادهای که اغلب به رنگ زرشکی، بنفش و قرمز است، شلواری که دمپای آن تنگ و از پارچهای مرغوب است و میان ساق آن گشاد و از کرباس سفید است، قبایی بلند از جنس ابریشم که روی یقه، مچ و حاشیههای دیگر آن را سوزندوزی میکنند، روسری ترکمن و چارقد بهاندازه یک چادر با طول و عرض ۱۵۰*۱۵۰ سانت که لبههای آن ریشدار است و از جنس پشم یا ابریشم است، جوراب پشمی، کفشی از چرم خام.
- گیلک
لباسهای محلی زنان گیلان را میتوان به سه بخش شرق، غرب و مرکز تقسیمبندی کرد که لباس زنان شرق گیلان به لباس «قاسمآبادی» ، زنان غرب گیلان «تالشی» و لباس زنان مرکزی گیلان با عنوان «رسوخی» معروف است. لباس قاسمآبادی از قدیمیترین و اصیلترین لباسهای ایران و مشرق زمین است.
این لباس شامل یک روسری زیرین به نام (مندیل) که بهجای آن از کلاه نیز استفاده شده و با تعداد زیادی سکه در قسمت پیشانی تزیین میشود، جلیقه این لباس به مانند جلیقههای دیگر بوده با فرق این که با سکه تزئین شده است. پیراهن لباس قاسمآبادی تفاوت خاصی با پیراهنهای نقاط مختلف گیلان دارد. دامن آن نیز از پارچه ساده و یا گلدار که روی آن با فرم استانداردی نواردوزی شده تشکیل میشود.
اما لباس قاسمآبادی تنها یک نمونه از مدلهای متنوع لباس بانوان گیلانی است. چند نمونه معروف دیگر از پوشش مردم گیلان زمین عبارتاند از:
لَچَک که همان روسری یا سربند مخصوص زنان گیلانی است.
چادرشب پارچهای زیبا و رنگارنگ است که قدمت بسیار طولانی دارد و نسل به نسل دختران بافت آن را از مادران خود آموختهاند. چادرشب نوعی کمرپیچ برای زنان محلی گیلان و مازندران بهحساب میآید.
الجاقبا پوشش دوختهشدهای از مخمل یا پارچه چادرشب است که پـوشش زنان در کوهستانهای شرقی و قاسمآباد بوده است.
شلیته یا کوتاه تومان (تنبان) دامنی کوتاه و پرچین است که به آن «گرد تومان» نیز میگویند. دامن، دراز تومان واژه ایسـت که برای دامن بلند چیندار در مرکز و شرق گیلان استفاده میشود در غرب گیلان تالشیها آن را «شلار» میگویند.
لباس محلی زن گیلانی بهواسطه تنوع رنگ و نوع پوشش یکی از بهترین انواع لباسهای محلی ایران است که باید بهعنوان یکی از نشانههای هویت ملی حفظ و ماندگار شود.
- بلوچ
پوشاک مردان بلوچ
پیراهن یا پیرام معمولی: پیرام را جامه یا جامگ میگفتند و برش و دوخت آن هنر مردان بلوچ بود. گریبان یا چاک یقه را با یک دکمه که بر درازی پیراهن دوخته میشد، میبستند و بندینکی از نخ بر قسمت چپ زیق میدوختند، دکمه را از طرف راست میبستند، چاک زیق باریک بود و تا انتهای سینه ادامه داشت، بر طرفین زیق دو آستین که میگفتند دوخته میشد، دهانه آستین گشاد بود و دارای دو جیب چهار گوش در طرفین پهلو بود که امروزه این لباس تحت تأثیر مد گاهی کوتاه، گاهی بلند و بستگی به مد روز و سلیقه پوشنده تغییر میکند.
پیراهن پارخ آستین (فراخآستین): این پیراهن از دو تکه بالاتنه و دامن تشکیل شده، دامن گرد و گشاد و بلند آن تا زانو میرسد، آستین آن کوتاه و لبه آستین کلوش و فراخ است، در گذشته در مراسم جشن استفاده میشد.
شلوار: شلوار مردان بلوچ همانند شلوار مردان سیستانی پرچین و با لیفههای برگردان است، محل کشیدن بند شلوار را نیپگ میگویند. بند شلوار توسط بانوان بومی بافته میشود و برای دوخت آن از ۶ تا ۸ متر پارچه استفاده میکنند.
کفش: مردان بلوچ از چند نوع کفش استفاده میکنند که عبارتند از:
سواس وکوش: سواس را از برگ درختچه خودرو بیابانی به نام داز یا از پورگ که برگش بهتر و با دوام تر است میبافتند؛ بدین ترتیب که برگ را درحالیکه تر بود با سنگ میکوبیدند و میگذاشتند که خشک شود سپس از دو لیف که از همان جنس بود میبافتند و بعد لیف بند بر آن تعبیه میکردند و میپوشیدند. سواس غالباً با دوام بود.
تَکُل: پایافزاری برای شبانها و مردم کم استطاعت بود. کفش از چرم دباغی شده گاو تهیه میشد (در ته کفش بانوان دو قطعه پوست به نام چوک روی هم میگذاشتند) ته کفش را میبریدند و بعد سر کفش را روی آن قرار میدادند و با درفش آهنی که آن را دکروش میگفتند و وسیله آهنی سر تیز بود آن را میدوختند.
پوشاک بانوان بلوچ
چادر: این چادر گرد و تمامقد است و آن را بر سر میاندازند. لبه کوچکتر از شانه چپ تا پایین کمر پشت سر را میپوشاند و تکه بزرگتر تمامقد را دربرمیگیرد.
گشان چادر: چادر کوچک و مستطیل شکل و ابریشمی است که سر و پشت را تا کمر میپوشاند. پوششی راحت که در خانه استفاده میشد.
مهنا (مقنعه): این سرپوش ابریشمی و رنگین و چشمگیر است.
چادر چهارگوش (سری): امروزه چادری با طرح جدید میان بانوان بلوچ رواج پیدا کرده که در اصطلاح محلی سریک خوانده میشود. پارچه مستطیل شکلی است به طول ۲ متر و عرض ۱ متر که زنان آن را از درازا بر سر میاندازند و یک سر آن را به طرف شانه رها میکنند. پارچه آن معمولاً از حریر و رنگهای روشن (قرمز، زرد، آبی، بنفش، سبز) است و از قسمت جنوب مکران به طرف شمال تا حدودی از تنوع رنگ آن کاسته میشود. زنان مسن از رنگهای تیره استفاده میکنند. این سرپوش به جای چادر در خانه استفاده میشود.
پیراهن: در گذشته تمام پیراهن بانوان سوزن دوزی میشد ولی به علت سختی و ظریفی طرحها امروزه سه تکه در پیراهن زنان سوزندوزی میشود که تکه بالاتنه را زی یا زیق به معنی یقه میگویند، جیب لباس را گفتان یا گپتان و سر آستین را آستینک میگویند. این سوزندوزیها دارای نقش و نگارههای رنگارنگ و دوختهای متفاوت در مناطق مختلف بلوچستان است که در طرحهای پرکار ۱) شک و جلر ۲)گل کندی ۳)گل کوین ۴) گل بدون شاخه ۵) پرایز یا فرایز 6) پیتوشک 7) پلیرار 8) چکند 9)مهسن 10) سرتوپ استفاده میشود.
سواس: نوعی دمپایی که از درخت یا از پورگ تهیه میشود.
موچی: نوعی کفش که به هنگام راه رفتن صدا میدهد.
کتوک: نوعی کفش که تخت آن چوب و با روکار کاموا در پا محکم میشود.
تک کول: این کفش از درختچه ای به نام داز تهیه میشود و به شکل سواس است.
- قشقایی
تنپوش زنان قشقایی
لباس زنان قشقایی با رنگارنگی و تنوع اش شناخته میشود. زنها دامن چند لایه (شلیته، تنبان)، تونیک (قیناق) با شکاف در دو سمتش و ژاکت کوتاه (ارخالق) میپوشند. بر روی کلاههای کوچکشان (کلاقچه) نیز تور روسری مانندی (چارقد) میپوشند. لباس زنهای قشقایی، پیشانی بند ابریشمیای (یاقلق، قالاق) نیز دور سرشان (روی چارقد) میپیچیدند. جواهرات (گردنبند، سنجاق چارقد، گوشواره و النگو) نیز وابستگی و ثروت خانوادگی را مینمایانند.
زنان طوایف گوناگون قشقایی معمولاً با لباس، پیشانیبند و رنگهای لباسشان شناخته میشوند. زنان قشقایی هیچگاه صورتشان را نمیپوشاندند. در قرن اخیر تا انقلاب ۱۳۵۷ معمولاً گاهی که به شهرها میرفتند همانند زنان شهرنشین ایران چادر بر سر میکردند. زنان قشقایی لباسشان را خود از پارچههایی که از شهرها و فروشندههای دورهگرد میخریدند میدوختند. ایشان کفشهای دستساز معمول در ایران را به پا میکنند. زنان خاصان قشقایی نیز همان لباس زنان عادی قشقایی را میپوشند. آنهایی نیز که از ۱۹۰۵ به شهرها آمدهاند لباس زنان طبقه بالای شهری را میپوشند.
- بختیاری
لباس مردان لر بختیاری شامل کلاه نمدی، چوقا، شال و شلوار گشاد سیاهرنگ معروف به (دبیت) و کفشی به نام گیوه است و لباس زنان لر بختیاری شامل لَچَک، زیرلچک، مینا، بندسوزن، دستمال، پیراهن، شلوار قِری و کفش است.
تنپوش مردان لر بختیاری
- سرپوش مردان لر بختیاری کلاهی نمدی است که به آن کلاه خسروی هم گفته میشود و به رنگهای مشکی و قهوهای روشن و تیره و سفید است.
- مردان لر بختیاری پیراهنی به نام چوقا به تن میکنند که دستبافت زنان عشایر است که از پشم بز به دو رنگ سیاه و سفید تهیه میشود و خاصیت ضد باران دارد و گرما را در زمستان نگه میدارد و در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند. نقشهای چوقا، ستونهایی کوتاه و بلند هستند و طرح این ستونها را از ساختمانهای دوره هخامنشی میدانند که در آن سیاهیها رو به پایین و سرنگونی و سفیدیها رو به بالا و سربلندی دارد.
- یرای پوشش پایینتنه از شلواری به نام شولار دبیت به رنگ مشکی استفاده میشود که شلواری گشاد و بسیار آزاد است؛ و پوشش پا گیوه است که در تابستان رطوبت و خنکی را حفظ میکند و در زمستان گرما را نگه میدارد.
تنپوش زنان لر بختیاری
- پوشش سر لچک و میناً لچک کلاهی است که زیر مینا استفاده و با انواع سکههای قدیمی، مروارید، سنگ و پولک تزیین میشود و انواع مختلف دارد. سیخکی، ریالی، صدف که رایجترین آن ریالی است که از سکههای قدیمی استفاده میشود.
- مینا روسری از جنس حریر و ابعاد بسیار زیاد به شکل مستطیل است که بهصورت بسیار خاصی به سر میکنند. مینا را با سنجاق محکم توسط بندی از یکسوی لچک بهسوی دیگر آن از پشت سرشان میآویزند که به آن سیزن گفته میشود. و بعد موهای جلوی سر را تاب میدهند و از زیر لچک بیرون میآورند و در پشت مینا پنهان میکنند و آن موها را ترنه مینامند و با مهرههایی با رنگهای مختلف آن را تزئین میکنند که جلوهای خاص به زیبایی مینا میدهد.
- تنپوش زنان لر بختیاری پیراهنی است به نام جومه یا جوه این پیراهن معمولاً دو چاک در اطراف کمر دارد و تا پایین کمر میرسد و زیر آن دامن بسیار پرچینی به نام شولارقری میپوشند که برای تهیه آن گاه از ۸ تا ۱۰ متر پارچه استفاده میشود.
- جلیقه (جلیزقه) روی پیراهن پوشیده میشود که از جنس مخمل است. همچنین زنان بازوبندی (بازیبند) نیز به دست میکنند که با مهرههای رنگی و سنگ تزیین میشود. البته استفاده از آن خیلی عام نیست و بیشتر در عروسی پوشیده میشود.
- در پوشش پایینتنه از شلواری معمولی و گیوه استفاده میشود.
رنگ لباس زنان لر بختیاری الهام گرفته از طبیعت است. زنان و دختران جوان در لباسهای خود از رنگهای روشن استفاده میکنند و رنگ لباس خانمهای مسن، به دلیل احترام به سن و سال آنها تیره است.
- شمال خراسان
استان خراسان به دلیل وسعت بزرگی که دارد، همچنین به دلیل اختلاط اقوام مختلف ایران در این استان، تنوع بسیاری در پوشش و لباس محلی آن دیده میشود. میتوانید اقوام ترکمن، کرمانج، تربت جام و بسیاری دیگر را در این استان پیدا کنید که تشابه لباسهایش به اقوام اصیل آنها در دیگر نقاط ایران بر میگردد. بهعنوان مثال اقوام کُرد خراسان لباسهایش بسیار شبیه دیگر اقوام کُرد کشور است.
لباسهای محلی مردم خراسان شمالی با داشتن تنوع چشمگیر رنگ و طرح، علاوه بر اینکه پوشش اسلامی و کاملی برای زنان و مردان است، چون بیشتر برگرفته از زیباییهای طبیعت و رنگهای شاد فصل بهار هستند، سبب آرامش روحی و روانی استفادهکنندگان هم میشود. البسه زنان و دختران کرمانج این استان غالباً شامل پنج قسمت یاشار یا اغلب (چارقد)، کراس (بلوز)، شیلوار (دامن)، جلیقه و شلیته است.
مردان کرمانج لباسشان شامل عرق چین که لاو، لچگ و… است که همانند پوشاک بانوان دارای رنگهای شاد و برگرفته از طبیعت است. هرچند بهسختی میتوان در شهرهای این استان چنین پوششی را دید، اما هستند خانوارهایی که هنوز لباس برایشان اهمیت سابق را دارد، بنابراین اگر گذارتان به این منطقه از ایران افتاد کار سختی برای یافتن چنین لباسهایی در این منطقه نخواهید داشت.
ترکمنهای مانه و سملقان هم جزئی از خراسان شمالیاند، اما آنها شاید از معدود قومهای ایرانی هستند که هنوز با همان شکل و شمایل سابق لباس میپوشند. پوشش بانوان و مردان ترکمن خراسان شمالی با استفاده از ابریشم و پشم گوسفندان تهیه میشود و بیشتر شامل چاوک، کولته، چلپی و یلک است.
چاوک، لباسی شبیه مانتوهای امروزی است که پارچه آن از ابریشم قرمزرنگ و آستر زیر پارچه نیز در حاشیهها و سرآستینها سوزندوزی دارد. چلپی، زیباترین لباس سوزندوزی ترکمن و از جنس ابریشم است که با داشتن تنوع و ظرافت خاصی در مراسم ازدواج به عروس میپوشانند. یلک هم تنها لباسی است که با زیورآلات و سکه تزئین میشود و بر سر میاندازند و جنس آن نیز از ابریشم است.
«دون» نام لباس محلی مردان ترکمن است که جنس آن ابریشم قرمز تیره و با راهراه مشکی بوده و نوع سوزندوزی آن، قیطاندوزی است که با عرض دو سانت و به رنگ مشکی و قرمز در کنارهها و سرآستین لباس دوخته میشود.
- کردنشین خراسان رضوی
اقوام کُرد خراسان لباسهایش بسیار شبیه دیگر اقوام کُرد کشور است.
- جنوب خراسان
پوشاک مردان
پوششی که مردان خراسان جنوبی مورد استفاده قرار میدادند شامل سرپوش یا کلاه از جنس نمد و بغلهای آن لبهدار بوده که این کلاهها در مناطق مختلف متغیر بوده است.
شب کلاه: جنس آن از کرک و پشم و به رنگهای سفید و سیاه بوده و در بیرجند درست میشد و روی آن مندیل میبستند.
مندیل: شالی سفید یا سیاه است که طول آن حدود ۵۰ سانتیمتر و جنس آن از قمیس است.
یکی دیگر از کلاهها، کلاه پهلوی یا شاهپوری که جلوی آن لبه گرد دارد و بیشتر به رنگهای تیره است و بیشتر در بین جوانان مرسوم بوده است.
کلاه قرص: یکی از انواع کلاهها که در روستای چنشت مورد استفاده قرار میگیرد که دور آن تسبیح و مهره آویزان میکردند.
عرقچین کلاه: ترمه که طبقه اعیان بر سر میگذاشتند و جنس آن ابریشم قرمز بوده است.
تنپوش یا جلیقه: پیراهن که معمولاً جنس آن از کرباس به رنگهای سفید و خاکستری است. این پیراهن بدون یقه بوده و جلوی آن بسته و فقط بالای آن دو یا سه دکمه داشته است.
نیمه تنه: مانند کتهای امروزی بوده شلوار که جنس آن از کرباس و رنگهای متفاوت و پاچههای آن گشاد است.
پاپوش: شامل گیوه کفش ساده، کفش چپت که قابل ذکر است، این کفشها هنوز هم در بعضی از روستاها مورد استفاده قرار میگیرد.
پوشاک زنان
پوشاک زنان خراسان جنوبی شامل سرپوش یا چهارقد و دستمال که آن را روی چهارقد و پیشانی میبستند.
روبند: پارچهای نازک بوده و به وسیله دو بند به دور سر بسته و در جلو صورت آویزان میشده است.
کلوته: به آن کلاه پول هم میگفتند و قسمت جلوی آن را با انواع سکههای نقره قدیمی تزئین میکردند.
کوله: شبیه چهارقد بوده و در تابستانها مورد استفاده قرار میگرفته است.
شلیته: نوعی دامن چیندار و بسیار گشاد که از کمر تا زانو را میپوشانده و شلوار زنان از جنس کرباس و گشاد و بلند بوده است.
یل: همان جلیقه لباس زنان بوده که از مخمل و پارچههای قیمتی درست میشود و آن را با زیورآلات تزیین میکردند جلوی یل باز بوده و معمولاً در شب عروسی استفاده میشد یا زنان اعیان آن را میپوشیدند.
چادر: این لباس در مناطق مختلف متغیر بوده و بیشتر به رنگهای سفید و سیاه گلدار بوده است که در روستای سربیشه چهارگوش و در روستای چنشت از چادر معمولی کوچکتر و کوتاهتر است و فقط از پشت سرآویزان میشود.
پاپوش: شامل کفش تبلکدار، گرجی، گالش و کفش ساده است.
در بیرجند نوعی جوراب نیز بافته میشده که به جوراب هفترنگ معروف بوده است.
در بین مناطق مختلف خراسان جنوبی روستای چنشت نسبت به سایر روستاهای بیرجند کمتر دچار تحولات و تغییرات فرهنگی شده و فرهنگ روستایی آن حفظ مانده است.
لباس مردم این روستا از نوع خاصی است که کمتر در نقاط دیگر استان خراسان جنوبی یافت میشود.
لباس مردان شامل یک پالتوی بلند که تمام بدن را میپوشاند و شال سر استفاده میکنند. لباس زنان آنها از رنگهای شاد و متنوع تشکیل شده و شامل سه قسمت چهارقد قرمز یا آبی گلدار، کلاه نقرهای و نقرهدوزی شده و پیراهن زنانه به رنگهای سبز، قرمز یا آبی که امروزه بیشتر در مراسم عروسی استفاده مینمایند.
مردم روستای چنشت به ویژه زنان و دختران اغلب از پوشاک محلی و سنتی استفاده میکنند دختران چنشتی از لباسهای بلندی مانند دامن چیندار، قبای بلند، روسری، سربند و شلیتههای خراسانی استفاده میکنند.
- سیستان
تنپوش مردان سیستانی
پیراهن چل تریز: پیراهن گشاد و پرچینی که قد آن تا میان ساق پا میرسد، آستین آن ازدو تکه و یک مرغک تشکیل میشود و مچدار است و برای گشادی دامن آن از ترکهای راسته و گود استفاده میکنند. برای دوخت این لباس ۸ تا ۱۰ متر پارچه نیاز است و اغلب به رنگ سفید است. این پیراهن از ۴۰ تکه تشکیل میشود، دور سجاف و سرمچ آن را با نخ سیاه، سیاهدوزی میکنند و روی آن کمربند شانهکش میبندند.
پیراهن برچاک: پیراهنی بلند و گشاد تا پایین زانو که در قسمت پایین دامن گشادتر است با آستین بلند و گشاد و بدون سردست که دو طرف دامن، پیراهن چاکدار است و به آن برچاک میگویند. یقهگرد دارد که چاک گریبان آن بر روی شانه چپ بهوسیله دکمه بسته میشود.
شلوار: شلوار پرچینی که لیفهای برگردان دارد، از دو ساق و یک میان ساق فراخ تشکیل شده است، شلوار بهوسیله بندهای بومی که توسط خود مردم منطقه بافته میشود بر روی بدن استوار میگردد. برای دوخت آن ۶ تا ۸ متر پارچه نیاز است.
پیراهن معمول: این پیراهن از گذشته تاکنون دستخوش تغییر و تحول گشته و از گشادی شلوار آن کاسته شده است. پیراهن مردان سیستانی درگذشته راسته و گشاد و جادار دوخته میشد، در جلو فاقد سجاف و از سرشانه شکافی مورب تا زیر سینه داشت که بهوسیله دکمهای روی شانه بسته میشد، روی آن با ابریشم سفید خامهدوزی میشد، آستین گشاد و پر چین و مچدار داشت و قد آن تا زیر زانو میرسید.
جیب چهارگوش در پهلوها داشت. بهمرورزمان از گشادی آستین آن کاسته شد و به شکل راسته با مچ درآمد. در جلو سجاف با یقه یا بدون یقه و قد آن تا زانو در دو طرف پهلو دارای چاک و جیب چهارگوش است.
تنپوش زنان سیستانی
پیراهن تاجیک: قد این پیراهن یک وجب بالای زانو است و دارای یک برش راسته است که در دو طرف پهلوها چاکی تا بلندی باسن بزرگ دارد. جلو این لباس تا زیر سینه باز است و سجافی مزین به گلدوزی با نخ سیاه (سیاهدوزی) دارد. سرشانه و آستین بدون درز روی دو لا بسته برش میخورد و آستین از سه برش تشکیل شده است.
شلوار: پیراهن پاچین زنان سیستانی با شلواری که در منطقه کوتَنَه نام دارد پوشیده میشد. این شلوار از دو ساق مخروطی و میان ساق کمچین تشکیل میشد و کمر لیفهای در لبه شلوار سجاف میخورد و روی آن با دست یا چرخ تزیین میشد.
پیراهن دو گریبانه: قد این پیراهن تا زیر زانو است و در یقه پشت و جلو آن چاک میخورد و به همین علت به آن دو گریبانه میگویند. مدل این پیراهن شبیه پیراهن تاجیک است با این فرق که قد آن بلندتر و بدون چاک و برش زیر آستین چین میخورد. این پیراهن با شلوار پوشیده میشود.
جلیقه: از پارچه ساده و تیرهرنگ دوخته میشود، یقه آن هفت است که تا کمرگاه میرسد و روی آن با نوار قیطان نقشبندی میشود.
کت: کت محلی کوتاه که آستینهای آن بلند و راسته و یقه آن گرد است و از رنگهای شاد برای این پوشش استفاده میشود، روی آن با نوار تزیین میشد و در هنگام سرما از کتهای چرمه دار و قزن لاله دار استفاده میکردند.
لچک یا دستمال سر: آن را تازده و در جلو سر گره میزنند و دو طرف لچک را لای دستمال میزنند و موها به شکل چتر از زیر دستمال نمایان میشود.
سرپوش یا چارقد: پارچه چهارگوش رنگی یا سفید که آن را بر روی لچک میپوشیدند.
روبند: بعضی از بانوان برای پوشاندن صورت خود از روبند استفاده میکردند که این روبند از پارچههای کتانی سفید تهیه میشد و در محل چشمها بهطور سـنتی توردوزی میگردید و به وسیله بند به پشت سر بسته میشد و قد آن تا زیر سینه میرسید.
کلاه: بعضی از بانوان سیستانی از کلاهکی به شکل عرقچین استفاده میکردند که روی آن نقشبندی شده است.
چادر: طرح آن چهارگوش و جنس آن از پنبه است و توسط بومیان منطقه بافته میشود. این پارچه چهارخانه مستطیل شکل را از وسط بر روی سر میاندازند و قد آن تا کنارههای زانوها و پایینتر میرسد. نوع نامرغوب آن جاوَند نامیده میشد و نوع دیگر که مختص اعیان و اشراف بود از چهارخانههای ریز با نخ ابریشم بافته میشد.
کفش: مدل تخت چوبی که رویه چرمی داشت و افراد معمولی استفاده میکردند. اُرسیهای سرکج یا نوک برگشته مخصوص بانوان ثروتمند بود.
تُنبون: دامن پرچین که در منطقه به تنبون شگاد معروف است. زنان سیستانی دامنی را به جای شلوار در زیر پیراهن تاجیک میپوشیدند که عرض دامن به ده متر میرسید.
- مازندران
تنپوش زنان مازندرانی
شلیته یا چرخی شلوار: دامن پرچین و کوتاهی است از جنس پارچه ابریشمی و کتانهای ظریف یک رنگ که معمولاً دورادور لبه پایین آن را با نوار سیاهرنگی تزیین میکردند و به آن سیاهیک میگویند. در تندیسهای به دست آمده از دورهی اشکانیان مجسمه زنی با شلیتهای بلند و پیراهنی نیمه کوتاه وجود دارد. در حال حاضر از شلیته هنگام جشنها و برای رقصهای محلی استفاده میشود.
تمبان تنگه تمبان یا پشمبال: نوعی شلوار با الگوی ساده به رنگ تیره معمولاً از جنس پارچهی سنتی کرباس یا از جنس پارچههای تهیهشده از بازار به نام دبیت حاج اکبری است. در چین کمر تمبان به جای کش، نوار بلند کتانی یا کج استفاده میشود.
نیم ساق: نیم ساق هم نوعی شلوار تنگ به رنگهای سبز، سفید یا سرخ از جنس ابریشم یا مخمل است که آن را معمولاً دختران و زنان جوان در زیر پیراهن میپوشند.
جومه: پیراهن و دامن یک سره از شانه تا زیر زانو است جنس این پیراهن معمولاً کتان یا چیت است.
نیم تنه: این جلیقه به شکل جلیقههای مردانه با یقه هفت یا گرد و جلو باز است و چند دکمه میخورد. قسمت جلویی آن از پارچه پشمی و پشت آن آستری است. گاه جلیقه را از جنس مخمل سرخ یا زرد و آراسته به سکه و پولهای قدیمی تزیین میکنند در محل هزار جریب به این جلیقه سیمپوش میگویند.
کلیجه: کتی بلند و معمولاً از جنس مخمل رنگی همراه با یراقدوزی و سکههای عراقی و رضاشاهی است که در زمستان استفاده میشود. این کت آستین ساده بلند دارد. نوع دیگر آن با آستینی که تا روی آرنج میرسید به نام چکبن شناخته میشد.
چادر شو: چادرشب مربع شکلی را سهگوش کرده دور کمر در پشت گره میزنند. هنگام عروسی سر و چهره عروس را با آن میپوشانند. جنس چادرشب در خانوادههای اعیان از ابریشم است و مردم عادی چادرشبهایی از جنس کج (ابریشم درجه ۳) یا مخلوطی از ابریشم و کج استفاده میکنند.
چارقد: روسری چهارگوش با رنگ روشن و گلدار از جنس وال، ململ، چیت یا ابریشم است. از رنگ روشن چارقد همراه با آرایههای نقرهای به نام سرچنگک در محل شقیقهها، در جشنها استفاده میشود.
مندل: سربندی است از جنس کتان که آن را سهگوشه و روی چارقد استفاده میکنند مندل بیشتر هنگام کشاورزی و کارهای روزمره استفاده میشود.
سراقوچ: نوعی کلاه زنانه است از پارچه نخی یا الگویی مشابه کلاه نوزاد که برای نگهداری گیسوان بافته شده به کار میرود. لبه این کلاه را چین کش میکنند.
گیس بند: بند نازکی است که آن را با رشتههای تابیده شده از نخ برن که معمولاً سفیدرنگ است تهیه میکنند. از گیس بند برای بستن گیسوان بافته شده استفاده میشود.
جوراب: جنس آن از پشم است و در رنگهای تیره بافته میشود.
کوش: در گویش محلی به کفش میگویند، جنس آن از چرم دباغی شده و به رنگهای قهوهای و مشکی بود.
گالش: بیشتر در رفتوآمدهای روزانه استفاده میشود و از جنس لاستیک سیاه و کف آن قرمزرنگ است.
چاروق: کفش مشترک مردان وزنان است جنس این کفش از چرم گاو و گاومیش یا نمد است که کمی بزرگتر از پا و لبه آن چین کش است.
پاتوئه: شال بلند ابریشمی است که دور پا پیچیده میشود و با کمک ریسمانهای بلندی آن میبندند پاتوئه پاپوش گرمی است و در روزهای سرد بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد.
قلدون یا گلوبند: شامل میرکا، گبری چشم بلبلی، کهربا، عقیق، یسر و یشم که به صورت اشکال هندسی و نامنظم تراشیده میشد.
تنپوش مردان مازندرانی
نیم تنه: این جلیقه به شکل جلیقههای مردانه با یقه هفت یا گرد و جلو باز است و چند دکمه میخورد.
جرب: جوراب ویژه چوپانها بود. انواع کران تری از آن نیز با عنوانهای رنگ رشت و آق بانو وجود داشت نوع دیگر آن را گردن جرب میگفتند؛ و بافت ساده و یکرنگ داشت.
کوش: مردم نواحی کوهستانی گیوه به پا میکردند. گروهی نیز گیوه کرمانشاهی که از نخ ابریشمی با الیاف زیبا و کف چرم یا کائوچو بود، میپوشیدند. صندلهای با کف نازک از چوب افرا یا ملیچ را چوکوش میگفتند.
شیخی کوش: کفشی از چرم و به شکل نعلین که اغلب مورد استفاده روحانیون قرار میگرفت.
چوموشک یا چموشک: کفشی با کفی از چرم گاو و پاشنه نعل آهنی که تا مچ پا بود و در همه فصول استفاده میشد.
چاروق: سنتیترین کفش این ناحیه که معمولاً با پاتوئه استفاده میشود. جنس آن چرم و دارای بندهای بلند برای بستن دور پا است.
- لر
پوشاک سنتی مردان عشایر لرستان
شال: پارچه بلند و سفیدی است به عرض ۶۰ تا ۹۰ سانتیمتر و به طول ۶ تا ۹ متر و از جنس چلوار که آن را چند دور به کمر میپیچند و علاوه بر آن در مواقع ضروری از آن بهعنوان کفن یا پیچاندن جای زخم یا طناب نیز استفاده میشود.
ستره: قبای مخصوصی است که اندازه آن تا زیر زانو بوده، بیشتر در مواقع رسمی از آن استفاده میشود و از قدیمیترین نوع پوشاک ایران است. کلاه نمدی: کلاه گرد بدون لبهای است که از نمد ساخته شده است.
کپنک (فرجی): یک نوع قبای پشمی محکم است که معمولاً مورد استفاده چوپانان است. در مواقع جنگ از آن بهعنوان لباس رزم استفاده میشود، زیرا ترکیب بسیار فشردهای در ساخت آن بهکاررفته است.
گیوه: نوعی کفش دستساز محلی است که کف آن چرم یا پلاستیک ضخیم و محکمی است که رویه آن بهوسیله نخ تابیده بافته میشود.
چوغا: نوعی بالاپوش مردانه است که بیشتر در منطقه بختیاری لرستان و چهارمحال بختیاری مورد استفاده قرار میگیرد. جنس چوغا از پشم گوسفند است و معمولاً توسط زنان بختیاری بافته میشود.
پوشاک سنتی بانوان عشایر لرستان
جومه: نوعی پیراهن زنان لرستان که بهصورت آزاد، بلند و بدون یقه است.
کلنجه: بالاپوش یراقدوزی شدهای است که در بسیاری از موارد رویه جلوی آن را سکهدوزی و تزیین میکنند.
تره و گل ونی: تره پارچه ابریشمی مخصوصی است که زنان لر به سر میبندند و به لری آن را ساوه میگویند. تره را در حالت عادی میبندند و برای شرکت در مراسم و جشن و سرور، نوعی از آن را به نام گل ونی که رنگین است روی تره میبندند.
- آذری
دیار آذربایجان از قدیم تاکنون، مهد فرهنگ و هنر و زیبایی بوده است. استانهای آذریزبان هرساله میزبان گردشگران و مسافران زیادی بوده و با آبوهوای خوش و فرهنگ دیرینه خود زبانزد گردشگران میباشد. لباس در فرهنگ آذری از قرنها پیش نمادی از فرهنگ و هنر این سرزمین بوده است. در سالهای اخیر استفاده از لباسهای محلی در زندگی روزمره شهرنشینان کمرنگتر شده ولی همچنان در مراسمها و آئینهای مختلفی رنگ و بوی خود را حفظ کرده و مورد استفاده قرار میگیرد. خصوصاً روستاییان و عشایر همچنان با همان لباسهای اجداد خود که نشانهای از شجاعت و دلاوری است ظاهر میشوند.
لباس اصیل آذربایجانی نشاندهندهی وضعیت تأهل و سن میباشد که رقص آذربایجانی با لباس آذربایجانی به اجرا درمیآید. از قرن بیستم به بعد، لباس آذربایجانی در شهرها کاربرد خود را از دست داده و حالت مدرنیته به خود گرفته است؛ ولی عموماً در مناطق عشایری و روستایی و مناطقی که اهالی آذربایجانی سکونت دارند، بهمانند سابق کارکرد خود را حفظ کرده است.
لباسهای مخصوص بانوان همه ویژگیهای یک پوشش کامل را داشته است. جوان تر ها با رنگهای شاد و شادیبخش، با دور دوزی ها و نقش نگارهای زیبا و همچنین جنسی از ترمه و ابریشم لباسی بر تن میکردند. زنان این خطه کلاهی بر سر خود میگذاشتند به نام «برک». زنان با سن بالاتر غالباً سربندی روی روسری خود میبستند که به آن «یایلیق» میگویند. مردان این سرزمین با پوشیدن کتهای بلند و گذاشتن کلاهی پشمی بر سر، در کنار سادگی در پوشش از اصالت بالای خود میگویند.
- هرمزگان
با توجه به اینکه هرمزگان، جمعیتهای عرب زبان و بلوچ را درونش جای داده اما لباس محلی آن خاص و منحصربهفرد است لباسی که به گفته برخی محققین بیشباهت به لباسهای هندی و عربی نیست گرچه نمیتوان بهصورت دقیق این گفتهها را تأیید کرد؛ زیرا آنچه این شباهت را نشان میدهد زریدوزی و مشابهت زیورآلات این منطقه با کشور هندوستان یا طرح لباس بندری با لباس مردم امارات است با توجه به این مسئله که قدمت لباس بندری از تاریخ به وجود آمدن امارات بیشتر است، گمان میرود رفتوآمد بازرگانان و تجار عرب و هندی و ایرانی به این مناطق باعث تأثیرپذیری از این فرهنگها شده است.
تنپوش زنان هرمزگان
پیراهن زنان هرمزگانی گاه بلند تا مچ پا و گاه تا زیر زانو میرسد که این مسئله از هر منطقه به منطقهای دیگر متفاوت است. موضوع حائز اهمیت در لباس زنان هرمزگان نوع پارچه و رنگ آن است که جنس پارچههایی که برای پیراهنهای زنانه انتخاب میشود به علت گرمای هوا معمولاً سبک و نازک است تا جریان هوا را بهراحتی از میان آن عبور دهد همچنین در انتخاب رنگ لباس از رنگهایی مانند آبی، بنفش، صورتی و سبز بیشتر استفاده میشود.
چادر بندری یکی از زیباترین چادرها در سراسر کشور محسوب میشود. طرح، رنگ و نوع پارچه منحصربهفرد این چادرها زیبایی خاصی را برای آنها به وجود آورده است. بیشتر چادرها به رنگهای قهوهای خردلی ،خاکستری مایل به آبی است که اغلب آنها از کشورهای عربی، هند و پاکستان وارد ایران میشود.
شلوار بانوان در تمام نواحی استان هرمزگان شکل و آرایشی همانند دارد اما تزئینات دمپای شلوارها بسته به سلیقه محلی و نه شرایط آب و هوایی متفاوت است. شلوارهای هرمزگان دارای دمپای تنگ تا زانو است و در ناحیه کمر و پایین گشاد میشود و قسمت مچ پا به سمت داخل را بهوسیلهی زیپ یا دکمه میبندند. در پوشاک بانوان هرمزگان ملحقاتی وجود دارد که علاوه بر جنبه تزیینی جنبه کاربردی نیز دارد از مهمترین این ملحقات برقع است که نوعی حجاب نیز محسوب میشود و اغلب زنان ساحلنشین قشم، بندرلنگه، جاسک و بندرعباس از آن استفاده میکنند و در مناطقی مانند رودان، حاجیآباد و بستک دیده نمیشود.
- سمنان
پوشاک مردم استان سمنان به نحوی با وضعیت آب و هوایی منطقه ارتباط دارد. امروزه مردم استان سمنان کمتر از لباسهای محلی استفاده کرده و لباسهای معمول روز که در همه مناطق ایران مورد استفاده است، در این خطّه از کشور نیز رواج دارد. لباسهای معمول اغلب زنان و مردان این استان همان کت و شلوار و پیراهن برای مردان و چادر، مانتو، شلوار و پیراهن برای زنان است.
تنپوش مردان سمنان
شامل سرپوش مردانه، تنپوش تابستانی مردانه، تنپوش زمستانی مردانه و پاپوش مردانه، کت چُقا، شلوار کمری، گیوه است.
تنپوش زنان سمنان
شامل چارقد (که طرح و جنس و رنگ و اندازه آن در مناطق مختلف فرق میکند)، پیراهن کمر چیندار (که اصطلاحاً به آن شوی میگویند)، شلیته، تنبان، جلیقه، اُرسی، چادر محلی و پاپوش زنانه (که بسته به فصل گرم یا سرد متفاوت است).
- جنوب فارس
لباسهای محلی استان فارس از زیباترین جاذبههای فرهنگی سراسر ایران است. یک نمونه از لباسهای محلی و سنتی مردم استان فارس لباس عشایر است. لباسی که شاید برای گردشگری ایران همچون یک برند معروف ظرفیت تبلیغ داشته باشد. هنوز هم میان عکسها و تصاویر سیاحان خارجی در ایران میتوان لباسهای عشایر را یافت و همین موضوع نشان میدهد لباسها چقدر میتوانند در وجهه و بازتاب فرهنگ ایران مؤثر باشند.
پوشاک زنان عشایر شامل کلاهک، آرخالق، تنبان، پاپوش، روسری، پیراهن، دامن (قر) است که بیشتر در رنگهای بسیار شاد و متنوع و الهام گرفته از طبیعت تهیه میشود. پوشاک مردان عشایر نیز شامل کلاه، پیراهن، آرخالق، شال کمر، چقه و کپنک است. لباس عروسها در جنوب فارس توسط زنان هنرمند شهر اوز تهیه میشود؛ کاری که به نام خوس بافی میخوانند و رونق خوبی دارد.
کلاهپوستی بلند و دواری که گاه سرش تخت بود.
در آغاز قرن بیستم مردها پیراهن بی یقه سفید، شلوار گشاد سیاه که دم پایشان جمع شده بود، قبایی که جلویش با کمربند بسته میشد و کلاه کوتاه و گرد نمدی میپوشیدند. بعضی مردها نیز ژاکتهای پوستی و جلیقههای نمدی میپوشیدند. پاپوششان نیز مانند همه ایران گیوه (ملکی) بود. برای جشنها، شکار و جنگ مردها عبای نازکی به نام چوقا میپوشیدند. بستن قطار فشنگ نیز مایه مباهات بود. مردهای طوایف گوناگون قشقایی بر اساس کمربند و شیوه بستن قطار فشنگشان قابل تشخیص بودند.
از ۱۳۰۷ که رضاشاه پوشیدن لباسهای محلی را ممنوع کرد تا ۱۳۲۰ که مجبور به استعفا شد، مردان قشقایی از پوشیدن قبا، کمربند و کلاهشان منع شدند. ایشان مانند تمامی مردم ایران (به جز روحانیون) مجبور به پوشیدن لباسهای غربی شدند. پس از ۱۳۲۰ قشقاییها به پوشیدن لباسهای گذشتهشان روی آورند با این تفاوت که آرخالق به لباس مهمانی تبدیل شد و چوقا ورافتاد. در همین زمان ناصرخان قشقایی که از زندان رضاشاه گریخته بود و در پی ایفای نقش مؤثری در مقام ایلخانی ایل قشقایی بود، کلاهی جدید (دوگوشی) به قشقاییها عرضه کرد که در رنگهای نخودی، مازویی و خاکستری، از نمد ساخته میشد. این کلاه به سرعت توسط مردان قشقایی پذیرفته شد و به سمبلی از قدرت، خودمختاری و هویت قشقاییها بدل شد.
- ابیانه
لباس مردان در ابیانه
پوشاک عمومی مردان از دوره صفویه نا اوایل قرن حاضر عبارت بوده از: کلاه نمدی، قبا، زیرپوش قبا به نام ارخالق، شال کمر، شلوار گشاد از جنس کرباس یا متقال، گیوه محلی و پوشش زمستانی کمر چین یا سرداری، کفش چرمی یا چموش و نوعی قبا از پارچه قصب یزدی، جبه یا شنل ترمهای، کلاه کلهقندی دستدوز با نقشهای هندسی و یک نوع عرقچین که با ابریشم رنگارنگ دارای نقش جالب میباشد که عرقچین تار نامیده میشود.
لباس زنان در ابیانه
لباس محلی زنان ابیانه عبارت است از:
چارقد، پارچه مربع شکل به ابعاد ۵/۱ متر که به شکل سهگوش روی سر قرار میگیرد.
پیراهن بلند در طرحها و رنگهای مختلف که با کار دست گلدوزی شده و با یراقهای از جنس نقره تزئین شده است و همچنین یقه و چاکهای زیبا از پارچههای گلدار زیبایی این لباس را دوچندان نموده است.
شلوار یا شلیته که جامهای پرچین است که از کمر تا سر زانو را میپوشاند که با یراقهای از جنس نقره تزئین میشود.
در هوای سرد زمستانی علاوه بر این لباسها بر روی پیراهن آرخالق یا نیمتنه که از پارچهای از جنس مخمل تهیه شده پوشیده میشود که به نام کرتی شناخته میشود.
همینطور در زمستان بر روی چارقد، چادرشبی از جنس ابریشم (کج) پوشیده میشود که بافت آن بهصورت شطرنجی و با رنگهای زیبا طراحی شده است.
گیوه زنانه محلی یا در زمستان کفش (چموش) استفاده میشود.
نکته قابل توجه اینکه پارچههای لباس زنانه از رنگهای روشن و گلوبوتههای رنگین و درشت انتخاب میشود که از آسمان شفاف و زیباییهای طبیعی منطقه الهام گرفته است.
- تختکشی گیوه
تختکشی گیوه رشتهای است که زیرمجموعهی پایپوشهای سنتی و از گروه پوشاک سنتی ایران است. پس از اینکه رویهی گیوه بافته شد، نوبت به تختکشی گیوه میرسد.
درحال حاضر در رشتهی گیوهبافی ۲ نوع تخت استفاده میشود؛ تخت لاستیکی (امروزه به دلیل حوصله و زمان زیادی که تخت پارچهای نیاز دارد و قیمت بالای آن از تخت لاستیکی که بیشتر لاستیک چرخهای ماشین است استفاده میشود.) و دیگری تخت پارچهای که نوع اصیل و کهن در تختکشی گیوه است و برتریهای خاص خود را دارد.
تخت گیوه را از پارچههای کتانی محکم، کرباس یا پارچههای کهنه میسازند بهاینترتیب که ابتدا آنها را به شکل نوار میبرند. طول این نوارها به پهنای تخت موردنظر بستگی دارد این نوارها را مرتب پشت سر هم قرار داده و با درفش وسط آنها را سوراخ میکنند و دوال چرمی را از آن رد میکنند. با این کار این نوارها به هم دوخته میشوند و پاشنهٔ جلو و عقب که هر دو چرمی بوده و البته عقبی از جلویی پهنتر میباشد (پاش لنجه) هم به کف تخت پیوند میخورد.
درفشها را داخل خاکستر میگذارند تا داغ شوند و بتوانند راحت از میان نوارها عبور کنند کار دوال رد کردن را چندین بار انجام میدهند تا پیوندها بهخوبی صورت گیرد. وقتی کار دوال رد کردن تمام شد با نمد خیس تخت را نمدار میکنند و با شفره روی تخت میکشند تا سطح تخت همتراز شود و ریشریشهای حاصل از جدا شدن تاروپود پارچه ریخته شود و اطراف آن مرتب گردد. سپس با نخ و سوزن اطراف تخت را به روش کجبافی میدوزند تا هیچ نخی بیرون نزند یا به اصطلاح در نرود و نوارها شکافته نشود.
اکنون با مشته روی تخت میکوبند و مرتب با نمد خیس تخت را نمدار میکنند و شفره میکشند. آنگاه مخلوطی از کتیرا و رنگ جوهری سرمهای را آماده میکنند و روی تخت میریزند و با شفره آن را روی سراسر تخت پخش میکنند تا بهصورت یکدست و صاف به همه جای تخت برسد و در آن نفوذ کند. پس از این کار تخت آمادهی عرضه به گیوهی باف میباشد. تمامی این مراحل تا آماده شدن تخت نزدیک به ۲ روز زمان میبرد.
- چاروق دوزی
چاروق عبارت از پاپوش و پایافزار است که از قدیمالایام مورد استفاده بوده و به اشکال مختلف تهیه و ساخته میشده و قسمت اعظم ساختمان آن در قدیم از چرم بوده است. در فرهنگ معین تحت عنوان چاروق چنین نوشته شده است: «چارق { ترکی = چارغ = چاروق} کفش چرمی که بندها به ساق پا پیچیده میشود. پا تا به پالیک.»
در اصطلاح محلی ترکی زنجان چاروق را «چارخ» تلفظ میکنند. چاروق اکنون درزنجان بهصورت یک صنعت دستی ظریف ساخته و عرضه میشود. چاروقی که در ادبیات ما از آن نام بردهاند (چارقت دوزم کنم شانه سرت «مولوی») یا در قدیم مورد استفاده بود، بیشتر شبیه به چاروقهای شمال خراسان بوده که هنوز اصالت خود را حفظ کرده است.
چارق از صنایع هنری، دستی و تزئینی بهشمار میرود. چاروق ظریف فرم و شکل خاصی دارد و با مواد اولیه ویژهای که صرفاً برای راه رفتن روی قالی و اطاقهای مفروش ساخته میشود که سابقاً پشت بسته و بدون پاشنه بود؛ ولی چند سالی است که بهصورت نعلین و پانه دار ساخته میشود و فقط کف آن از چرم و رویه آن به رنگهای مختلف از نخهای ابریشمی و سیم گلابتون بافته و تزئین میشود.
استاد آزاد علی محمدی در زنجان در مورد سابقه چاروق دوزی میگوید: چاروق دوزی از خیلی قدیم متداول بود و کشاورزان خودشان آن را از چرم خام درست میکردند ولی بعدها چرم پخته بکار گرفته شد، ولی بهصورت امروزی شاید کمتر از صدسال است که تولید میشود. قبل از همه در زنجان استادکاری بود بنام جعفر که در این زمینه کار میکرد. بعد از او شخصی بنام رضا این کار را دنبال کرد. سپس استاد اصغر خطیبی این صنعت دستی را متحول و چاروقهای امروزی را در هفت مدل ابداع و معرفی کرد. (در حال حاضر حداکثر دو یا سه مدل از مدلهای معرفیشده وی به بازار عرضه میشود) او خود میگفت برای نخستین بار قالبهای این پایافزارها را از گل (مخلوط خاک و آب) درست کرده و برای تهیهی قالبهای چوبی در اختیار قالبسازان گذاشته است. همچنین در تهیه نخهای تابیدهی ابریشمی که در تهیهی رویهی چاروقها از آن استفاده میشود، رشتههای سیم گلابتون را برای اولین بار به کار برده بود. کارگاه چاروق دوزی استاد خطیبی برای مدتی طولانی تنها کارگاه عرضهکننده چاروقهای روفرشی در زنجان بود و ۷–۶ نفر شاگردان استاد با وی همکاری میکردند. اگرچه کارگاه چاروق دوزی که استاد خطیبی بنا گذاشته بود در حوالی سالهای ۵۴–۱۳۵۳ خورشیدی به دلیل بیماری استاد تعطیل شد، لیکن شاگردان باذوق استاد عرضهی این هنر را ادامه دادند. قدیمیترین شاگرد استاد خطیبی، آقای آزاد علی محمدی بود که این حرفه و رموز آن را بسیار خوب فرا گرفت و خود بهطور مستقل کارگاهی دایر کرد. در حال حاضر وی استادی شایسته در این صنعت است. سایر شاگردان نیز بعد از تعطیلی کارگاه مذکور، بعضاً با حمایت سازمان میراث فرهنگی، اقدام به عرضهی این هنر کرده و مینایند؛ و نیز در خراسان رضوی که مهد چاروق میباشد تنها چندین نفر استاد این حرفه زینتی میباشند؛ و در شهرستان قوچان هماکنون کمتر از ۵ استاد چنین صنعت را دوباره زنده نمودهاند. در حال حاضر کارگاهی در شهر قوچان بهصورت سفارشی چاروق دوزی میکند.
یکی از هنرهای سنتی و صنایعدستی گیلان چموش دوزی است که پایافزاری است بسیار قدیمی که شاید عمر آن به چند هزار سال برسد. چموش گیلان دارنده نشان مهر اصالت از سازمان یونسکو بوده و مهارت نقش چموش دوزی در فهرست میراث فرهنگی ملی به ثبت رسیده است. چموش در انواع و اقسام مختلف از چرم تهیه میشود و عموماً بدون پاشنه است. نوع متداول آن دارای بندها و تسمههای بلند میباشد که به ساق پا پیچیده میشود. نوع دیگر چموش بدون تسمه و بند است ولی مانند نوع بنددار نوکعقابی و برگشته دارد. در گذشته اکثر روستاییان، دامداران و کشاورزان گیلانی از چموش استفاده میکردند که با رواج کفشهای ماشینی و انواع پایافزار لاستیکی و پارچهای، امروزه استفاده از چموش بسیار کم شده، بهطوریکه اکنون این صنعت و هنر سنتی بیشتر جنبه تزیینی پیدا نموده است.
چموش را غالباً از چرم ساده و بدون رنگ تهیه میکردند، اما اگر میخواستند که چرم را رنگ کنند، از رنگ گیاهی همچون رنگ پوست انار استفاده میشده است. چموش اصیل را از چرم دباغی شده «گاومیش برای مردان» یا بز «برای زنان» میساختند و به همین جهت در جاهایی که دوخت چموش متداول بود، تشکیلات دباغی و دباغخانه رو به راه و دباغخانههایی در حوالی چموش دوزان وجود داشت. کارگاههای دباغی که خود نیز از مشاغل قدیمی این منطقه، بهخصوص صنایع دباغی ماسوله را تشکیل میداد، کارش تبدیل پوست گاو و گوسفند به چرم بود.
در گذشته نه چندان دور و قبل رواج شیوههای نوین عملآوری چرم، برای تهیه چرم مورد استفاده چموش، پوست گاو و بز را به دباغخانه آورده، اول آن را نمک میزدند، بعد در آهک میخوابانیدند، سپس موی آن را بر میداشتند و آنگاه در آب انار ترش، پخته و در حوض میانداختند تا پوست رنگ بگیرد. بعدازآن چرم را روی تخت انداخته، لوله میکردند، سپس در آب فرو میکردند تا شوری آن برود، بعد در کنار هم آویزان میکردند تا هوا خورده و خشک بشود. بعد از این مرحله پوست را صاف نموده مجدداً در آب میانداختند، آنوقت آن را روی تخت خوابانیده، آن را «شلفا» (یک نوع ضربه زدن به پوست) میزدند و محصول به عمل آمده را تحویل چرمفروشان و کفاشان میدادند.
کلاش گیوه محلی یا پایافزار که از الیاف طبیعی ساخته شده است و از صنایعدستی استان کردستان محسوب میشود. این گیوه محلی علاوه بر استفاده در داخل به کشورهای همجوار صادر میشود. شهر مریوان با بیش از 4 هزار نفر بیشترین بافنده «کلاش» را دارد.
هیچ ماده مصنوعی در ساخت گیوه محلی کردستان یا همان «کلاش» به کار نمیرود؛ کفههای آن را با پارچههای بههم فشرده درست میکنند. پارچهها را بهوسیله نرینگی گاو بههم منسجم میکنند و روی گیوه را هم با نخ میبافند. کلاش سالها عمر میکند و سرانجام هم به طبیعت برمیگردد.
اولین مرحله تهیهی کلاش زیره است. پارچههای پنبهای در رنگهای مختلف بهصورت طولی و عرضی بریده شده و پس از تا خوردن و کوبیده شدن رج میشوند و به شکلی منظم به سیخ کشیده میشوند. کوبیدن زیره کاری است که به جهت استحکام زیاد تکرار میشود برای آنکه زمینهی مرحله بعد فراهم شود و پارچههای زیره پراکنده نشود نخی محکم از میان آنها گذر داده میشود. زیره کلاش را با عبور دادن چهار رشته (دوال) تسمهای چرمی که از پوست گاو تهیه شده محکم کرده و مهار میکنند. سپس از صاف کردن زیره یک دوال دیگر از رو بسته میشود و به شکلی خاص گره میخورد و آنگاه شیارهایی جهت هواکش به آن ایجاد میشود. بهاندازهی پای شفارش دهنده طرح کف به زیره نقش می بندد و پاچه های دور تا دور حاشیهی طرح را جهت عبور دادن بند رکاب سوراخ میکنند رشتههای بند رکاب تاب داده میشوند و به زیره دوخته میشوند و مجددأ به زیره شیارها افکنده میشود و حواشی زاید بریده میشوند و اطراف مرتب و صاف میگردد و استاد بر غضروفهای محکم که بر نوک و انتها کلاش با دوال بسته شده میخ میکوبد زیره آمادهشدهی کلاش در دست زنان هنرمند کرد قرار میگیرد و بندبند «خوشه گندمی» چیده میشود که بافتی مخصوص کردستان است. دو تا سه روز طول میکشد که رویهی کلاش با استحکام تمام بافته شود و معمولاً در این کار گروهی با ظرافت بر عهده زنان است کار بافت رویه که به ا تمام میرسد کلاش قالب میخورد و اولین بار که آن را پوشیده باید با سبزه آشنا شود تا درزهایش مسدود گردد.
از معروفترین گیوههای ایران گیوه ملکی نام دارد. گیوهای با رویه نفیس و گرانقیمت که بیشتر در داخل خانهها پوشیده میشده و هنوز نیز گاهی پوشیده میشود و به آن گیوه روفرشی هم میگویند.
گیوه آجیده نوع گیوه تخت آجیده (ملکی)؛ مهمترین منطقه تولید این گیوه در قدیم شهر کرمانشاه بوده که این پایه افزار به گیوه کرمانشاهی ملکی معروف است. گیوهای است کف تخت آن با نخ پرک آج خورده است و از استحکام زیادی برخوردار است در زمستان و تابستان و روی یخ و سنگ محکم به زمین میچسبد و در شرایط طبیعی منطقه و نوع فعالیت کوهستانی کارایی دارد. زیره این تولید توسط سه کارگر زن تولید میگردد. یک نفر دور گیوه را میبافد کارگر دوم رویه گیوه را میبافد و کارگر سوم دم گیر یا شیرازه که از قسمت تکمیلی گیوه میباشد را میبافد. پس از تکمیل زیره، رویه آن توسط زنان و با سوزن چیده میشود این گیوه در قدیم در شهرهای تویسرکان و نهاوند که جز استان کرمانشاه بودند متداولتر بود.
گیوه ملکی هنوز در شهر زرقان تولید میشود و نیز گفته میشود تا همین سالهای اخیر در روستای زفره تولید می شده است. گیوه ملکی از سه قسمت تشکیل شده است:
- رویه گیوه: چون مواد اولیه بافت آن پنبه می باشد لذا دارای طبیعتی خنک و نرم است رنگ این بافتنی همیشه سفید بوده است. بافتنیای که از پنبه تهیه میشود که بسیار مستحکم و زیباست
- کناره یا حاشیه گیوه: این قسمت که بین رویه و کف گیوه قرار دارد و این دو را به هم محکم پیوند میدهد از جنس چرم ضخیم ساخته میشود. چرم گیوه از پوست حیوانات گوناگونی مانند گاو، گاومیش و شتر و دیگر حیواناتی که دارای پوست ضخیم و محکم میباشد تهیه میشود.
- تخت یا کف گیوه: تخت گیوه به قسمت زیرین ان که با زمین تماس دارد گفته میشود. تخت گیوه که همان کف گیوه محسوب میشود از پارچههای محکم و به هم تنیده شده ساخته میشوند و از استقامت بالایی برخوردار است. رنگ تخت یا کف گیوه عمدتاً سیاه یا بنفش است گیوههای با این مشخصات به گیوههای ملکی شهرت دارند. نکته جالب در خلق گیوه ملکی این است که این نوع کفش شبیه هم ساخته شده و چپ و راست ندارد.
برای شروع گیوهدوزی اول باید کمری و دوری (بانه، چرم) را دوخت؛ دوری تسمهای چرمی است که دورتادور تخت قرار میگیرد. برای دوختن کمری و دوری ابتدا با درفش سوراخی در دوری و تخت ایجاد میکنند و سپس با نخ و سوزن آنها را میدوزند. پس از آن یک تکه چرم را که سهگوش بریدهاند برای قسمت پشت پاشنهی پا به انتهای تخت میدوزند. گاهی برای زیبایی از چرمهای رنگی روی آن دوبارهدوزی میکنند. سپس قالبهای چوبی را داخل تخت گذاشته و رویه را روی آن میکشند و شروع به دوختن رویه به دور تخت میکنند. سپس با مشته محکم روی گیوه میکوبند تا رویه شکل قالب را به خود گیرد.
جلوی قالب پوزهی باریک و پشت آن که خود متشکل از چند قالب مکعبی است، مستطیلی است که با اندازهی گیوه همخوانی دارد. بعد از دوختن کمری و رویه که با درفش (دروش) کوتاه تیغه گردی انجام میشود قسمت اضافهی دوری را به روی نوک گیوه بر میگردانند و با نخ و سوزن به رویه میدوزند چون این قسمت در برابر سنگ محکمتر است به سنگ بر یاد میشود همچنین قسمت اضافی در انتهای دوری را هم به پشت گیوه میدوزند. برای بریدن نخ یا چرم اضافه از شفره استفاده میکنند و برای تیز کردن کش کارد و شفره از سنگهای آهکی کف رودخانهها استفاده میکنند.
فرایند تولید گیوه شامل سه بخش مهم و اساسی است:
مرحله اول؛ گیوهچینی یا رویه بافی است که اغلب از نخهایی همچون ابریشم و نخهای تک لایه یا چندلایه پنبهای بافته میشود.
مرحله دوم؛ ساخت کف گیوه است که با توجه به مواد بهکاررفته در کف، نوع و قیمت آن تغییر میکند.
مرحله سوم؛ تولید گیوه، مونتاژ رویه و تخته بر روی هم است که توسط استادکاران گیوهدوز انجام میشود
گیوه تخت چرمی؛ این گیوه بهتدریج جایگزین گیوه تخت آجیده شده و کف آن یک تکه از چرم گاومیش است که بهاندازه پا در سایزهای مختلف آماده میشود و رویه آن همچون گیوههای دیگر سوزنی است.
گیوه تخت لاستیکی؛ از حدود نزدیک به ۱۵۰ سال قبل به دلیل ارزانی و تخت محکم لاستیک از لاستیکهای فرسوده ماشین که برش داده میشد برای استفاده عشایر رونق پیدا کرد ولی به علت گرم بودن کف آن بافت این گیوه با این زیره کمکم از رونق افتاد و بیشترین استفاده آن در فصل زمستان و در مناطق روستایی است. دیگرى از گیوه است که رویهای درشت باف دارد و خنکتر از دیگر گیوهها به نظر میآید.
در بهترین و مرغوبترین نوع این پایافزار تکه پارچههای پنبهای کهنه و غیرقابلمصرف بهصورت رشتههای دراز به عرض حدود یک سانتیمتر بریدهشده و کنار هم قرار میگیرد و با چسب مخصوص بهوسیله ابزاری که مشته نام دارد کوبیده میشود. این کار در سه لایه انجام میشود و پس از فشرده شدن به شکل کف گیوه در آمده و آماده استفاده میشود.
نوع دوم، گیوههایی با کف چرم است که در ساخت آن از زائدههای پوست گاو و حیوانات دیگر استفاده میکنند.
سومین نوع، ونازل ترین نوع محسوب میشود گیوههایى با کف لاستیکی است که امروزه به علت ارزانی، مصرف آن میان گروههای کمدرآمد رواج بیشتری دارد. برای ساخت کف این گیوه عموماً از لاستیکهای غیرقابلمصرف اتومبیلها استفاده میکنند.
در حال حاضر در بسیاری از نقاط ازجمله آباده، کازرون، بهبهان، دزفول، مهریز، تفت و بخشهایی از استانهای اصفهان، چهارمحال و بختیاری، مرکزی، کرمانشاه، کردستان و… انواع مختلف گیوه بهعنوان یکی از صنایعدستی مهم این مناطق تولید میشود.
در شهر بروجرد هنوز بخشی از بازار که به تولید و عرضه نوعی گیوه نرم اختصاص دارد که به بازار جورابباف ها معروف است. گیوه خرمآبادی و گیوه کرمانشاهی هنوز نام هایی هستند که شنیده میشوند و گیوه قزوین همچنان شهرت دارد.
بافتنیهای سنتی
یکی از زیباترین صنایعدستی گیلان عروسک کاموایی ماسوله است که تنها در این شهرک تاریخی بافته میشود. این عروسک توسط زنان و کودکان ماسوله در جلوی منازل و یا روی سکویی در نزدیک منزل به مسافران و گردشگران عرضه میشود. این سوغات که یادگاری از شهر تاریخی ماسوله است با کاموا بافته میشود و بسیار زیباست. تمام اجزای بدن و لباسهای عروسک یکپارچه بوده و با میل و قلاب بافته و درون آن با پنبه و پشم پر میشود. عروسکهای بافتنی ساخته دست زنان و دختران ماسوله به تمام نقاط این شهرک چهره زیبایی بخشیده است.
تولید و فروش این عروسک برای تأمین بخشی از کمبودهای مالی خانواده انجام میگیرد که با در نظر گرفتن قیمت خرید مواد اولیه این تولیدات و نیز مزد تهیه آن مبلغ چندانی برای تأمین معاش خانواده محسوب نمیشود.
بافت تور با استفاده از قلاب را قلابدوزی یا قلاببافی میگویند که بهعنوان یکی از صنایعدستی رودوزی شناخته شده است. به جرات می توان گفت هنر قلاب بافی بهعنوان یکی از پرکاربردترین و پرطرفدارترین هنرهای دستی زیبا و ظریف محسوب میشود که میتوان انواع روتختیها، پوشاک، کیف، لوستر و … با این هنر بافت و در محیط زندگی از زیبایی و جذابیت آن ها استفاده کرد.
چاپهای سنتی
قلمکاری هنر چاپ یا نقش زدن روی پارچه است. قلمکاری واژهای فارسی است که در زبان هندی به عاریت گرفته شده و بهطور لغوی از دو واژه قلم و کاری تشکیل شده و معنی آن، کار هنری است که با قلم انجام میشود. این هنر در دوره شاه عباس در قرن ۱۱ قمری به علت علاقه درباریان و توجه خاصی که به این صنعت داشتند، به کمال رسید. در این دوره انواع مختلف قلمکاری تهیه میشد که از معروفترین آنها میتوان به قلمکاری زر یا اکلیل اشاره کرد. در این دوره بیشتر لباسهای مردانه و زنانه از پارچههای قلمکاری تهیه میشد. قلمکاری در طول زمان دستخوش تغییراتی در ماهیت و نحوه ساخت، اجرا و تولید انبوه شده است.
وجهتسمیه قلمکاری از نوع تولید و نحوه ساخت آن در بدو پیدایش این صنعت است. به این معنی که در ابتدا روی پارچههای پنبهای و احتمالاً ابریشمی با قلم طرحهای موردنظر را نقاشی میکردند. به دلیل نیاز بهسرعت زیاد در تولید قلمکارسازی بهصورت فعلی یعنی استفاده از قالب برای کلیه طرحها و نقوش متداول شد و قلمکار نقاشی که باعث پیدایش قلمکاری امروزی شد در قهقهرای نابودی قرار گرفت.
در حال حاضر اصفهان مرکز تولید قلمکاری ایران است، اخیراً نیز این شهر بهعنوان نامزد شهر جهانی قلمکاری از سوی سازمان میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری به شورای جهانی صنایع دستی معرفی شد.
بهطور عمده پارچههای معمول مصرفی در قلمکاری عبارتاند از: پنبه و ابریشم کتان چلوار کرباس. پارچه ویژه قلمکاری باید نخی باشد چون پذیرش رنگ برای الیاف پنبه بهمراتب زیادتر از پشم میباشد معالوصف پنج نوع پارچه در قلمکاری بکار برده میشود: پارچههای ابریشمی، کرباس، متقال، ململ حاجی علی اکبری، چلوار و کتان بافت خارجی.
ازجمله نقوشی که در هنر قلمکاری مورد استفاده قرار گرفته است میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
مناظر تاریخی، جانوران اهلی و وحشی، مینیاتور، شکارگاههای صنعتی، رامشگران و نوازندگان، گلوبوته و اسلیمی، تصاویر شعرا، زنجیره، کتیبه، زورخانه و ورزشگاهها، داستانهای کهن ادبیات فارسی، تصاویر عشاق ایرانی، کتیبههای مزین به اشعار بهویژه اشعار محتشم کاشانی، موضوعات و وقایع تاریخی، داستانهای حماسی عاشورا.
رنگهای مورد استفاده در گذشته انواع رنگهای طبیعی شامل رنگهای گیاهی، رنگهای حیوانی و رنگهای معدنی بوده است؛ اما امروزه به دلیل مراحل سخت تهیه و تثبیت رنگهای طبیعی از رنگهای شیمیایی استفاده میشود.
قالب چاپ قلمکاری (چیت سازی) را از چوب درخت گلابی و زالزالک میسازند چون نسبت به سایر چوبها محکمتر و قابلیت انعطافپذیری بیشتری دارند.
چاپ قلمکار نوعی چاپ بر روی پارچه میباشد. به این صورت که با استفاده از چوب قالبهایی درست میکنند و طرحهایی بتهجقه مانند بر روی آن حک میکنند و با استفاده از آن طرح موردنظر را روی پارچه چاپ میکنند. این نوع چاپ نوعی چاپ سنتی میباشد.
در این شیوه طرح موردنظر به شکل استامپ یا قالب مهری تهیه شده و بر روی کاغذ و یا هر سطح دیگری به چاپ میرسد. این شیوه در اروپا برای چاپ نقاشیهای زینتی بر روی لباسها مورد مصرف قرار میگرفت. در کشور ایران نیز هماکنون از قالبهای مهری برای طرح زنی بر روی پارچههای قلمکار مورد استفاده قرار میگیرد.
در شیوه چاپ مهر از تکه چوبی که به شیوه خراطی بر روی چوب طرح و شکل بر آن نقش بسته استفاده میکنند و بهطور دقیق مهر بر روی پارچه استفاده میشد، همانند چاپ سفره قلم کار.
چاپ کَلاقهای یا باتیک یکی از روشهای چاپ بر روی پارچه است که در کشورهایی مانند اندونزی، تایلند، سریلانکا، هند و ایران از قدیم کاربرد داشتهاند.
شهر اسکو در شهرستان اسکو استان آذربایجان شرقی مرکز اصلی تجمع کارگاههای چاپ باتیک یا چاپ کَلاقهای و قطب اصلی این هنر-صنعت در کشور محسوب میشود. شهر اسکو به شهر ملی چاپ باتیک در ایران شناخته میشود. واژۀ باتیک ریشۀ اندونزیایی دارد.
در چاپ کلاقهای، کلیۀ طرحها و رنگها را با استفاده از واکس و عملیات رنگرزی بر روی پارچه منتقل میکنند. برای این کار بیشتر از پارچۀ ابریشم استفاده میشود. تاروپود پارچه از واکس پوشیده میشود و هر دو روی پارچه یکسان نقش میشود.
رنگهای بهکاررفته برای چاپ بیشتر از دستۀ رنگهای گیاهی مانند روناس، اسپرک، پوست انار و زردچوبه است.
یکی از ویژگیهای چاپ کلاقهای ایجاد رگههای رنگی است که در اثر شکستن واکس و نفوذ رنگ از میان این شکستها به پارچه در حین عملیات رنگرزی بر روی پارچه پدید میآید.
ابزار کار چاپ باتیک «تیان» نام دارد که وسیلهای فلزی شبیه به قیف نازک است. همچنین قلممو، مهر و کارگاه چوبی (برای مهار کردن پارچه) نیز استفاده میشود. روشهای چاپ باتیک عبارتاند از چاپ مستقیم، چاپ برداشت، چاپ با شابلون، نقاشی باتیک روی پارچه ابریشمی، تار عنکبوتی، قلممویی، بدون رنگرزی و باندا (پیچشی). استاد حسین گنجینه از استادان معروف این سبک در ایران است.
کاشی سنتی، سفال و سرامیک
لعابها طیف گستردهای از ترکیبات آلی و معدنی را در بر میگیرند. لعاب مربوط به سرامیک معمولاً مخلوط شیشه مانندی متشکل از کوارتز، فلدسپات و اکسید سرب (PbO) است. این اجزا را پس از آسیاب شدن و نرم کردن بهصورت خمیری رقیق درمیآورند. آنگاه شیء سرامیکی موردنظر را در این خمیر غوطهور کرده و آن را پس از خشک شدن در کوره تا دمای معین حرارت میدهند. پس از لعاب دادن روی چینی، روی آن مطالب موردنظر را مینویسند یا اینکه طرحهایی را نقاشی میکنند و دوباره روی آن را لعاب داده، بار دیگر حرارت میدهند. در این صورت وسیله موردنظر پرارزشتر و نوشته و طرح روی آن بادوامتر میشود.
سفال لعاب خشک: به نوع سفالی گفته میشود که لعاب روی سطح آن با محلولها حل نمیشود یعنی بهصورت مایع در نمیآید. وقتی ظرف سفال هنوز نم دارد پودر لعاب را بهصورت اسپری به سفال میپاشند.
سفال، به محصولاتی گفته میشود که با استفاده از انواع خاکهای رس، کائولن و… و با روشهای مختلف (چرخکاری، لولهای، ورقهای، دستی) گِل را فرم داده و سپس در کوره با حرارت حدود ۸۰۰ تا ۹۰۰ درجه سانتیگراد میپزند؛ مانند انواع کاسه، کوزه، گلدان و… . سفال از قدیمیترین دستساختههای بشر است.
در ایران قدمت سفالینهها به بیش از ۱۰٬۰۰۰ سال هم میرسد. قدیمیترین چرخ سفالگری و کوره پخت سفال در دنیا در شوش یافت شده است. همچنین قدیمیترین ظروف سفالی منقوش مربوط به ایران است.
در سیلک کاشان ظروف سفالین قرمزرنگی نیز یافتهاند که از لحاظ صنعت نسبت به ظروف پیش تا حدی کاملتر به نظر میآید و مشخص میکند که آنها را در کورههای ابتدایی ساختند. در هزاره چهارم پیش از میلاد مردم دشتنشین فلات ایران در کار زندگی پیشرفت بیشتری داشتند. در قریه سیلک نموداری از آن وجود دارد، ساکنین این محل ظروف سفالین ظریف تولید میکردند و تصویر پرندگان و حیوانات وحشی را بر روی آنها با رنگ سیاه منقوش میکردند و بهتدریج این ظروف شفافتر و شکل آنها زیباتر شد، از اینجا میتوان حدس زد که مردم آن ناحیه جهت انجام این عمل به اختراع چرخ موفق شده بودن، چرخ آنها تخته باریکی بوده است که بر زمین میگذاشتهاند و آن را با دست میچرخاندند و بهاینترتیب به ظروف خود شکل زیباتری میدادند. تاکنون شبیه اینگونه ظروف در هیچیک از کشورهای آن دوران به دست نیامده است. چنین میتوان اندیشید که ایرانیان در این صنعت سرآمد اقوام دیگر بودهاند و شاید اختراع مزبور ویژه آنها باشد. از ظروف سفالینی که در سیلک یافت شده تصاویر بز کوهی و اسب و خورشید و همچنین اشکال هندسی فراوان دیده میشود و از این اکتشافات نتیجه میگیریم که باوجودآنکه آهن و مفرغ در تهیه آلات و ادوات گوناگون به کار میرفته است صنایع کوزهگری و سفالسازی رونق خود را همچنان حفظ کرده است.
قدیمیترین ظرفی که در ایران یافت شده است، ظرفی سیاه و دودی که همانند قدیمیترین ظروف سفالی است در جاهای دیگر پیدا شده است. نخستین ظرفهای سفالی که با روش تاریخ آن بهدستآمده و متعلق به هزارهً چهارم پیش از تولد مسیح است در میانرودان پیدا شده. کهنترین سفالی که در ایران یافت شده متعلق به همان دوره میباشد. این ظرف دستساز نسبتاً ابتدایی به دنبال خود ظرفی سرخ با لکههای سیاه ناشی از پخت ناقص داشت. پیشرفت فنی در حرفه کوزهگری سبب به وجود آمدن سبک جدیدی شد، این سبک با تغییرات و وقفههایی که داشت بیش از ۲۰۰۰ سال در بعضی از مناطق فلات ایران دوام کرد.
از اوایل هزاره پیش از میلاد ما شاهد ظرفهای سفالی ساختهشده در فلات مرکزی ایران در مناطق کوهستانی زاگرس بودهایم؛ مانند تپه گیان و گودین تپه یا ظروف منقوش فارس و خوزستان در مناطق کوهستانی زاگرس دیده شده است. تنها دلیل این امر این بوده است که ازآنجاییکه زنان عمدهترین تولیدکنندگان سفال بودهاند با ازدواج به قبایل متعلق به همسران خود مهاجرت کرده و بهاینترتیب تکنیک ساخت ظروف سفالی و تزیین آن را به مناطق دیگر انتقال دادهاند.
- دستی
پایه اساس هنر سفالگری بر ارتباط متقابل بین دست و گل میباشد. زمانی که دست بر روی گل قرار میگیرد، خودبهخود شکل و فرم به دانهها گل داده میشود. اشیا دستساز، میتوانند با روشهای مختلفی مثل فشاردادن چانههای گل رس، درست کردن فتیله و اتصال تکههای گل به یکدیگر دست میشوند. در واقع در دنیای هنر، شیء دستساز از ترکیب فتیله گلی، ورز دادن و کوبیدن گل و حکاکی بر آن درست میشوند. این در حالی است که از نرمی گل برای تولید طرحی درونی و برخاسته از روح سازنده استفاده شده است. اینکه برای ساخت چه شیء ای از کدام روش استفاده شود بستگی به سبک، سلیقه و صبر سازنده هنرمند دارد.
- چرخی
چرخ سفال حدود 3500 سال قبل میلاد در بین النهارین – عراق امروزی – اختراع شد و یکی از مهمترین اختراعات انسان باقی ماند. نیروی گریز از مرکز چرخ سفالگری موجب شد هنرمند بتواند تحت سرعت خاص ظروفی پیشرفتهتر با ضخامت کم و کیفیت بالا تولید کند. این اختراع باعث ساخت 100000 ظرف سفالین در یونان باستان شد که تا امروز باقی مانده اند. یونانیان باستان از روش پیشرفته چرخ سفالگری برای ساخت ظروف سیاه و قرمز خود استفاده میکردند که به دو تا سه مرحله حرارت دهی نیاز داشت. ظروف قبل از مرحله 3 نقاشی میشدند. موضوعات نقاشی بیشتر جنگ، مراسم آینی، کشاورزی، نقوش تجریدی و هندسی بودند. برادران هاس استفاده از چرخ سفالگری را دنبال کردند و آثاری را خلق کردند که دلالت بر جنسیت گرایی، صمیمیت، طبیعت و فرهنگ معاصر ما داشتند.
سفالگری با استفاده از چرخ سفالگری؛
چانه گل را با ضربه به بخش میانی صفحه چرخ سفالگری پرت کنید. در کنار خود یک ظرف آب قرار دهید و دستتان را مدام خیس کنید و بر گل روی چرخ گردان تماس دهید. دستان خود را دور گل قرار دهید و بدن خود را در وضعیت قایم و صاف قرار بدهید. گل را با قدرت زیاد دستتان به شکل گنبد یا برج در آورید و با استفاده از کف دستان خود گل را به سمت پایین فشار دهید و آب و گل اضافی را خارج کنید. گل را مرکز کنید و از یکی از دستان برای یافتن مرکز گل استفاده کنید و آن را باز کنید. دست دیگر خود را در کنار بدنه گل قرار دهید. زمانیکه به انتهای ظرف رسیدید و گل از میان باز شد، دیوارها را نازک کنید و بهطوری دلخواه شکل دهید.
در انتها اجازه دهید خشک شود و آن را در کوره قرار دهید.
- سفال نقش برجسته سنتی (بدون قالب)
نقش برجسته سفالی یکی از هنرهای سهبعدی است که بر روی یک سطح صاف طراحی میشود. قرنهاست که یکی از مهمترین آثار هنری در بسیاری از تمدنها محسوب میشود. در واقع در گذشته نقش برجسته ها نقش بیلبوردهای امروزه را داشتند و برای اطلاعرسانی و آگاهی دادن از تمدنها و فرهنگهای مختلف مورد استفاده قرار میگرفتند. نقش برجسته در واقع ترکیبی از مجسمه سازی و نقاشی به شمار میرود که در نهایت اثر هنری ارزشمند و بسیار زیبایی توسط ترکیب این دو هنر ساخته میشود. نقش برجسته سفالی یکی از گستردهترین و محبوبترین هنرها در میان آثار هنری به شمار میرود. به همین دلیل استفاده از خاک رس برای ساخت نقش برجستههای سفالی رواج بیشتری دارد.
مراحل ساخت نقش برجسته سفالی؛
در نقش برجستههای سفالی پس از طراحی نقشهای موردنظر نوبت به افزودن و یا کاستن گل از سطوح سفالی فرا میرسد و توسط این مرحله طرحهای نقش برجسته موردنظر روی سفال ایجاد میگردند. سپس نقش برجسته سفالی ساخته شده در معرض هوا قرار میگیرد تا کاملاً خشک شود پس از خشک شدن هم اقدام به پختن آنها میشود. پخته شدن نقش برجستههای سفالی در دمای مناسب موجب افزایش دوام و استحکام آنها میگردد. در واقع نقش برجستهها گلهای خاک رس پخته شده هستند که پس از پخت به شکل خشتهای متنوع و زیبا ظاهر میشوند و برای طراحی دکوراسیون داخلی منزل و برخی موارد دیگر میتوان از آنها استفاده کرد؛ بنابراین میتوان نقش برجسته را پس از پخت برای نصب آماده کرد.
درواقع میتوان گفت نقش برجستههای سفالی شامل مجسمههایی هستند که بر روی یک سطح صاف ساخته میشوند. ایجاد طرحها و نقوش برجسته بسیار زیبا بر روی سطوح صاف سبب ایجاد یک اثر هنری بینظیر و چشمنواز میگردد. پرداختن به نقش برجستههای سفالی علاوه براین که حکم آموزشی و سرگرمی دارند. موجب میشوند شما یک اثر هنری ساخته دست خود را بهصورت یک نقش برجسته سفالی بسیار زیبا ارائه کنید. نقش برجستههای سفالی از تنوع بسیاری در نقشها و طرحهایشان برخوردارند که این هم میتواند وجه تمایز دیگری در میان این آثار هنری باشد.
گل مورداستفاده در نقش برجسته سفالی؛
نقش برجستههای سفالی از خاکهای رس با کیفیتهای مختلف ساخته میشوند. البته توجه به این نکته هم ضروری است که خاکهای رس مختلف دارای کیفیتهای متنوعی هستند. این خود موجب تنوع در نقش برجستههای سفالی میگردد و حتی در استحکام آنها نیز تأثیرگذار است. برای بهبود کیفیت نقش برجستهها از رزین استفاده میشود که البته خاصیت ضد آب نیز دارد. رنگآمیزی نقش برجستههای سفالی هم توسط رزینهای مخصوص انجام میشود که اصطلاحاً به این کار پتینه کاری میگویند.
قبل از انجام پتینه کاری بر روی نقش برجستههای سفالی در ابتدا بهتر است مواد اضافی باقی مانده روی سطح کار توسط سمباده برداشته شود تا در نهایت یک نقش برجسته زیبا و تمیز ایجاد شود. از زیباترین و جذابترین انواع نقش برجستههای سفالی میتوان به تابلوهای نقش برجسته سفالی اشاره کرد که موارد استفاده بسیار زیادی بهخصوص در طراحی دکوراسیون داخلی منزل دارند. برخی از نقش برجستههای سفالی علاوه بر زیبایی از دوام بسیار زیادی نیز برخوردارند و به همین علت میتوان از آنها در فضاهای باز نیز استفاده کرد؛ زیرا به دلیل استحکام زیاد در برابر عوامل محیطی از استقامت بیشتری برخوردارند.
سفال سنتی لعابدار که به دو نوع لعاب خشک وزیر لعابی یا رو لعابی تقسیم میشود.
سفال لعاب خشک: به نوع سفالی گفته میشود که لعاب روی سطح آن با محلولها حل نمیشود یعنی بهصورت مایع در نمیآید. وقتی ظرف سفال هنوز نم دارد پودر لعاب را بهصورت اسپری به سفال میپاشند.
رنگ و لعاب در واقع همان پوشش درخشان و شفاف موجود بر روی سفال است. که زیبایی و درخشندگی بینظیر را به سفال میبخشد. استفاده از رنگ و لعاب در سفالگری علاوه بر ایجاد جذابیت و زیبایی، سبب افزایش استحکام و دوام سفال میگردد و دارای انواع مختلفی ازجمله براق یا مات، شفاف یا کدر، صاف و یا حتی بافتدار میباشد. نوع رنگ و لعاب بستگی به نوع فرمول آن و مواد تشکیلدهنده آن دارد، به همین دلیل با ترکیب مواد تشکیلدهنده لعاب به میزانهای متفاوت، میتوانید رنگ و لعاب جدیدی را ابداع نمایید. لعاب معمولاً ماده چسبندهای نیست، اما تماس آن با سفال سبب نفوذ آن در خاک رس میگردد و زمانی که در درجه حرارت معینی قرار میگیرد بهخوبی بر روی سفال نهادینه میگردد.
لعاب در سفالگری؛
در قرنهای اخیر برای تزیین سفال از رنگ و لعاب استفاده میشود. استفاده از رنگ و لعاب در کاشی نیز کاربرد بسیار داشته و دارد. رنگ و لعاب بهکاررفته در سفالینههای معماری مدرن اغلب قرمز مایل به قهوهای است؛ البته استفاده از آجر لعابدار نیز در معماری بسیار پرکاربرد میباشد. لعاب در سفالگری دارای طیف وسیعی از رنگها است و تنوع رنگهای آن به دلیل مواد معدنی و ترکیبات معدنی موجود در آن به نظر میرسند. بیشترین ترکیبات معدنی که از آنها در ترکیب لعاب استفاده میشود شامل اکسید آهن، اکسید کبالت، اکسید کروم، اکسید مس، کربنات مس میباشد.
یکی دیگر از مواردی که در رنگ لعاب تأثیر میگذارد، اکسیژن است که اگر در کوره مقدار زیادی اکسیژن وجود داشته باشد سبب ایجاد تغییر در رنگ لعاب میگردد. برای مثال استفاده از کربنات مس در یک فضای اکسیداسیون ایجاد رنگ فیروزهای میکند. این در حالی است که اگر اکسیژن موجود در جو کم باشد، لعاب حاصل به رنگ قرمز روشن ظاهر میشود.
از مهمترین انواع لعابها میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- لعاب سرب که براق و شفاف میباشد و به دمای ۸۰۰ درجه سانتیگراد نیاز دارد و در سفالگری کاربرد زیادی دارد.
- لعاب قلع یا همان لعاب سفید مات است که برای اولین بار در ایران باستان و همچنین در سفالگری اسلامی استفاده شده است.
- لعاب خاکستر، در شرق آسیا کاربرد دارد و از چوب یا گیاه زبان گنجشک که شامل پتاس و آهک میباشد، تهیه میشود.
- لعاب فلدسپات نیز برای تزیین ظروف غذاخوری کاربرد و در مناطق مختلف آسیا کاربرد دارد.
برای لعابکاری ظروف سفالی باید ابتدا ظرفها را تحت حرارت و دمای معینی قرار داده و بهاینترتیب رنگ و لعاب بسیار زیبایی را بر روی سفال ایجاد کرد. اگر درجه حرارت بیشازحد بالا باشد لعابکاری صحیح انجام نخواهد شد و لعاب بیشازحد ذوب میگردد. به همین دلیل برای انجام صحیح مراحل لعابکاری باید آن را در محدوده دمایی مناسبی گذاشت.
تفاوت سفال زیر لعابی و رو لعابی در این است که در سفال زیر لعابی ابتدا طرح و نقش ایجادشده و به کوره میرود و سپس لعاب میخورد ولی در سفال رو لعابی حجم آمادهشده پس از شکلگیری حرارت موردنظر را در کوره دیده و خنک شده و بعد لعاب میخورد و طرح و نقش روی ان ایجاد میشود و مجدداً در کوره حرارت میبیند.
ایجاد طرح و نقش با استفاده از لعابهای رنگی بر روی سفال که بسته به اینکه رو یا زیر لعاب انجام شود به نام های رو لعابی و زیر لعابی خوانده میشود.
- نقاشی زیر لعابی
در نقاشی زیر لعابی ابتدا طرح و نقش روی سفال ایجاد شده و به کوره میرود و سپس لعاب میخورد.
- نقاشی رو لعابی
در نقاشی رو لعابی سفال آماده شده پس از شکلگیری حرارت موردنظر را در کوره دیده و خنک شده و بعد لعاب میخورد و طرح و نقش روی ان ایجاد میشود و مجدداً در کوره حرارت میبیند.
کاشی سنتی، به محصولاتی مسطح از جنس سفال که با استفاده از طرحها و نقوش سنتی توسط لعابهای سنتی پوشیده شده باشند، گفته میشود که عمدهترین مصرف این نوع کاشیها در معماری و بهصورت تزئینات بناها بوده است. در ساخت کاشیها از تکنیکهای مختلفی استفاده میگردد که عبارتاند از: زیررنگی، رورنگی، هفت رنگ، مینایی، معرق، مشبک، معقلی، زرین فام و …
- کاشی زرینفام
کاشی زرینفام، کاشی یا ظروف ظریف به رنگ طلایی یا سبز است. کاشیکاران برای ساختن این نوع کاشی به گِل سفالگری، ماده گدازنده و سنگ چخماق میافزایند تا محصولشان محکم و نیازمند به درجه پخت کمتر باشد. سپس روی ظرف را با لعاب سفید قلع میپوشانند و پس از حرارت دادن، روی آن را با کلراید فلزات، نقاشی میکنند و تا حد ذوب شدن در کوره قرار میدهند. آنها سپس با ایجاد دود در کوره شرایط احیاء را فراهم میکنند تا نقوش به رنگ قهوهای و سپس طلایی یا سبز شود. این کاشی نفیس در چهار گروه کاشی زرینفام ناودانی، کاشی نیمستونیِ زرینفام، کاشی قالبیِ برجسته و کاشیهای ستارهای و هشتضلعی طبقهبندی میشود.
- کاشی مینایی
کاشی تزئین شده لعابدار با نقوش هندسی و گُل و گیاه که بیشتر به رنگ آبی میباشد.
- کاشی هفترنگ
کاشی هفترنگ نوع کاشی است که اکثراً در مساجد، عبادت گاهها و مقبرهها همچنان منازل شخصی بکار میرود که از شهرت بسیار خوبی برخوردار است این نوع کاشی از کاشیهای خشت یعنی چهارگوش نشأت گرفته و معمولاً از قطعاتی به ابعاد ۱۵×۱۵ و ۲۰×۲۰ و برای مناره و گنبد ۱۵×۷٫۵ یا ۲۰×۱۰ سانتیمتر به رنگ سفید تهیه شده، در کنار هم چیده شده و با طرح یا خط تهیه شده، روی کاغذ سمبه شده، با گرده زغال بر روی کاشی کپی میشود و بهوسیله اکسید منگنز، قلمگیری میشود و بعد با رنگهای مختلف امّا حرارت پایینتر از رنگ اول کاشی رنگآمیزی میگردد و دوباره به کوره رفته وآماده نصب میشود.
هفترنگ متداول و رایج در ساخت این نوع کاشی عبارتاند از سیاه، سفید، لاجوردی، فیروزهای، قرمز، زرد و حنایی که در آبدات تاریخی و اماکن متبرکه از این نوع کاشیها زیاد استفاده شده است.
- کاشی مُشبک
در میان آثار معماری و بناهای برجا مانده از ادوار گذشته مانند بازارها، حمامها و مـسجدها بعضاً مشاهده میشود که عـلاوه بـر در و پنجره و روزن، پردهای یا شباکی از سفال یا کاشی وجود دارد که طبق نظر برخی از پژوهشگران هوای متغیر ایران، آفتاب تند و روشن، باد و طوفان و گردباد و عقاید خاص ملی و مذهبی باعث ایجاد اینگونه شبکههای سفالی شده است. البته علاوه بر اینها میتوان جنبههای تزیینی، حفاظتی و تأمین روشنایی و تهویه هوا را هم در نظر گرفت.
این نوع کاشیها برای ایجاد طرحهایی پیچیده، کنار یکدیگر قرار میگیرند و در گذشته از آن بیشتر برای تزئین محراب استفاده میشده است. همچنین کاشی مشبک بهعنوان پنجره در دیوارهای مُشرف ساخته میشده که هم نور لازم را به داخل اتاقها میرسانده و هم از اِشراف خانه به بیرون جلوگیری میکند.
شیوۀ ساخت این کاشی، چنین است که ابتدا سفالهای لعاب داده شده را برمبنای طرح اصلی میبُرند و سپس در کنار هم قرار میدهند تا طرح اصلی ساخته شود. مقبرۀ جعفر اصفهانی، بقعۀ شیخ صفیالدین اردبیلی و پنجرۀ مشبککاری مسجد شیخ لطفالله اصفهان از زیباترین کاشیهای مشبککاری شده است.
- کاشی مُعَقَلی
کاشی معقلی به نوعی کاشی مزین به خطوط کوفی بنایی گفته میشود که برای تزئین سطوح مختلف در معماری سنتی استفاده میشود. کوفی بنایی (معقلی) نوعی کاربردی از خط کوفی است که در بناها و معماریها جلوهگر شده است و به دلیل استفاده آن در روی بناها، خط بنایی لقب گرفت و به صورتهای مختلف پدیدار گشته که به شکل آسان و متوسط و مشکل، دستهبندی میشود، ولی میتوان نام های منحصر، مربعی یا مستطیلی و متداخل تطبیق نمود.
خط معقلی در کتابت رایج نبود، اگرچه مولانا سلطانعلی مشهدی، معتقد است که به این خط کتابت نیز میشد و آن را جزو خطوط میآورد.
چون اساس این خط روی خانهبندی خطکشی میشود، بهاینترتیب که اول کاغذ مانند صفحه شطرنجی خطکشی و خانهبندی میشود و بعد از تقسیم خانهها، حروف آن مرتب میشود و چون این خط به ترتیب فوق نوشته میشده، آن را با آجر روی عمارات بهآسانی میچیدند تا هم عباراتی از آن خوانده شود و هم دیوار عمارت را تزئینی باشد. به این نسبت آن را خط معماری یا خط بنایی نامیدهاند. معقل در لغت به معنی حصین (پناهگاه و کوه بلند آمده است) این معنی با این نوع خط بنایی مطابقت دارد و این نظریه منطقی است که خط بنایی پس از این که به کمال مطلوب رسید، معقلی نامیده شده باشد.
به نظر میرسد خط معقلی بعد از خط کوفی و از روی آن استخراج شده باشد و در زمان تیموریان یعنی در قرن نهم هجری که از لحاظ خط و خوشنویسی یک دوره طلایی به شمار میرود این خط برای تزئین بناها از روی خط کوفی استخراج شده که در کوفی یک دانگ دور است و پنج دانگ سطح و در خط معقلی دور نیست و همه سطح است.
در معماری کاربرد نقوش معقلی با استفاده از مصالحی مانند کاشی و آجر (جداگانه و درهم) ساخته میشود و در تزئینات سطوح داخلی و خارجی اماکن مقدسه و ایوانها و پیکر منارهها به کار گرفته میشود.
- کاشی معرق
معرقکاری عبارت است از قطعههای بریده شده کاشی که نقوش مختلف را از رنگهای متفاوت تراشیده و در کنار یکدیگر قرارداده و به شکل قطعاتی بزرگ در آورده و روی دیوار نصب میشود تا زینتبخش بنأ گردد. این نقوش گاهی از نقشهای گرهکشی و گاهی از نقشهای مختلف مانند گل و بوتهسازی اسلیمیها که هرکدام جداگانه میتوانند بنایی را زینت بخشد.
ساختن یا نصب کاشیها را به طریق فوق معرق میگویند. معرقکاری کاشی در دوره سلجوقیان یعنی در قرن ۴ هجری به سمت کمال رفت و بسیار متداول گردید. در قرن هشتم هجری هنرمندان معرقکار بهمراتب از هنرمندان عهد سلجوقی جلو افتادند. در این قرن موفق شدند اجزایی را که اشکال معرق از آنها تشکیل مییابد کوچکتر کنند و لطیفترین و زیباترین اشکال بنایی هندسی را در مجموعهای از رنگهای زیبا براق که جز در هنر شرق خصوصاً ایرانی دیده میشود نمایش دهند. مخصوص ارزانی بیشتر موجب رواج بیشتر آن گردید. هنر معرقکاری در قرنهای ۹ و ۱۰ هجری به روشهای شرقی خود رسید در این دوره مراکز مهم معرقسازی در شهرهای اصفهان، یزد، هرات و سمرقند ایجاد گردید؛ اما در اصل باید گفت که مرکز اصلی این کار در دوران صفوی اردبیل بوده است. یکی از با قدمتترین این آثار را میتوان به مسجد کبود تبریز و بعد آن به شیخ صفی اشاره کرد که بعدها با تغییر پایتخت از اردبیل به اصفهان این هنر نیز همانند هنرهای دستی دیگر به دستور شاه به اصفهان منتقل شدند و شروع به ساخت بناهای تاریخی چون میدان امام کردند. کاشی معرق این حسن را دارد که بر سطوح غیر مسطح همچون بدنه گنبدها و گلدستههای کوچک و حتی مقرنسهای ظریف قرار میگیرد و چنانچه نیاز به مرمت پیدا کند کمتر دچار عدم هماهنگی با بقایای کاشیهای سالم مانده میشود.
صنایعدستی چرمی
در طول تاریخ انسانها در موارد زیادی از چرم استفاده میکردند. چونکه بهراحتی در دسترس بوده است. در قدیم محصولاتی که از چرم درست میکردند، فقط در زمینه پوشاک و یا کفش بوده است و یا حتی در تجهیزات نظامی استفاده فراوان میکردند.
اما با گذشت زمان و پیشرفت علم و دانش و تکنولوژی، کم کم انسانها توانستند محصولات چرم دستدوز مختلفی را ابداع و در تهیه وسایل ضروری و تزئینی از این ماده سودمند استفاده کنند.
در حال حاضر توانمندی هنرمندان ایرانی، در تولید صنایعدستی و محصولات چرم دستدوز بر هیچکسی پوشیده نیست.
ابزار کار تولید محصولات چرم دستدوز عبارتاند از:
- سمبه؛ برای سوراخ کردن و نقش انداختن
- پرگار، گونیا، خطکش؛ برای اندازهگیری
- قلاب؛ برای دوخت و دوز
- کاتر؛ برای برش
- درفش؛ برای سوراخ کردن
- مشته؛ برای کوبیدن
اوج کمال و توجه به جلدسازى و هنر زیبا ساختن کتاب در زمان شاهطهماسب صفوى بوده. روى جلد را به طریق زرکوب، طلا پوشش مىدادند و پشت جلد را معرق مىساختند و با گلوبوته و درخت و باغ و صحرا و جانور و سیمرغ و اژدها و پرندگان و آهو هنرنمایى و رنگآمیزى مىکردند. حتى کتیبههاى آشورى بر روى لوح گلى نیاز به پوشش حفاظتى داشت؛ اما قدمت جلد در شکل متداول امروزى به اوایل مسیحیت برمیگردد. کار خطاط و تذهیبکار کتاب و قرآن با عمل صحافى و جلدسازى تکمیل مىشود. در جلدسازى تزئین منحصر به جلد خارجى و لبهی آن نیست. بلکه قسمت داخلى آن نیز معمولاً نقاشى مىشود.
پیشینهی جلدسازى سنتى؛
قدیمىترین جلد کتاب در دوره اسلامى متعلق به مصر است که متعلق به قرن دوم هجرى است. در دورهی سلجوقیان هنر تجلید همراه با تذهیب رونق گرفت و از کاغذ و مقوا در جلدسازى بهره میبردند. در دوره تیموریان نیز هنر تجلید رواج داشت و بهترین کارهاى صحافى و تجلید کتاب متعلق به این دوره است. در هرات این هنر به حد کمال رسید. قسمت خارجى جلد معمولاً داراى تزئینات فشارى است و بخشهاى داخلی، طرحهاى بریده شده روى زمینه آبى قرار دارد و عناصر تزئینى بهصورت ترنج و گل و گیاه است و حیواناتى چون عنقاى چینى دیده مىشود. در آن دوره بجاى نقوش هندسی، مناظر طبیعى و حیوان و پرنده در نقش جلد با کمال دقت ترسیم مىشود. غیر از هرات، مشهد، سمرقند، مرو، بلخ، نیشابور، شیراز و تبریز نیز از مراکز آموزش و رواج این فن بودهاند. در دوره صفوى این شیوه ادامه یافت و براى نقش در تذهیب، از روش ضربى (فشاری) و براى آستر جلد و چرم جلد از کاغذ روغنى استفاده مىشد همچنین در این دوره طلاکارى بیش از دوره تیمورى بکار مىرفت. در دوره صفوى از قالبهاى مسى و فولادى استفاده مىشد. در زمان شاهطهماسب جلد لاکى معمول بود که ابتدا روى مقوا یا چوب نازک یکلایه نازک لاک مىگرفتند. سپس لایهاى گچ که طرح تزئینى با آب و رنگ روى این زمینه نقاشى مىشد و براى حفاظت نقاشی، روى آن را با چند ورقه لاک مىپوشاندند. ازجمله نقشهاى معروفى که در دورهی قاجاریه دیده مىشود. نقش گل و مرغ است. از دیگر روشهاى تجلید در دورهی قاجاریه، استفاده از مخمل و مخمل طلاکوب بوده است.
براى تهیهی جلد در انواع مختلف روشهاى متنوعى وجود دارد:
- جلد ضربی: براى ساخت جلد ضربی، ابتدا روى زمینه چرم مىکشند، سپس با فلز منقوش روى چرم مىکوبند تا چرم حالت نقش برجسته بگیرد.
- جلد سوخت: بعد از کشیدن چرم روى زمینه، فلزى که حاوى نقش دلخواه است، داغ مىکنند و با فشار بر چرم جلد، نقش برجسته به دست مىآید.
- جلد لاکى: روى زمینهی مقوایی، یک لایه روغن شفاف زده، سپس با رنگ و روغن روى جلد را نقاشى کرده و نهایتاً روى آن لاک مىزنند. (روش پاپیهماشه)
- جلد موجى: در این نوع جلد، ترکیبى از قلع و سریشم را روى زمینه زده و بعد از خشک شدن روى آن را با سنگ صیقلى براق مىکنند.
- جلد زرکوب: بعد از کشیدن چرم روى زمینه، طرح یا نوشتهی موردنظر را کلیشه کرده و بهوسیلهی آن طرح را با بکار بردن ورقههاى طلا روى جلد پرس مىکنند.
هنر سوخت ابتدا در جلدسازی به کار گرفته شد. جلدهای سوخت به همراه جلدهای ضربی در دوره تیموریان ابداع شدند اما آنچه مسلم است این هنر در دوران صفوی اوج گرفت و جلدهای چرمی سوخت بسیاری در انواع و رنگهای مختلف از این دوران به یادگار مانده است. بعد از این جلدهای چرمی، هنرمندان اصفهانی درصدد آن برآمدند تا از این هنر برای تهیه تابلو نیز استفاده کنند.
میرزا آقا امامی از هنرمندان اواخر دوره قاجار، طرحهایی را روی چرم بهصورت سوخت به اجرا در آورد. آثار وی علاوه بر موزه هنرهای ملی و موزه سعدآباد، در نزد مجموعهداران خصوصی نگهداری میشوند.
شیوه کار؛
برای تهیه جلد یا تابلو سوخت ابتدا چرم را به طور کامل دباغی میکنند تا چربیها و مواد زائد آن گرفته شود. سپس طرح موردنظر را با رنگ سفید یا رنگی دیگر که بر روی چرم مشخص باشد را بر روی آن میکشند. سپس قالبهای داغ را بر روی قسمتهای موردنظر طرح قرار میدهند. قبل از این کار جایی را که باید قالب گذاشته شود را نمدار میکنند. بعد از گذاشتن قالب داغ آن را با چکش بر روی چرم میکوبند تا نقش بهصورت فرورفتگی و برجستگی نمایان گردد. این قالبهای داغ محل موردنظر را بهصورت سوخته و قهوهایرنگ در میآورد. به همین سبب به این اثر سوخت یا سوخته میگویند.
بعد از اتمام کار برای زیبایی بیشتر برجستگیهای ایجادشده را با آبطلا تزئین میکنند. در گذشته از این روش برای تزئین جلد کتابهای نفیس همانند قرآن استفاده میکردند.
سوخت معرق؛
گاهی هنر سوخت را با هنر معرق تلفیق میکنند. به این صورت که بعضی قسمتهای طرح را با «نقش بُر» بریده و خالی کرده و سپس در محلهای خالی چرمهای رنگی را که قبلاً بریده و آماده کردهاند قرار میدهند بهطوریکه هیچ درز و فضای خالی در اطراف آن باقی نماند. به این هنر «سوخت معرق» میگویند.
به ایجاد نقوش و طرحهای زیبا بهوسیلهی دور بری چرم و اتصال آنها به یکدیگر «معرق چرم» گفته میشود. از این هنر در تهیه و ساخت جلد کتاب، کیف، کفش، تابلو، جعبه قرآن، جعبه جواهر و … استفاده میکنند. برای این کار از چرمهای مناسب و بهعملآمده مانند تیماج و میشن استفاده میکنند. باید توجه داشت که قطعات بریده شده از ضخامت یکسانی برخوردار باشند تا در نهایت کار یکدست گردد.
به تمام اعمالی اعم از تکه چینی، سوراخکاری و قرار دادن یک چرم دیگر در زیر آن، مشبککاری و تا حدودی اپلیکه که بر روی چرم برای ایجاد نقش انجام میپذیرد میتوان نوعی معرق گفت.
- سوراخکاری: (بهوسیلهی لیزر، هویه، تیغهای جراحی، سوزاندن)
- تکه چینی و دوخت یا چسباندن آنها در کنار هم بهوسیلهی داغ کردن و چاپ نقش (فقط روی چرمهای طبیعی)
در زمانهای قدیم این هنر بیشتر در خدمت جلدسازی بود. توجه به جلدسازى و هنر زیبا ساختن کتاب در زمان شاهطهماسب صفوى به اوج کمال رسید. روى جلد را به طریق زرکوب، با طلا پوشش مىدادند و پشت جلد را معرق میساختند و با گلوبوته و درخت و باغ و صحرا و جانور و سیمرغ و اژدها و پرندگان و آهو رنگآمیزى میکردند. گاهی از چرم، رشتههای باریک و ظریف بریده و با دقت و حوصله روی کار موردنظر (معمولاً جلد) میچسبانند. این روش کار بیشتر هنرمندان و استادان هرات و تبریز بوده است. در گذشته بعد از چیدن و چسباندن قطعات طرح در کنار هم، گاه حواشی کار را با نقشهای برجسته و زیبا، از طلای ساده یا الوان میپوشانند.
طرحهای تزئینی و الگوهای کاربردی بیشتر نقوش اسلامی هستند که ترکیبی از نقوش گل و گیاه درهمپیچیده شده، نقوش جانوری و یا نقوش هندسی میباشند.
شیوه کار؛
پس از انتخاب طرح، رنگ و ابعاد کار، الگوسازی انجام میشود. سپس مطابق الگو چرم برش داده شده و تکههای آن را مانند پازل کنار هم میچینند.تکهها با چسب مخصوصی به آستری چرمی میچسبند. (چسبهایی که میتوانند در این کار مورد استفاده قرار گیرند عبارتاند از: بیندر، چسب کفش، چسب چرم، سریش) در مرحله بعدی سوراخهایی در لبه تکههای پوست زده شده و بعد از آن با نوارهای چرمی باریک دوخته میشوند.
تمام مراحل کار با دست صورت میگیرد که کیفیت را بسیار بالا میبرد. البته کارهای چرخ دوزی هم هستند که آنها نیز از کیفیت و زیبایی خاصی برخوردارند.
یکی از صنایعدستی سنتی و زیبای ایران « نقاشی روی چرم » نام دارد و آن عبارت است از نقاشی و طراحی سنتی بر روی چرم که موارد مصرف فراوانی دارد و از زیبایی خاصی برخوردار میباشد. برای نقاشی روی چرم معمولاً از چرم گوسفند دباغیشده استفاده مینمایند.
این هنر ازجمله زیرمجموعههای هنر چرمی است که برای تزئین کیف، کفش، قلمدان، آینه، صندوق، زیرلیوانی، جعبه قرآن، جلد کتب نفیس و قرآن و … استفاده میگردد.
تا پیش از اختراع کاغذ، در اقصی نقاط جهان بر روی پوست و چرم به کتابت و نقاشی میپرداختند. مصریان نخستین اقوامی بودند که از پوست بهمنظور تزیین یا موارد دیگر استفاده کردند. در مقابر مصری پوستهای مرصع شده با ورقههای زر و همچنین طومارهای پوستی بهدستآمده است. این طومارها بعد از تراشیدن و پاک کردن گوشت چسبیده شده به پوست، تهیهشده، سطح نرم و خوشرنگی داشته و مرکب را بهخوبی در خود جذب میکردند. چنانکه از کتیبه داریوش در بیستون بر میآید: «وی نوشته فرمان خود را بروی اشیاء دیگر ازجمله پوست آهو نقش زده و به کشورهای تابعه فرستاده است.» در اوایل اسلام، اوراق قرآن را بر پوست آهو کتابت کردهاند. این شیوه تا دو قرن بعد از اسلام نیز رایج بوده است. اوج این هنر به دوره قاجار باز میگردد و آثار ارزشمندی از آن دوره به یادگار مانده است.
شیوه کار؛ ابتدا طرح موردنظر را بر روی کاغذ کشیده سپس توسط کاربن آن را به پشت کاغذ انتقال میدهند. بهاینترتیب که کاربن را به پشت طرح چسبانده و روی تمام خطوط طرح را دوباره میکشند. طرح آماده انتقال بر روی چرم میباشد. برای این کار طرح را روی چرم گذاشته، سپس روی خطوط طرح را بهصورت یکنواخت مالش میدهند تا طرح روی چرم منتقل شود. طرح منتقلشده، بسیار کمرنگ بوده و باید قلمگیری شود تا زیباتر جلوه کند. برای این کار از قلممو یا با راپید استفاده میکنند.
رنگهای مورداستفاده در نقاشی روی چرم دودستهاند:
- رنگ الکلیک: این رنگها بهصورت پودری بوده و حلال آنها الکل میباشد و شفاف است.
- رنگ اکرولیک: رنگ تیوپی یا شیشهای بوده که مانند گواش رنگآمیزی میشود با این تفاوت که این رنگها پس از خشک شدن خاصیت حل شدن در آب را از دست میدهند ولی قبل از خشک شدن، حلال آنها آب است. این رنگها مانند گواش مات هستند.
برای رنگآمیزی طرح رنگهای پودری موجود را در الکل حل کرده و در شیشههای کوچکی ریخته و سپس به رنگآمیزی میپردازند. پس از رنگآمیزی و نقاشی، برای دوام و ماندگاری بیشتر، سطح نقاشی و چرم را با لاک یا رزین یا روغن میپوشانند.
به کوبیدن و فشردن قلمهای منقوش فولادی (مهر) بر روی چرم عمل آمده گفته میشود. در گذشته بعد از نقش اندازی، فرورفتگیهای ایجاد شده را با طلا یا نقره پر میکردند. این هنر یکی از قدیمیترین و جذابترین رشتههای صنایعدستی بوده که متأسفانه به مرور زمان منسوخ شده و در حال حاضر تعداد اندکی به این هنر میپردازند.
نقش اندازی ضربی بر روی چرم، از نظر اصول کار و تکنیک، شباهت بسیار زیادی به قلمزنی بر روی فلز دارد. سابقه تاریخی این هنر بر روی جلدهای ایرانی کاملاً مشهود است و جلدهای بینظیری به این شیوه از دورههای تاریخی مختلف به یادگار مانده است. در ایران اسلامی، بیگمان، فن جلدسازی پا به پای دیگر زمینههای کتابپردازی و نسخه آرایی پیش رفته است. ابن بادیس در عمده الکُتّاب از ابزار صحافان و جلدسازان خراسان سخن به میان آورده که خود نشان از رونق و شهرت فن تجلید خراسانیان در جهان اسلام در سده پنجم هجری دارد. با این حال، امروزه از جلدهای مجلدان ایرانی که پیش از سده 8 ق. ساخته و پرداخته شده باشد و چگونگی صنعت جلدسازی ایرانی را نشان دهد چیز زیادی در دست نیست. آنچه مسلم مینماید این است که در میان جلدسازان ایرانی، هم ساختن جلدهای چوبی – که دفتین آنها از چوب سرو ساخته می شده – و جلدهای چرمی معمول بوده است.
دو نمونه از جلدهای بازمانده ایرانی از نسخههای قرآن که در نیمه نخست سده 8 ق. تهیهشده، حاکی از این امر است که پیش از قرن 9 ق. جلدهای مشهور به ضربی یا مشته ای در میان صحافان ایرانی شناخته شده بوده است. در این دوره که حرفهای به نام مجِلّدی در مرکز حکومت تیموریان (هرات) مرسوم بوده و در عصر تیموری به آن توجه شده از رواج گسترده و وسیع صنعت صحافی خبر میدهد. بهترین کارهاى صحافى و تجلید کتاب متعلق به این دوره است. جلد ضربی از ابداعات این دوره میباشد. هنرمندان بر روی جلدها نقوش و تصاویری برجسته در میآوردند و سپس آن را با طلا و نقره میآراستند.
شیوه کار؛
چرم که از پوست حیوانات به دست میآید دارای خواص منحصربهفردی میباشد. برای تبدیل پوست به چرم باید آن را دباغی کرد که روشهای مختلف دباغی منجر به تولید چرمهایی با خواص مختلف میشود. چرم مناسب برای این کار میبایست «دباغی گیاهی» شده باشند. این نوع چرمها رطوبت را بهخوبی جذب کرده و درست مانند قالبهای رُسی آماده هر نوع شکلپذیری هستند و به هنرمند این امکان را میدهد تا آن را بهراحتی تغییر شکل داده و نقش اندازی کند.
قبل از شروع کار باید چرم را مرطوب کرد. هنگامیکه چرم مرطوب میشود، الیاف آن متورم و نرم شده و تغییر رنگ اندکی در آن ایجاد میشود. هنگامیکه ظاهر چرم مرطوب شده، به رنگ اصلی خود بازگشت، چرم آماده نقشاندازی میگردد. طرح مورد نظر را با استفاده از کاغذ پوستی بر روی چرم انتقال داده و با استفاده از قلمهای فولادی و چکش نقوش موردنظر بر روی چرم حکاکی میشود. سپس بهوسیله یک برس ساخته شده از پشم گوسفند، پوشش نازکی از مواد پرداختکننده چرم بر روی آن مالیده میشود. این کار باعث درخشندگی و زیبایی بیشتر نقوش حکاکی شده بر روی چرم میگردد.
حکاکی روی چرم هنری است که در قدیم برای تزئین جلد کتاب مورداستفاده قرار میگرفت. این هنر با استفاده از چرمهایی با رنگ تیره انجام میشود و در آن با بهرهگیری از قالبهای فلزی داغ، نقوشی را بر روی چرم منتقل میکنند.
حکاکی روی چرم از نظر اصول کار و تکنیک، تشابه زیادی به قلمزنی روی فلز دارد. این تکنیک شاید در خارج از کشور رواج بیشتری داشته باشد اما سابقه تاریخی آن بر روی جلدهای ایرانی هر چند با موتیف های محدودتر، کاملاً مشهود است. برجستگیها و فرورفتگیهای منقوش روی چرم بهوسیله قلمهای فولادی بر روی آن حک میشود.
حکاکی روی چرم یکی از شاخههای هنری کار روی چرم است و در ادامهی چرم دوزی برای بهبود ظاهر محصول استفاده میگردد.
حکاکی روی چرم سطوح مختلفی دارد اما اصول کلی تمام انواع آموزش حکاکی روی چرم این است که روی چرم فرورفتگی ایجاد میشود.
حکاکی روی چرم با وسایل مختلفی انجام میشود که هریک ویژگیهای خود را دارد. حکاکی روی چرم را میتوان با سادهترین ابزار ممکن یعنی یک وسیلهی نوکتیز روی چرم تا پیشرفتهترین ابزار موجود یعنی حکاکی لیزری انجام داد. انتخاب روش آموزش حکاکی روی چرم بستگی به امکانات هنرآموز و انتظار او از خروجی دارد.
حکاکی روی چرم از دیرباز برای تزئینات مختلف موردتوجه انسان بوده است. حکاکی روی چرم بهعنوان هنری باستانی در تولید کمربند، کیف، تسمه، زین اسب و غلاف اسلحههای سرد و گرم استفاده میشده و هم چنان کاربرد خود را در بسیاری موارد در زمان حاضر نیز حفظ کرده است.
حکاکی روی چرم فقط مربوط به وسایل کاربردی نبوده و اغلب برای ساخت زیورآلات و اشیای تزیینی مانند دستبند و پابند هم استفاده میشده است.
در حال حاضر چرمدوزیهایی که دارای حکاکی دستی با طرحهای بزرگ اما ظریف هستند، از ارزشی بسیار بالاتر از نوع معمولی و بدون طرح آن برخوردارند و علت این امر زیبایی منحصربهفرد این هنر زیبا میباشد.
علاوه بر طرحهای آمادهی موجود در بازار، شما میتوانید طرح موردنظر خود را روی کاغذ بکشید و روی چرم منتقل کنید. حتی میتوانید عکسهای شخصی خود را دورگیری نموده و طرح آن را روی چرم پیاده نمایید.
شیوه کار؛
قبل از کار بر روی چرم ابتدا باید آن را مرطوب کرد. این عمل را میتوان با آب و یا مواد آماده شده تجاری و بهوسیله یک اسفنج انجام داد. هنگامیکه چرم مرطوب میشود، الیاف آن متورم و نرم میشوند، چرمهای دباغیشده بهوسیله مواد دباغی گیاهی بهطور کامل مرطوب شده و درست مانند قالبهای رُسی آماده هر نوع شکلپذیری هستند. زمانی که ظاهر چرم مرطوب شده، به رنگ اصلی خود بازگشت، چرم آماده نقش اندازی (حکاکی) میشود. بعد از آماده شدن چرم باید طرح موردنظر با استفاده از کاغذ پوستی بر روی چرم انتقال پیدا کند. سپس با استفاده از لوازم (سنبههای مخصوص) و چکش چوبی نقوش موردنظر بر روی چرم حکاکی میشود. سنبههای مخصوص سازندهی اثر را قادر به خلق تعداد بیشماری از طرحهای ترکیبی مینماید. بعدازاینکه نقش اندازی (حکاکی) بر روی چرم تمام شد، بهوسیلهی یک برس ساختهشده از پشم گوسفند، پوشش نازکی از مواد پرداختکنندهی چرم بر روی آن مالیده میشود. پرداخت نهایی بر روی چرم، باعث درخشندگی و زیبایی بیشتر نقوش حکاکی شده بر روی چرم میشود. این تکنیک امروزه شاید در خارج از کشور رواج بیشتری داشته باشد اما سابقه تاریخی آن بر روی جلدهای ایرانی هرچند با موتیف های محدودتر، کاملاً مشهود است
هنرهای سنتی وابسته به معماری
- آجرکاری سنتی
آجر از قدیمیترین مصالح ساختمانی است که قدمت آن بنا به عقیده برخی از باستان شناسان به ده هزار سال پیش میرسد. در ایران بقایای کورههای سفالپزی و آجرپزی در شوش و سیلک کاشان که تاریخ آنها به هزاره چهارم پیش از میلاد میرسد پیدا شده است.
آجرکاری در دوره قاجار؛
هنر آجرکاری در دوره قاجار نه به پایه دوران شکوفایی آجرکاری سلجوقی و نه در مقیاس هنرآفرینی صفوی بود. در دوره قاجاریه کارهای آجری با نقوش متنوع و نو نیز رواج یافته و از آجر و نقش دهی آن در نمای بنا، حاشیه قابها، کلاف کتیبههای کاشی، سردر بنا و اسپرها از آجرتراش و بیش بر با ترکیب ساده یا نقش دهی در بنا استفاده فراوان شده است.
در دوره قاجار هنر تیشه رونق یافت و بنایان آجرکار سلیقههای بدیع از خود بروز دادند. در نمود نماهای ساختمانی مسکونی بیرونی و اندرونی، گلچینهای زیبای آجری در سردر منازل وجود داشت. در این دوره ساختن بازارها با انواع طاق پوشهای رسمی بندی آجری، کاربندی آجری و طاسه دار آجری به همراه استفاده از نقوش گلچین آجری در متن عناصر بهره گرفتهاند.
هنر آجرکاری در بیرجند؛
در مورد تزئینات وابسته به معماری سنتی میتوان گفت که شاخههایی از اصیلترین هنر کشورمان است. هنری که بیتردید پشتوانه ارزی کشور میباشد ولی متأسفانه چندین سال است که این هنر جزء هنرهای از یاد رفته شده و آنچنانکه باید و شاید اهمیتی به این قضیه داده نشده است.
بیرجند ازجمله شهرهای کویری است که دارای تزئینات وابسته به معماری از قبیل آجرکاری، گچبری، آینهکاری، نقاشی روی گچ، هنر معرق و منبت و مشبک روی چوب میباشد. یکی از شاخصترین و منحصربهفردترین هنرهای تزئینی وابسته به معماری در بیرجند هنر آجرکاری قاجار است.
به کاربردن آجر بهعنوان عمدهترین مصالح درکار ساختمانی در بیرجند سبب شد تا از آن در تمام قسمتها و اجزای بنا از پی گرفته تا جرزها و ستونها و از سردرها گرفته تا پوشش طاقهای کوچک و دهانههای بزرگ، استخوانبندی بنا تا نماسازی آن با گونههای مختلف آجر تزئینی استفاده شود.
گونههای مختلف آجر تزئینی در معماری بیرجند به شیوههای ذیل است؛
- رگ چین؛ که با ترکیب آجرهای یکرنگ و ایجاد طرحها و نقشهای مختلف در سطحی صاف
- گل اندازی؛ که در این شیوه در موقع رگ چین کردن آن را آن چنان میچسبانند که از ترکیب آنها گلهای مختلف به دست میآید.
- گرهسازی؛ یکی از شیوههای بسیار ظریف آجرکاری تزئینی است که بهصورت نقشهای هندسی ساده مانند مثلث، لوزی، مربع، مستطیل میباشد.
- آهک بری سنتی
حکاکی نقوش برجسته بر سطحی از آهک را اصطلاحاً آهکبری گویند. از آهکبریهای معروف ایران میتوان به قسمتی از تزئینات حمام خانه عامریها در شهر کاشان و حمام ظهیری و خان در شهر سنندج نام برد. استفاده از آهک به دوران ماقبل تاریخ باز میگردد و مصرف آن بسیار پرکاربرد بوده است.
آهک محصولی است که پیش از تاریخ، توسط انسان شناخته شده بوده است. گفته میشود روش پختن آهک را یونانیان از ایرانیان و رومیان از یونانیها آموختند. قدیمیترین ملات آهکی در ایران پیدا شده است. زمان درازی است که ایرانیان شفته آهکی، ساروج وملات آهک آبی را می شناسند و با آنها ساختمان میسازند.آشوریها و بابلیها بناهای خود را با گل و سنگ گچ و آجر و ملات گل یا قیر میساختند مصریان با آنکه سنگ آهک فراوان داشتند ملات گچی مصرف میکردند اما در ساختن اهرام ثلاثه پس از ساختن قاعده اهرام، بدنه آنها را با سنگهای آهک سفید و براق میپوشاندند. چینیها هم پختن سنگآهک را میدانستند و در ساختن برجهای دیوار چین که ۲۰۰ سال پیش از میلاد ساخته شده ملات آهک مصرف کردهاند اما ملات های آهکی ایران خیلی قدیمیتر است.
در زمان هخامنشیان در کف کاخهای هخامنشی در تخت جمشید و شوش از آهک استفاده شده است این مطلب نشان میدهد که در زمان هخامنشیان کارشناسان ساختمانی ایرانی با آهکپزی کاملاً آشنا بودهاند.
از ملات آهک در پیسازی، کرسی چینی و دیوارسازی در بناهای قدیمی استفاده شده است.
امروزه نیز آهک یکی از مصالح مفید و مؤثر در ساختمان است برخی سنگهای آهکی را در پوشش کف، از اره، پله ها و نماها به کار میبرند و برخی برای ملات پخته شده مصرف میشوند.
ابن خلدون روش سازه چینهای (طابیه) را خاص مسلمانان دانسته است که خاک آمیخته با آهک را در فضایی بین دو تخته میریزند و آن را با کوبههای مخصوصی تحتفشار قرار میدادند و در هم میکوبند تا خوب نرم شود و اجزای خاک با آهک مخلوط گردد. سپس بار دوم و سوم در آن خاک میریزند تا وقتیکه فضای خالی میان دوتخته بهکلی پر شود. درنتیجه این روش ذرات خاک و آهک چنان به هم میآمیزند که گویی جسم واحدی تشکیل دادهاند… هر بار تختهها را در خط مستقیمی پیوسته به خط پیشین قرار میدهند تا آنکه کلیه قسمتهای دیوار چنان به هم میپیوندد و جوش میخورد که گویی از مادهای یکپارچه ایجاد شده است. دیوار چینهای در غرب قلمرو مسلمانان در سدههای پنجم و ششم بهویژه در ساختمانهای نظامی بسیار رونق داشته است و به نظر میرسد که از اندلس وارد مغرب شده باشد.
آهک:
آهک یا اکسید کلسیم سفیدرنگ است و از پختن سنگآهک به دست میآید. هر چه درجه پختن آهک بیشتر باشد آهک پخته کند تر با آب ترکیب میشود. در گرمای بیش از ۱۰۰۰ درجه آهک اندکی جمع میشود و سطح رویهاش کمی کاهش مییابد و با آب بهکندی ترکیب میشود و شکفتن آن کند میگردد. در گرمای ۲۵۸۰-۲۷۵۰ درجه آهک آب میشود. آهک بلوری به شکل مکعب بیرنگ با ته رنگ زرد است. آب بهکندی از سطح آهک بلوری به درون آن نفوذ میکند و اگر گرد بلوری آن را در آب بریزند پس از چند دقیقه با حالت انفجاری با آب ترکیب میشود.
انواع آهک؛ معمولاً از سه نوع آهک در کارهای ساختمانی استفاده میشود.
- آهک چرب یا پر قوه
این نوع آهک، حدود چهار درصد ناخالصی دارد و مهمترین خصوصیت آن این است که در تماس با آب بهشدت شکفته میشود و حجم آن تا حدود ۲.۵ برابر مقدار ابتدایش افزایش مییابد. مخلوط آن با شن در تماس با گاز کربنیک بهسرعت خود را میگیرد و سفت میشود، (به مدت ۱۵ روز در مجاورت هوا). ازاینرو، آهک چرب را آهک هوایی نیز میگویند.
- آهکهای کم قوه
این نوع آهک از سنگآهکهایی که ۵ تا ۶ درصد آهک دارند، تولید میشود و ناخالصیهای عمده آن را اکسید آهن (گل اخری)، اکسید سیلیسیم (سیلیس)، اکسید آلومینیوم (آلومین) تشکیل میدهد. از ویژگیهای این نوع آهک آن است که بهکندی شکفته میشود و ملات حاصل از مخلوط آن با شن، بهآرامی در هوا سفت میشود.
- آهکهای آبی
این نوع آهک، معمولاً از سنگآهکهایی که حدود ۶ تا ۲۲ درصد گل رس دارند، تهیه میشود. از خصایص مهم این نوع آهک آن است که دور از هوا و حتی در زیر آب، به آهستگی سفت میشود، در تماس با آب خیلی شکفته میشوند و با آب، خمیر کمچسب تولید میکند. بهطورکلی، میتوان این نوع آهکها را حد واسط بین آهکهای هوایی و سیمان دانست.
- ساروج بری سنتی
ساروج از ابتکارات معماران ایرانی در دوران بسیار کهن است. برای ساختن آن نخست خاک رس و آهک را به نسبت شش و چهار مخلوط میکنند و گلی سفت میسازند و دو روز آن را ورز میدهند. بعد، قسمتی از خاکستر کورههای حمام را با مقداری مواد الیافی لوئی (گیاه) (تخم و پرزهای نوعی نی است) به آن اضافه میکنند و مخلوط تازه را با چوبهایی به قطر ده سانتیمتر میکوبند تا بهخوبی باهم عجین شوند.
ساروج ملات آهک آبی سنتی ایران است که به دو روش سرد و گرم تولید میشده است.
در روش گرم، کلوخههای سنگآهک رسدار را میکوبیدند تا نرم شود سپس، خاک بهدستآمده را با کاه و پهن و آب مخلوط میکردند. پسازآن، گل بهدستآمده را روی زمین با ضخامت ۱۰ سانتیمتر پهن کرده و بعد از خشک شدن، قطعههای خشکشده را میپختند. نهایت، هنگامیکه قطعهها پخته شد آنها را آسیاب میکردند. محصول بهدستآمده رنگ لیمویی یا قهوهای روشن داشت که ساروج گرم نامیده میشد. ساروج گرم در جنوب ایران در کناره شمالی خلیج فارس به کار می رفته است. مشهورترین ساروج متعلق به بندر خمیر است.
در روش سرد، ساروج از مخلوطکردن آهک شکفته، خاکستر، ماسهبادی، خاک رس و لوئی یا مغز نی ساخته میشد. (بنابر موارد کاربرد مختلف، ممکن بود افزودنیهای دیگری همچون موی بز یا گوساله یا انسان، سفیده تخممرغ، چربی گوساله و… به آن ترکیب افزوده شود). ترکیبات آهک شکفته ۱۰ واحد، خاکستر ۷ واحد، خاک رس ۱ واحد، ماسهبادی ۱ واحد و لوئی ۳۰ الی ۵۰ کیلوگرم میباشد. برای قوام به آن خاک رس میزنند. ماسه بندی نقش پرکنندگی دارد. لوئی برای جلوگیری از ترکخوردگی است. یک ملات کندگیر است.
اهمیت ساروج
در دوران گذشته، ساروج از اهمیت خاصی برخوردار بوده و جهت ساختن حوض، پل، آبانبار، برکه گرمابه و بنای خانه و سد کاربرد داشته است. ساروج یکی از مصالح قدیمی مصرفشده در ایران و بعضی کشورهای کنارهی خلیج فارس میباشد که تاریخ شروع کاربرد دقیق آن را نمیتوان حدس زد، ولی نمونههایی ۷۰۰ ساله از ساروج هماکنون در نقاط مختلف ایران یافت میشوند. در کلیه ساروجها از شن و ماسه و آهک و سفیدهی تخممرغ استفاده میشده است.
از کشورهای دیگری که ردپایی از ساروج در آن یافت میشود:
- کشور پادشاهیسلطنت عمان
- کشوریمن
- کشور ایران – شهر تاریخی باستانیشوشتر
در دانشگاههای کشور عمان، به ساروج بهعنوان یک ملات نگریسته میشود – در دانشگاه «سلطان قابوس»، در کشور عمان- و حتی مقالههایی نیز در این زمینه ارائه گردیده است. تا اوایل دهه هفتاد در خیلی از روستاهای ایران بهخصوص در حاشیه زاگرس بهعنوان ملات اصلی برای سنگ چینی خانهها و پلاستر داخل اتاقها استفاده میشد. در روستای سرمله ارغون دشتستان (استان بوشهر) خانههای ساروجی که در دهه هفتاد ساخته شده هماکنون در حال استفاده هست. در افغانستان هماکنون از این ملات استفاده میشود.
برای مثال در سال ۱۳۸۴ برای تعمیر و بازسازی باغ بابر در کابل هنگام ساخت حوضچه و آبنمای پلکانی از ساروج استفاده شده است. برای این منظور بر محیط دایرهای به قطر ۱۰ مترمربع چالهای به پهنای نیم متر و عمق نیم متر کنده و داخل آن مصالح لازم شامل خاکستر، آهک، ماسه ریز، خاک سرخ و آب ریخته و سپس چرخ سنگی (مشابه لاستیک خودرو در نظر بگیرید) که توسط چند نفر با طناب کشیده و داخل گودال نیم متری چرخانده میشد و یک نفر پس از عبور چرخ سنگی مصالح کوبیده شده را با بیل زیرورو میکرد تا دوباره چرخ سنگی از روی آن بگذرد و بهاینترتیب مدت زیادی ملات ورز داده میشد.
سپس ملات آماده در محل آن استفاده و روی آن گونی خیس میانداختند. استادکاران افغان معتقد بودند این ملات از سیمان محکمتر است. آنها با وجود در دسترس بودن سیمان برای ساخت حوض آب با زحمت زیاد تهیه ساروج را برگزیدهاند.
- گچبری سنتی
هنر گچبری یکی از هنرهای وابسته به معماری است که در هر منطقه و هر دوره زمانی، شکل و شیوه مخصوص به خود را داشته است. همانطور که از نام این هنر پیداست، مصالح اصلی بکار رفته در این هنر گچ میباشد. در ایران نیز گچبری در دورههای مختلف تاریخی همراه با تفاوتهایی بوده است. گچ به دلیل داشتن خاصیت شکلپذیری، چسبندگی، رنگ مطلوب، کاربرد آسان، فراوانی و ارزانی کاربرد زیادی در هنرهای تزئینی دارد.
در گچبری سنتی ابتدا گچ را بهصورت مایع درست میکنند. محلول گچ و آب تا جایی که تبدیل به جامد میشود. قبل از انجماد به خمیری انعطافپذیر تبدیل میشود که صورت و اسکلت هنری در آن زمان و در آن حالت گچ به دست گچبر صورت میپذیرد. پس از جامد شدن سخت نباشد و حالت پنیر مانندی را داشته باشد هنرمند گچبر با ابزار با نیروی دست بهراحتی بر روی گچ کار کند. کندهکاری یا گچبری عمقی را روی آن انداخته و با وسایل گچبری از قبیل دم بر، نقاله، پرگار، بوم خوار و کاردک، طرح موردنظر را میبرند، گچ در همان حالت سفت میشود و گچبر شروع به پرداخت آن میکند و پستیوبلندیها و ریزهکاریهای آن را با ابزار خاص خود و با استفاده از ذوق و سلیقهی خود انجام میدهد. اگر گچ مرغوب نباشد، اثر هنری را نمیتوان ظرافت و لطافت درآورد بنابراین انتخاب گچ نقش اساسی در زیبایی گچبری دارد، در روش قالبگیری که با استفاده از قالب تهیه میشود و سپس با استفاده از خمیر گچ، گچ قالبی را در قسمت موردنظر میچسباندند.
پیشینه؛
شواهد باستانشناسی نشان میدهند که تاریخ ساخت گچ به پیش از ساختن خشت و پخت آن بهصورت آجر میرسد. در قدیمیترین بنای دنیا، یعنی اهرام ثلاثه مصر که قدمتی چهار هزار و پانصدساله دارد، از گچ بهعنوان ماده چسبنده مقاوم بعد از ازاره در بین سنگها و جهت کلافسازی آنها استفاده شده است. یکی از کاربردهای ویژه گچ، اندود کردن دیوارها و سطوح داخلی ساختمانها است و هنر گچبری، این آراستگی را به حد کمال و دلنوازی میرساند. به کار بردن تزئینات گچی در تزیین دیوارها، روش معمول در شهرهای ایران و عراق بوده است. اولین مردمی که در ایران به این کار دست زدند هخامنشیان و سپس ساسانیان بودند و اعراب در جریان فتوحات خویش، این هنر را از آنها فرا گرفتند. هنرمندان دوره اموی بهطور وسیعی کاخها را با گچبری منقوش برجسته تزئین مینمودند. نمونه بسیاری از این گچبریها در کاخهای «خربه المفجر»، «الحیر الغربی» و «المنیه» به کار برده شده است که گچبریهای کاخ المنیه بهواسطه دربرداشتن عناصر آدمی و حیوانی در کنار تزئینات هندسی و گیاهی، اهمیت بیشتری دارد. روش تزیینات گچی روی دیوارها، پس از بهکارگیری خشت در بناها گسترش پیدا کرد و این روش در کاخهای شهر سامرا رواج یافت. پایین دیوارها با ازاره گچی به ارتفاع حدود ۱۰۰ سانتیمتر پوشانده میشد. اینگونه تزیینات در دو قصر جوسق و بلکوارا بهکاررفته است. مجموعه تزیینات کاخهای سامرا در مرحله اول طبیعی هستند اما در دوره بعد عناصر تزیینی از طبیعت فاصله میگیرند. در سومین مرحله، زمینه تزیینات عمق چشمگیری مییابد که بهترین نمونههای آن در کاخ بلکوارا به چشم میخورد. در این دوره، ابتکار پوشش سطح آنچنان کامل گردید که تقریباً تمام زمینه را میپوشاند و این امر که برای نخستین بار در هنر اسلامی رواج یافت، اوج ترقی روشهای تزیینی به شمار میرود و پس از آن در دنیای اسلام منتشر شد و از مهمترین ارکان هنر اسلامی گردید. روش تزیینات گچی روی دیوارها از طریق حکومت طولونی از عراق به مصر انتقال یافت و نمونههایی از آن در جامع طولون روی سطح داخلی و اطراف طاقها و دور پنجرهها به کار برده شد.
هنرمندان دوره فاطمی، همچنان تحت تأثیر تزیینات هنر ساسانی (هنر رایج در دوره عباسی) بودند. تزیینات نقاشی گچی موجود در رواق قبله جامع الازهر از عناصر گیاهی که از روش تزیینات طولونی و عباسی اقتباس گردیده، تشکیل یافته است ولی اختلاف در طریقه استفاده از آنهاست. همچنین نمونههای زیبایی از خط کوفی مشجر در کتیبه موجود زیر سقف یافت میشود. در دوره فاطمی اهمیت تزیینات خطی افزایش یافت و بهکارگیری خط کوفی مشجر روی زمینههای برگدار اشکال گیاهی انتشار یافت.
در دوره ایلخانی، هنر گچبری به سرحد کمال مطلوب رسید. به وجود آمدن محرابهای گسترده با انواع خطوط بهویژه گونههای مختلف کوفی، بهکارگیری انواع گره هندسی با نقوش اسلیمی طوماری و اسلیمی ماری در لابهلای کتیبه و اسپرهای خط با گل و برگهای پهن و نیز گودی و برجستگی نقوش، موجب تحولی عظیم و خلق شاهکارهای عظیم گچبری در این دوران شد.
تزیینات گچی معمول در دوره سلجوقی، در عصر ایلخانی بهتدریج رو به دگرگونی رفت و پر بودن و شلوغی تزیینات تبدیل به ویژگی گچبری این دوران شد. از زیباترین نمونه اینگونه تزیینات شلوغ، نقوش بهکاررفته در مسجد حیدریه قزوین، جامع ورامین و محراب مسجد ارومیه را میتوان نام برد. روشهای متنوع کندهکاری روی گچ و شلوغی عناصر تزیینی مختلف، در قرن هشتم جایگاهی خاص یافت. بهترین نمونه بیانگر این تحول، محراب اولجایتو در مسجد جامع اصفهان است که تاریخ ساخت آن ۷۱۰ ه. ق است.
در دوره ممالیک بحری، روش تزیین دیوارها با نوارهای گچی منقوش به عناصر نوشتنی، روی زمینه تزیینات گیاهی رایج گردید که نمونه آن در بالای پنجره مسجد «الظاهر بیبرس» مشاهده میشود. زیباترین نمونههای گچی مملوکی، در پنجرههای گچی مشبک موجود در جامع دیده میشود که با اشکال هندسی همراه با شیشههای رنگین تزیین شده است. این پنجرهها را حاشیههایی مزین به عناصر برگ و شاخه و نوشتههای کوفی دربر گرفته است.
دوره تیموری، عصر به وجود آمدن رسمی بندی و کاربندیهایی از قالبهای گچی مقرنس و قطار بندیهای گچی ارزشمند است. بهطورکلی، در هنر گچبری این دوران انواع خطوط کوفی مشجر، مزهر، معقد و مشبک و نیز خطهای محقق، نسخ، ثلث، رقاع، تعلیق و نستعلیق و به خصوص از خط معقلی، استفاده فراوان شده است. از آثار فراوان این دوره میتوان به مقرنس بندیهای گچی ارزشمند سردرِ مسجد میدان کاشان، قطار بندیهای گچی مدرسه خرگرد در خواف و خطوط گچبری شده در بقعه شیخ احمد جامی در تربتجام را نام برد.
در دورهی صفوی، هنر گچبری وارد روشهای خاصی میشود؛ بهطوریکه زیباترین مقرنسبندیهای گچی با عناصر گوناگون بهخصوص مقرنسهای طاس و نیمطاس همراه با نقوش گل و گیاه با انواع تیغههای گچی دالبُری، زینتبخش کاخهای شاهی شده است. در این میان میتوان به پدیدههای ارزشمند مقرنس قطار و کاربندیها و یزدیبندیهای گچی بسیار شگرف کاخ هشتبهشت، سردر بازار قیصریهی اصفهان و بهخصوص دالبُرهای تیغه منقوش از ظروف گوناگون همچون تُنگ و سبو و مقرنسبندیهای طاسهدار گچی در تالارهای شاهنشین و موسیقی کاخ عالیقاپو و نیز خط گچبری ثلث بسیار ارزشمند در صفهی درویش مسجد جامع همین شهر را یاد داشت.
- آیینهکاری سنتی
آینهکاری نوعی تزیین داخلی بناها، با چسباندن قطعههای کوچک آینه به شکلهای هندسی و گلوبتههای مختلف است. در این رشتهی هنری، هنرمند آینهکار با استفاده از آینه و برش آن به اشکال متنوع، فضایی درخشان و زیبا در بناها میآفریند که از بازتاب نور در قطعات بیشمار آینه تشعشع، درخشش و زیبایی در تزیینات بناها ایجاد میشود و پوششی بسیار مناسب و زیبا برای تزیین بنا از نظر استحکام و دوام است. این هنر یکی از شاخههای هنرهای تزیینی ایران است و از ابتکارهای ویژهی هنرمندان ایرانی بهشمار میآید و در دوره ساسانیان رایج بوده است. از آیینهکاریهای بجا مانده میتوان بنای دیوانخانهی شاهطهماسب صفوی (۹۳۰–۹۸۴ ق/ یا ۱۵۲۴–۱۵۷۶ م) در قزوین را نام برد.
آب و آینه در فرهنگ ایرانیان نماد پاکی و روشنایی، راستگویی و صفا بودهاند و بهاحتمالزیاد کاربرد آن در معماری نیز همین معنا را دارد. علاوه بر این ریشههای اقتصادی آینهکاری را نباید فراموش کرد. در سده ۱۰ هجری قمری آینه از اروپا بهویژه از ونیز به ایران وارد میشد و بخشی از این آینهها هنگام جابهجایی در راه میشکست. هنرمندان ایرانی برای بهرهگیری از قطعات شکسته راهی ابتکاری یافتند و از آنها برای آینهکاری استفاده کردند و آینهکاری ظاهراً با کاربرد آنها آغاز شد. آینهکاری در آغاز با نصب جامهای یکپارچه آینه بر بدنه بنا شروع شد. نهتنها درون بنا بلکه دیوارهای ستوندار عصر صفوی نیز با آینههای بزرگ تزیین شد. هنر آینهکاری بیشتر در اماکن مذهبی و آرامگاهها چشمنوازی میکند. هنرمندان بسیاری در ایران به این شغل مشغولاند که بسیاری از آنها در استان اصفهان هستند.
مصالح و مواد مورداستفاده در هنر آینهکاری عبارتاند از: آینه چسب یا بُنکس (در اصطلاح چسب چوب را گویند)، سریش و گچ نرم. ابزارهایی که در هنر آینهکاری استفاده میشوند عبارتاند از: قلم طراحی، خطکش چوبی برای خط اندازی روی شیشه، میز زیردست، الماس آینه بر و تنها ابزاری که در نصب آن به کار برده میشود کاردک است.
شیوه اجرای کار در آینهکاری این گونه است که نخست، طرح موردنظر توسط طراح، معمار یا شخص آینهکار آماده میشود سپس کاغذ طراحی شده را سوزنی میکنند و بر سطح کار میگذارند و روی آن گرده زنی میکنند. پس از آن از روی طرحی که بهوسیله گرده بر دیوار منتقلشده، هنر آینهکاری را بهوسیله چسباندن قطعات آینه روی دیوار با گچ و سریش به انجام میرسانند. در سطوح آینهکاری زمینه کار دارای نقوش یا خطوط برجسته یا فرورفته است زمینه کار توسط یک فرد گچبر مشابه طرح آینهکاری آماده شده، سپس قطعات آینه به وسیله آینه بر یا آینهکار در اندازه و اشکال موردنظر با الگویی مقوایی برش داده شده (بدون آنکه آنها را از هم جدا سازند) آماده میشود. آنگاه آینهچسبان بهوسیله خمیری که مرکب از گچ و سریش است قطعات آینه را براساس طرح بهوسیله فشار آوردن دست به محل برش آنها روی گچ کشته بر سطح کار میچسباند و با فشار دست برجستگی و فرورفتگی مورد نظر را ایجاد میکند، سپس نقوش دلخواه و مورد نظر را پدیدار میسازد در پایان آینه پاککن سطح کار را پاک کرده، براق میکند. اجرای طرح روی کاغذ پس از تشخیص ابعاد و تقسیمبندی گره محاسبه میشود سپس هر گره را در خود خرد کرده و بهوسیله آینههای حمیل یک سانتیمتری که در اطراف نقش گره چسبانده میشود، گره اصلی نمایان میشود. در داخل لقاط گره نقوش ویژه طراحی شده مثل نقوش اسلیمی، گل و برگ و پرنده و غیره را اجرا میکنند و افزون بر آن قسمت آینه بری بهوسیله آینههای رنگی و برش آینه بهصورت محدب که به نام کُپ بری (آینه محدب) معروف است، طرح لازم را آماده کرده و بهعنوانمثال در طرح درخت انگور الوان، سیاه و یاقوتی که همرنگ و هم ابعاد آن مشخص است، شبیه اصل درخت طراحی میکنند و آینه محدب را بر اساس طرح آماده با گچ بر سطح کار میچسبانند. سپس لایه گچ نرم در قطر حدود سه میلیمتر بر آخرین سطح برجسته مالیده میشود و پس از آن شیشههای محدب ساختهشده را خرد کرده و با انواع آینههای رنگی به کار میبرند. در مورد طرحهای گیاهی و اسلیمی و قواره سازی، مانند معرقکاری برای تمام نقوش، الگو تهیه کرده و پس از برش آینه با الماس، به کمک سنگ، لبههای آن را گرد میکنند. ضخامت مطلوب آینه برای آینهکاری یک میلیمتر است، اما تا ضخامت دو میلیمتر یا بیشتر نیز به کار برده شده است. از آنجا که واردات آینه گرانقیمت و شکننده بود، استادکاران ایرانی از مدتها پیش به ساخت آینههای قلع و سیمابی میپرداختند. بعدها جیوه دادن آینه تغییر کرد و آب مقطر و «نیترات دراژن» (سنگ جهنم) به کار بردند. این آینه چندانکه باید شفاف نبود، از این رو در عمده آستانهها و اماکن متبرکه آینههای بلژیکی به کار برده شده است.
- لایه چینی
هنر لایه چینی از هنرهای سنتی و یکی از روشهای قدیمی نقاشی ایرانی (نگارگری) است و این هنر سنتی از دوره صفویه در ایران رواج یافت اما به علت پر هزینه بودن و پر زحمت بودن روش های رنگ گذاری آن تقریباً در دوره قاجاریه، منسوخ شده بود که با تلاش مرمت گران و هنرمندان اصفهانی مجدد احیا و اجرا شد. طبق اسناد و مدارک موجود این هنر از دوران صفویه در ایران بهخصوص شهر اصفهان رواج چشمگیری داشته بهگونهای که در کنار سایر تزیینات معماری مانند گچبری، کشته بری، آیینهکاری، نقاشی و مینیاتور در تزیین معماری خانهها و کاخهای صفویه کاربرد بسیار داشته است.
رنگ این هنر، گل سرخ است که ماده اولیه و اساس کار را تشکیل میدهد و به دلیل چسبندگی و تلألو خاصی که دارد برای لایه چینی مورد استفاده میباشد. گل سرخ به اضافه خاک طبیعی طی عملیاتی به صورت لایهلایه روی طرح رنگ گذاری میشود کمکم کار بهصورت برجسته خود را نشان میدهد و پس از اتمام کار، سطح کار با لایهای از طلا، طلاکوبی میشود. چون هنر لایه چینی یک نوع شیوه نقاشی است هر علاقهمند به نقاشی میتواند کار لایه چینی را انجام دهد اما چون تکنیک اجرا و تهیه مواد اولیه کار سخت و پرزحمتی است کمتر کسی علاقهمند به تجربه این سبک از نقاشی میباشد.
کاخ چهلستون، عمارت عالیقاپو، عمارت هشتبهشت، تالار اشرف و بسیاری از خانههای دوران صفویه از مکانهایی هستند که این هنر در آنها به کار برده شده است.
- یزدی بندی
یزدی بندی یکی از انواع کاربندی در معماری ایرانی است که در پوشش زیر گنبدها، ایوانها و یا فاصلهی میان تویزههای باربر قابل مشاهده است. یزدی بندی حالتی مابین رسمی بندی و مقرنس است. یزدی بندی بر خلاف رسمیبندی شبکهی کاملی نیست، بلکه از واحدهای مجزایی تشکیل شده است که معمار میتواند آنها را به هر صورتی که بخواهد با هم ترکیب کند.
یزدیبندی در کنار رسمیبندی، کاسهسازی و مقرنس یکی از انواع کاربندی در معماری است که در سردرِ ورودی بناهای تاریخی استفاده میشود. یزدیبندیها بیشتر تزیینی هستند، یعنی ایستا نیستند. یزدیبندی حالتی است مابین رسمی بندی و مقرنس و در اصل برای پوشش اصلی به کار میروند. با توجه به پژوهشهای انجام شده توسط معماران و مرمتگران در طول تاریخ معماری میتوان این نظریه را مطرح کرد که یزدیبندی، از تغییر، تحول و یا اقتباس هندسی و ساختار سازهای رسمیبندی یا مقرنس به وجود آمده و وجه مشترک همهی نمونههای برداشت شده است و همچنین شرط لازم برای تعریف و ایجاد یزدیبندی وجود آلت هندسی سینه فخری است. پلان هندسی سینه فخری قسمتی از یک شمسهی کامل است که در سطح منحنی گنبد یزدیبندی مشاهده میشود.
برای بار اول یزدیبندی را در شهرهای کاشان، اصفهان، نطنز و یزد میتوان مشاهده کرد. این نمونهها در خانههای تاریخی، بازارها، اماکن مقدس و مساجد دیده شده است. نخستین بار ویژگیهای هندسی مشابه یزدیبندی در آنها پیدا شده است. منظور از ویژگی هندسی بهعنوان شبه یزدی باید نام برد. شبه یزدی، تصویر شدن نقش قسمتی از یک شمسه بر روی سطح منحنی تاق است که بر اثر خرد شدن یکی از اجزای هندسی کاربندی به وجود میآید و به آن «سینه فخری» میگویند و این را یکی از بارزترین ویژگیهای هندسهی یزدیبندی میتوان نام برد. از قدیمیترین نوع این یزدی بندی در مسجد جامع اصفهان است که میتوان برای اولین بار یکی از خصوصیات هندسی یزدی بندی یعنی شمسه ناقص را در آن مشاهده کرد. پس از آن یزدی بندی به طور رایج در معماری ایران که شامل آسیای مرکزی و هند هم میشد، قابل مشاهده است.
- رسمی بندی
رسمی بندی یکی از روشهایی است که در معماری سنتی جهت تزئین و پوشش بناها بکار میرود؛ که بهوسیله آن سطح سردرب زیر گنبد ایوانها و… به اشکالی مانند شمسه، ترنج، پاباریک و هفتی تقسیم شده و در مراحل بعد این اشکال با تزئیناتی مانند کاشی هفترنگ، معرق و یا آجر و کاشی و … پر میشود.
درگذشته برای پوشش دهانههای بزرگ، از چوب و برای دهانههای کوچک از سنگ استفاده میکردند. اما این مصالح دو عیب کلی داشتند. نخست آنکه چوب در مقابل پوسیدگی و آتشسوزی و موریانه پرخطر مینمود و همچنین دستیابی به چوبهای راست و هماندازه خالی از اشکال نبود و همینطور در مورد سنگ که حجیم و سنگین و جابهجایی آن با اِشکال فراوان همراه بود. به این جهت رفتهرفته برای پوشش سطوح چهارگوش، استفاده از آجر مورد توجه قرار گرفت. گوشه سازی در آغاز طرحی ابتدایی داشت. به این صورت که گوشههای مربع را با خیزی دلخواه به دایره نزدیک میکردند تا در نهایت به شکل دایرهی کامل درآید و سپس با استفاده از قوسهای گنبدی پوشش سقف به وجود میآمد؛ اما این روش بخصوص برای دهانههای بزرگ مشکلاتی ایجاد میکرد و بعضاً با خطراتی توأم بود. چرا که تا چهارگوش به دایره درنیامده بود بر آن احتمال ریزش وجود داشت. ازاینرو با استفاده از رسمی سازی، چهارطاقی را به چشمهی هشت، دوازده، شانزده و … تبدیل و سپس پوشش گنبدی سقف را بر آن بنا میکنند که اصطلاحاً چنین بنایی را که در میان چهار قوس قرار گرفته باشد و پوشش گنبدی داشته باشد را چشمه میگویند.
روشی که چهارطاقی را به چشمه تبدیل میکند رسمی بندی مینامند. رسمی بندی تکاملیافتهی گوشه سازی است که در آن با استفاده از قالب واحد، طاقهایی در فواصل چهارطاق اصلی قرار میدهند که در نتیجه، مربع به هشتضلعی تبدیل خواهد شد. رسمی بندی علاوه بر کم مخاطره بودن نسبت به روشهای قبل، دربرگیرندهی تناسب و زیبایی و سهولت در اجرا نیز میباشد و از این طریق، دهانههای بسیار بزرگ را هم میتوان پوشش داد.
- کاربندی
قسمت حدفاصل بین طرح چهارضلعی تا جایی که ساقه گنبد از آنجا شروع میشود، درصورتیکه از تقاطع قوسهای فرعی به وجود آید، کاربندی گویند. بهعبارتدیگر کاربندی سازی، نوعی پوشش است متشکل از لنگه طاقهایی با قوس معین که تحت قواعدی هندسی همدیگر را قطع میکنند و قواره اصلی پوشش را به وجود میآورند. کاربندیها، متشکل از باریکهها یا لنگه طاقهایی هستند که از تقاطعشان، استخوانبندی پوشش برای سقف به وجود میآید و اکثر مواقع بهصورت اسکلت پوشش دوم و کوتاهتر نسبت به سقف اصلی هستند و گاهی بهعنوان سقف اصلی نیز مورد استفاده قرار میگیرند. کاربندی یک نظام ساختمانی در پوششهای معماری سنتی ایران است که همزمان دو مفهوم را دارا است. کاربندیها معمولاً به دو بخش عمده قالب شاقولی و قالب سرسفت تقسیم میشوند.
نمونهی کامل کاربندی را در قرن چهارم هجری در گنبد مقصورهی مسجد جامع نایین میتوان بهصورت کامل دید ولی قبل از آن در قرن سوم هجری در مسجد جامع شیراز به نمونهای برمیخوریم که اگرچه کاربندی نیست ولی شباهت کاملی به کاربندی دارد و مقدمهای است برای آغاز کاربندی در ایران است. این نمونهی کاربندیها، از کاربندی مساجد موجود در اسپانیا که در قرن دهم میلادی ساختهشده کهنتر است. در قرن ششم در گنبد چهلدختران یزد، گنبد سلطان سنجر مرو و گنبد مقبرهی شیخ احمد جام کاربندی به کار رفته است. تقریباً قرن هفتم هجری قمری، بعد از حملهی مغول به ایران و نیاز شدید به ساختوساز در معماری، کاربندی به دلیل قابلیتهای منحصربهفرد سازهای و تزیینی که داشت بهصورت فراگیر در تمام نقاط ایران استفاده شده است. تا قبل از این دوره کاربندی فقط بهصورت سازهای مورداستفاده قرار میگرفت، اما بعد از این دوره هم بهصورت سقف باربر اصلی و هم بهصورت سقف آمودی و کاذب به کار رفته است.
نقاشی دیواری به نقاشیهایی اطلاق میشود که بر روی دیوار داخلی خانهها جهت تزئین و تلطیف فضای آن کشیده میشوند. به اعتقاد برخی، این نگارهها در شکلگیری اعتراضات مدنی و قیامهای گسترده نقش کلیدی داشتهاند، از سوی دیگر برخی به ایجاد حالت آرامش برای شهروندان از طریق اجرای نقاشیدیواری اشاره میکنند. گاهی همین مسائل بحثبرانگیز باعث پاکشدن چنین آثاری از دیوارهای شهر یا اماکن مربوط به آن میشوند.
تاریخچه؛
هزاران سال پیش، انسان نخستین تصویر حیواناتی را که برای احتیاجات خود شکار میکرده و تصاویر آنها را بر دیواره محل سکونتشان، یعنی در انتهای صخره غار نقاشی میکردند. آنان با اجرای اعمالی چون مراسم حمله به آن تصاویر، انگیزه خود را برای شکار فردایشان بالا میبردند. جالب توجهترین آثار نقاشی دیواری مربوط به دوره پارینه سنگی با قدمتی حدود ۳۰ هزار سال مربوط به غارهای آلتامورا واقع در شمال اسپانیا و غارهای لاسکو واقع در جنوب فرانسه است.
نقاشی دیواری در ایران؛
دوره نوسنگی؛ قدیمیترین آثار نقاشی یافت شده در ایران مربوط به دوران نوسنگی حدود ۸ هزار سال قبل از میلاد بوده که بر صخرههای غار دوشه و در دره میرملاس در منطقه کوهدشت استان لرستان است. این صخره نگارهها صحنههای رزم و شکار با تیر و کمان و حیواناتی چون اسب، بزکوهی و سگ را نشان میدهد که به شیوهای ساده و ابتدایی و با ترکیبات مواد رنگی قرمز اخرایی، سیاه و اندکی زرد از سوی انسانهای غارنشین با انگیزه اعتقادات جادویی آن منطقه کار شده است.
دوره پیش از اسلام؛ قدمت اعتلای این هنر در تاریخ ایران، به دوره ساسانیان برمیگردد. بر اساس پژوهشی که پیرامون نقاشی دیواری در دپارتمان نقاشی دانشگاه تهران صورت گرفته است، موضوع نقاشی دیواری ایرانِ قبل از اسلام بهعنوان موضوع معرفی شده است که کمی مهجور مانده و کمتر بدان پرداخته شده است.
نقاشی دیواری دوره قاجار؛ هنر دوره قاجار از ارزشهای گوناگونی برخورداراست که در پژوهشهای تاریخ هنر ایران کمتر به آن پرداخته شده است. نقاشیهای دیواری دوره قاجار ادامه سنت تصویری نقاشی دیواری دوره صفویه و زندیه است. عبدالله خان از نقاشان خاصهْ فتحعلیشان بود و از او تکچهره میکشید. او دیوارنگارهای عظیم از مراسم سلام نوروزی فتحعلیشاه در تالار بارعام کاخ گلستان کشیده که اکنون از بین رفته است. عبدالله خان معمارباشی و نقاشباشی در بار فتحعلیشاه و ناصرالدین شاه بود و در بین سالهای ۱۲۲۵–۱۲۶۶ ق فعالیت داشت.
نقاشی دیواری دوران انقلاب ۵۷؛ جنبش نقاشی دیواری یکی از صادقترین جلوههای هنر انقلاب اسلامی است که بر اساس ایمان و ارتباط با مردم ساختار زیباشناختی خود را جستجو کرد. در این جستجو گرچه به ساختاری تکراری و وام گرفته همانند دیگر بخشهای هنرهای تجسمی روی آورد؛ لکن این جریان تلاش داشت با بیانی ساده مبانی دینی و ملی خود را در قالب یک زبان تجسمی بیان کند.
صنایعدستی فلزی
فرایند فرم دادن مفتولها و ورقههای فلزی با تکنیک حرارت دادن فلز و کوفتن آن جهت ساخت انواع محصولاتی نظیر داس، چکش، نعل و زنگوله چهارپایان و … را آهنگری سنتی یا چَلَنگری مینامند. عمده مواد اولیه مورد استفاده در صنعت آهنگری عبارتاند از: قطعات فلزی مستعمل، زغال چوب و یا سنگ (کُک) آب و پودر تَنوکار است. ابزار کار آهنگر بومی از چند پُتک سبک و سنگین، سَندان، چکش، قلم، گیره و تغاری سفالین و پر از آب، کورهای گلی و دَم متصل به آن جهت هوادهی به زغال و تنظیم حرارت کوره تشکیل میشود. از مهمترین تولیدات آهنگران سنتی ساخت انواع زنگهای مورد استفاده دامداران و چوپانان در سایزهای مختلف است که بهصورت تک و گاهی جفتی به گردن حیوانات اهلی و سگهای گله آویزان میشود. ساخت هر زنگوله سه مرحله اساسی دارد، در مرحله اول ورق آهن موردنیاز داخل کوره حرارت میبیند و مراحل تکمیلی روی آن انجام میگیرد تا بدنه زنگ ساخته شود، در مرحله دوم تیر گذاری وسط زنگ و در مرحله بعد هم صداگیری انجام میشود که مهارت خاص خود را میطلبد.
- افزارفلزی
یکی از صنایعدستی کاربردی ایران افزار فلزی نام دارد که از دیرباز برای ساخت ابزار شکار جنگ، کشاورزی و … به تولید آن میپرداختهاند. افزارهای فلزی عبارت است از: داس، شمشیر، کارد، تبر، چاقو، قلم (فولادی)، أسطرلاب، گلمیخها و …
برای ساخت این افزار فلزی، فولاد نرم و فولاد کربن را با حرارت و بهوسیلهی ضربات چکش درهمآمیخته، در اسیدسولفوریک یا سرکه گذاشته و سپس آن را به فرم و شکل دلخواه در میآورند، سپس با حک کردن بر روی سطوح آن، ایجاد نقش میکنند.
- زُمُودگری
به بخشی از تولیدات آهنگران که یراقآلات درها و پنجرهها را تشکیل میدهد «زمود گری» میگویند. بهعبارتیدیگر زمود گری پیشه ایست که در آن هر نوع الصاقات فلزی که برای در و پنجرههای سنتی و قدیمی به کار میرفته، ساخته می شده است. به احتمال زیاد زمودگران مهارت زیادی در طراحی و نقاشی داشتهاند، چرا که زمود در لغت به معنی نقش و نگار کردن، تزیین کردن و همچنین اجزای الحاقی و تزیینی بنا آمده است. رایجترین ماده برای زمود گری آهن است.
در ابتدای کشف آهن از آن برای ساخت زیورآلات استفاده میکردند ولی هنگامیکه انسان دریافت آهن جسمی سخت، با دوام و با استحکام بالاست، علاوه بر استفاده در ساخت ابزار و وسایل آهنی مربوط به کشاورزی، جنگافزارها و وسایل خوراکپزی، از آن بهصورت پوششی بهمنظور افزایش استحکام مواد آسیبپذیر نیز سود جستند که به جز پوشش بدن به هنگام نبرد، پوشاندن دروازههای چوبی را نیز شامل میشد.
در آثاری که از حفاریهای گورستان لیخ شیران اردبیل مربوط به هزاره اول قبل از میلاد به دست آمده قطعات چوبی را با ورقه و گلمیخهای فلزی پوشش داده بودند. روکش یا آهنکوب کردن درهای بزرگ چوبی قلعهها از دوره ماد مرسوم بود و تا دورههای بعد نیز دروازهها بدین گونه پوشش داده میشد.
از دوره هخامنشی و ساسانی، بقایای در و پنجرهای در دست نیست تا بتوان چگونگی آنها را دریافت ولی در دروازه تخت جمشید جای پاشنه و پاشنه گرد درها، که در سنگ فرورفته، نشان از آن دارد که بر این دروازهها، درهای سنگین دو لته با روکش آهنکوب، زرکوب و یا سیم کوب وجود داشته است. میدانیم که در دوره هخامنشی علاوه بر چوب سرو و کاج، چوبهای سخت دیگری را از راههای دور برای تکمیل کاخها و ساختن در و پنجره به مراکز حکومتی میآوردند.
- زره بافی
زره بافی از در هم تنیدن مفتولهای فلزی بر اساس الگوی تنپوش و کلاهخود به دست میآید و یکی از هنرهای بسیار کهن بشری بشمار میرود؛ اما متأسفانه نمیتوان تاریخی دقیق برای شروع آن ذکر نمود و آنچه بر اساس روایتهای شفاهی روشن گردیده و نیز بر اساس برخی اشعار، حضرت داوود (ع) به هنر فلزکاری بهمنظور تولید لباسهای جنگی اشتغال داشته است.
ابزار و دستگاههای موردنیاز؛
- میلههای فلزی از شماره 1 تا 7: بهمنظور عمل پیچاندن مفتولهای فلزی (آهن، مس و برنج) بر روی آنها و بهمنظور تبدیل این مفتولها به حلقههایی که عمل بافتن بر روی آنها انجام پذیرد، کاربرد دارد.
- مفتولهای مخصوص زره بافی: بهطورمعمول از جنس آهن، مس، برنج، استیل، آهن و گالوانیزه میباشد و در 1 میلیمتر میباشند.
- دریل: از این دستگاه بهمنظور نصب میلهها توسط آچارهای مخصوص استفاده میگردد که در نهایت، عمل پیچاندن مفتولهای فلزی (آهن، مس، برنج و استیل) بر روی این میلهها انجام میپذیرد.
- کاتر: بهمنظور بریدن مفتولهایی که بهصورت فنر درآمده، به کار میرود.
- دمباریک: عمل بافتن حلقههای تهیهشده از مفتولها براساس سایزبندی افراد توسط این وسیله انجام میپذیرد.
- سیمچین: بهمنظور بریدن قسمتهای اضافی حلقههای فلزی و سیمها به کار میرود.
- پرچ: میخهایی که بهمنظور تعبیه کردن بر روی بست و اتصال به زره کاربرد دارد.
- دستگاه پرچکن: دستگاهی که بهمنظور پرچ کردن بست بر زره کاربرد دارد.
- آچارهای مخصوص: بهمنظور تعویض میلههایی که سر دریل بسته میشود و همچنین برای نصب دستگاه کاتر به میز کار و عوض کردن تیغه کاربرد دارد.
- تیغه الماس: تیغهای که بهمنظور جاگذاری در دستگاه پرس و بریدن سیم کاربرد دارد.
مراحل تولید زره؛
- ابتدا جنس و ضخامت مفتول، متناسب با محصول موردنظر انتخاب میشود. جنس مفتولها مس، برنج، آهن و 1 میلیمتر میباشند.
- با کمک دریل و میلههای مخصوصی که روی دریل بسته میشود مفتولها به شکل فنر در میآیند. در این مرحله دریل توسط گیرهای که به میز کار بسته شده ثابت میگردد. میله موردنظر که ضخامت آن با توجه به قطر داخلی حلقهها متفاوت است، به دریل بسته شده و با روشن شدن دریل مفتول دور آن پیچیده و فنر تشکیل میگردد.
- فنر به کمک کاتری که به میز کار بسته شده، بریده میشود و حلقههای موردنیاز که واحدهای ابتدایی بافت زره میباشد به دست میآید.
- حلقهها به کمک دو عدد «دمباریک» کاملاً صاف و آمادهی بافت میشوند.
- واحدهای ابتدایی جهت بافت دارای 5 حلقه میباشند. بدینصورت که 4 حلقه درون 1 حلقه قرار میگیرد.
- تکثیر این واحدها و اتصال آنها به یکدیگر موجب پیدایش بافتی منسجم میگردد که از این زمینه میتوان با کمک الگوهای مناسب به فرمهای زره و کلاهخود دستیافت. بهعنوانمثال 26 واحد برای زره سایز نوجوانان تولید میگردد.
- برای ایجاد نقش در بافت میتوان از فلزهایی با رنگهای مختلف استفاده کرد. بهعنوانمثال میتوان جهت ایجاد نقش بر روی زمینه آهنی از مفتول برنجی یا مسی استفاده کرد.
- بهمنظور اتصال قطعاتی از بافت به یکدیگر از پرچ استفاده میگردد. پرچها را میتوان بهصورت آماده از بازار تهیه کرد.
«حکاکی روی فلز» هنر خراشاندن و ایجاد نقش و نگار سطحی و کمعمق بر روی فلز میباشد که با ابزاری ساده و خراشنده و قلمهای مختلف بر سطح کار انجام میپذیرد. این هنر امروزه در تهران، تبریز، زنجان و اصفهان که مرکز اصلی تولید صنایع فلزی میباشد انجام میپذیرد.
حکاکی بر روی فلزاتی چون طلا، نقره و مس انجام میشود اما بیشتر از فلز نقره برای این کار استفاده میکنند. محصولات حکاکی معمولاً بر روی اشیایی که دارای ارزش ذاتی زیادی هستند انجام میشود؛ به همین سبب هنرمندان ترجیح میدهند بیشتر از فلز نقره برای این کار استفاده کنند.
حکاکی روی اشیاء فلزی ساختهشده نظیر اشیاء موروثی و جواهرات نظیر حلقه ازدواج، پلاک، ساعت و … نیز انجام میپذیرد. این مدل حکاکی بهصورت سفارشی انجام میگیرد که معمولاً حکاکی نام مالک روی شیء میباشد.
تفاوت حکاکی و قلمزنی؛
حکاکی بر روی فلز در نگاه اول تفاوت چندانی با محصولات قلمزنی ندارد؛ اما با دقت بیشتر متوجه تفاوتهایی در آن دو میشویم. در حکاکی، نقوش بسیار سطحی و کمعمق ایجاد میشوند اما در هنر قلمزنی نقوش عمیقتر با فرورفتگی و برجستگی بیشتر نمایان میشوند به همین سبب در حکاکی برخلاف قلمزنی نیازی به استفاده از قیر در پشت کار نیست. همچنین به دلیل سطحی بودن نقوش، اثر قلم در پشت کار حکاکی شده دیده نمیشود.
ویژگیهای کیفی کالای حکاکی شده فلزی؛
از مشخصات یک اثر حکاکی فلز خوب عبارت است از:
- استفاده از طرحها و نقوش جدید بهویژه استفاده از طرحهای نگارگری در کار
- نداشتن تکرار در طرحها و نقوش
- اجرای دقیق طرح و نقش در فضای کاری مشخصشده
- گر چه نوع مواد اولیه زیرساخت (بهویژه اگر از فلزات گرانبها باشد) ارزش کار را بالا میبرد، اما ارزش واقعی کار به ظرافت و اجرای هنرمندانه طرحها و نقوش بر سطح کار میباشد؛ به عبارتی هرچه ظرافت و پرداختن به جزئیات بیشتر باشد، کار از ارزش بیشتری برخوردار خواهد بود.
ساخت اشیای فلزی به روش سرد به «دواتگری» معروف است که شاید بتوان گفت از نخستین شغلهاست و سابقه چند هزارساله دارد.
سیر تحول ساخت مصنوعات فلزی؛
مردم نواحی بمپور، شهداد، تل ابلیس، تپه سیلک و تپه زاغه از حدود هفت هزار سال پیش با ساخت اشیای فلزی، بهویژه اشیای مسی آشنا بودهاند. پس از کشف فلزات دیگر، فلزکاران با افزودن قلع به مس آلیاژ سختی به دست آوردند و به دنبال آن عصر مفرغ آغاز شد که قدمت آن به حدود سه هزار سال قبل از میلاد میرسد. با تشکیل حکومت هخامنشی هنر فلزکاری تحول یافت و جایگاه ویژهای در صنعت این دوره پیدا کرد. هنر فلزکاری در دوره سامانی هنری درباری بود که هنر مردمی را نیز تحت تأثیر خود قرار داد. در اوایل دوره اسلامی استفاده از آلیاژهای مختلف رایج شد. در دوره صفویه علاوه بر آلیاژها، از آهن و فولاد نیز اشیایی نفیسی با تزئین طلاکوبی ساخته شد.
تا چندی پیش اشیای فلزی بسیاری چون سینی، دوری، کاسه، آینه و شمعدان و بسیاری ابزار و لوازم دیگر که روشهای ساخت و تزئین هر یک از آنها نیز متفاوت بود، ساخته میشود.
ساخت اشیای فلزی به روش سرد به «دواتگری» معروف است که شاید بتوان گفت از نخستین شغلهاست و سابقه چند هزارساله دارد. در ابتدا دواتگران با کوبیدن یک قطعهسنگ بر روی فلز سرد، ظرف یا شیء ساده را میساختند.
شیوههای ساخت ظروف در هنر دواتگری:
- ساختن اشیاء بهصورت یکتکه یا بدون درز
در این روش ابتدا ورق فلز را به شکل دایرهای که شعاع آن حداقل برابر ارتفاع ظرف موردنظر است میبرند، سپس مرکز آن را بر روی سندان قرار داده، با چکش از مرکز به طرف محیط، ضربههای یکنواخت و کنار هم بهصورت مارپیچ وارد میکنند تا ورق به شکل کاسه در آید. آنگاه آن را وارونه بر روی سندان گذاشته با ضربههایی در پیرامون دهانه ظرف را جمع میکنند تا به شکل گلدان یا مشابه آن درآید.
- ساختن اشیاء با استفاده از دستگاه یا به روش خمکاری
در این روش هنرمند ابتدا فلز را به شکل مستطیل میبرد. طول و عرض این مستطیل برابر اندازه حداکثر محیط و ارتفاع ظرف موردنظر است. سپس لبه دو ضلع رو به روی هم را با چکش به حدی نازک میکند که به نصف قطر اولیه برسد. پس از اینکه لبه ظرف میکاهد، در قلمزنی و تزئین، مشکلاتی ایجاد میکند؛ بنابراین بیشتر قلمزنان ترجیح میدهند از ظرفهای یک تکه یا بدون درز استفاده کنند.
- ساختن اشیاء بهصورت چندتکه یا درزدار
در این روش، هنرمند از دستگاهی به نام «سهنظام» استفاده میکند. بهاینترتیب که همانند روش اول یک صفحه گرد فلزی میبرد و آن را همراه با قالبهایی که از جنس چدن و به شکل ظرف ساختهشده، به دستگان میبندد و در حالیکه دستگاه روشن است و فلز و قالب را میچرخاند، با قلمهای فولادی به طول 50 سانتیمتر، فلز را فشرده، بر روی قالب میخواباند. درنتیجه ورق فلز به شکل قالب درمیآید.
- خمکاری سنتی فلزات
در انواع کارهای ورقکاری به موارد زیادی برخورد میکنیم که برای تأمین فرم مورد نظر، افزایش مقاومت در مقابل خمش، جلوگیری از آسیب به دست، ایجاد اتصال و غیره نیاز به خمکاری وجود دارد. وسایل و ماشینآلاتی که برای این منظور بکار میروند متنوع بوده و با هرکدام خمهای معینی را میتوان به وجود آورد.
خمکاری با ابزار دستی؛ این روش در ورقهای نازک با طول زیاد از میزهای صافی و یک صفحه کمکی صورت میگیرد. در این روش نیروی خمکاری توسط دست اعمال میشود. برای خمکاری با این روش ورق را روی صفحه بهگونهای قرار میدهیم که خط محل خم روی لبه صفحه قرار میگیرد سپس قطعه کمکی دیگری مانند تخته یا صفحه فلزی مسطحی را روی ورق قرار میدهیم و با کف دست آن را روی ورق محکم کرده و با دست دیگر کمکم در جهت مطلوب ورق را خم میکنیم. این عمل را در اصطلاح (خمکاری گوشه) مینامند.
خمکاری ورقهای نازک را تحت زاویه ۹۰ درجه با استفاده از ابزار دستی طی دو مرحله انجام میدهند.
در مرحله اول قطعه را ۴۰ تا ۵۰ درجه خم نموده و در مرحله بعد زاویه را کامل میکنند.
- مس چکشی
ساخت انواع ظروف و ابزار کاربردی و مصرفی از جمله انواع سینی، دیگ و دیگچه و سر دیگ در ابعاد مختلف، مَجمَعه، کاسه، بشقاب، پارچ و لیوان، آفتابه و لَگَن مسی و… با چکشکاری شمش یا ورق مس را مس چکشی گویند.
این هنر- صنعت که در اصطلاح عامیانه مِسگَری نامیده میشود تا چندین سال پیش از رونق و شکوفایی ویژهای در کشور و استان برخوردار بود بهگونهای که بازاری تحت عنوان بازار مسگرها در اکثر شهرها به صاحبان این هنر و صنعت اختصاص داشت. علاوه بر تغییر نگرش مردم از ظروف مسی به ظروف ساخته شده با مواد دیگر، دلایل مختلفی همچون گرانی مواد اولیه نظیر ورق مس و همچنین محدود شدن بازار، رکورد وافت شدید این هنر را طی چند سال اخیر در پی داشته است.
مسگری هنری است طاقتفرسا که طی چندین مرحله شامل: برش ورقههای مسی، چکشکاری، ایجاد اتصالات دندانهای (کام و زبانه)، آتشکاری و سفیدکاری صورت میپذیرد. اهم ابزار ومواداولیه موردنیاز مسگران شامل ورق مس در ضخامتهای گوناگون، انواع چکش، اَنبُر، انواع سَندان با شکلهای مختلف، پودرتَنوکار، قیچی حلبی بُری، قَلع خالص جهت سفیدگری (قلایی کردن ظروف غذاخوری) و کوره روباز میباشد.
در بیشتر اوقات سفیدگری کار صنعتکار ویژهای است اما در اغلب شهرهای کوچک و روستاها این کار هم توسط مسگرها صورت میگیرد.
- ورشوسازی
ورشوسازی هنر و صنعت تولید اشیای فلزی با استفاده از آلیاژ ورشو است. حرفه ورشوسازی در دوره قاجار و پهلوی در برخی شهرهای ایران رواج داشته است و امروزه نیز کارگاههای تولید ورشو بهصورت محدود در بروجرد فعال هستند.
ورشوسازی از صنایع دستی مرتبط با فلزات محسوب میشود و با هنر مسگری رابطه و شباهت دارد. بیشتر تفاوت این دو هنر، در جنس ماده اولیه به کار رفته در تولید ظروف است که در مسگری، از فلز مس و در ورشوکاری، از آلیاژ ورشو استفاده میشود. از سوی دیگر، این هنر با حرفههای دیگری چون سماورسازی و دواتگری نیز ارتباط دارد.
ورشو آلیاژی محکم و براق است. محصولات ورشو را میتوان به دو دسته کاربردی و هنری تقسیم کرد. هنرمندان ورشوکار عمدتاً این دو دسته را با هم میآمیزند و اشیای تولید شده علاوه بر کاربردی بودن، دارای ویژگیهای هنری نیز هستند. محصول اصلی هنری ورشوکاری، قلمزنی بر روی ورشو است که منجر به تولید محصولاتی در قالب سینی یا تابلوی فلزی میشود. ورشو فلزی سخت است و حکاکی بر روی آن کار دشواری است. تولیدات کاربردی ورشوسازی، شامل ظروف گوناگون مانند قنددان، دوات، کاسه، قابلمه، آفتابه، گلابپاش، چایدان و سماور میشود.
قدمت ورشوسازی در ایران به دوره صفویه میرسد اما اوج این هنر مربوط به دوره قاجار تا دودمان پهلوی است. ورق فلز ورشو که با نام ژرمن سیلور هم شناخته میشود، از آلمان و بهویژه از لهستان وارد میشدهاست و به همین جهت، هنرمندان ایرانی، نام ورشو را به این فلز دادند و این حرفه، ورشوسازی نام گرفت که اشاره به شهر ورشو، پایتخت لهستان دارد. هنرمندانی از اصفهان، بروجرد و دزفول نخستین بار تولید صنایع ورشویی را با مشاهده سماور و سایر محصولات روسی فرا گرفتند. یکی دیگر از این هنرمندان ورشوچی است که پدرش از ورشوسازان روسیه بوده و به دلیل رونق ورشو در ایران به اردبیل نقلمکان کرده و حتی نام ورشوچی را برگزیده است. فرزند او بهعنوان آخرین هنرمند ورشوساز اردبیل چندسال پیش درگذشت. صنعت ورشوسازی در اواخر دوران قاجار و اوایل دوران پهلوی در ایران بهویژه شهرهای دزفول و بروجرد به اوج خود رسید.
شهر بروجرد، بهعنوان مرکز اصلی ورشوسازی و قلمزنی ورشو در ایران شناخته میشود و تنها شهری است که هنوز تعدادی کارگاه، موزه و هنرمندان فعال در این زمینه دارد. سابقه ورشوسازی در بروجرد به دوره قاجار میرسد که تا آن زمان، مسگری و قلمزنی روی برنج در این شهر رواج بیشتری داشته است. با ورود ورقهای ورشو به ایران و مزایایی که این فلز نسبت به برنج داشت، تولید محصولات ورشوئی در بروجرد گسترش یافت و تعداد زیادی کارگاه ورشوسازی و قلمزنی ورشو در این شهر برپا شد. خانه تاریخی بیرجندی بروجرد بهمنظور احداث نخستین موزه ورشو اختصاص یافته است.
هنر قلمزنی روی ورشو بروجرد در سال توسط میراث فرهنگی، صنایعدستی و گردشگری بهعنوان یک هنر اختصاصی ویژه بروجرد به ثبت ملی رسید. همچنین پرونده ثبت جهانی شهر بروجرد بهعنوان مرکز ورشوسازی به یونسکو ارسال شده است. در تیرماه سال ۱۳۹۱، «مهارت و فن روی ورشو» به شماره ۱۰۶۱ و در اسفند ۱۳۹۶، «قلمزنی روی ورشو در شهر بروجرد» به شماره ۱۵۶۰ در فهرست آثار ناملموس کشور به ثبت رسیده است. پرونده ثبت بروجرد بهعنوان شهر ملی ورشو در سال ۱۳۹۸ مطرح و به تصویب رسید.
- زیورآلات سنتی ترکمن
زیورآلات ترکمن یکی از زیباترین زیورآلات زنان است که حاصل دستان هنرمند و ذوق هنرمندان ایرانی است. نقوش این زیورآلات عمدتاً بر پایه نقوش هندسی و حیوانات است.
زیورآلات ترکمن از جمله زیباترین و چشمگیرترین زیورآلات ایرانی است. همانطور که لباس ترکمن پر از جزئیات و آرایههای تزیینی است، زیورآلات هم در نهایت دقت و حوصله هنرمند خلق میشود؛ حوصلهای که مستلزم زمان و مهارت استادکار است. چرا که زیورآلات در پوشش ترکمن اهمیت بالایی دارد و فقط وجه تزیینی آن که بعضاً در مراسم خاص همچون نماد است، مورد بحث نیست. از طرف دیگر زیورآلات گاهی صرفاً جهت تزیین لباس آماده میشود و از اینرو کاملاً وابسته به لباس است.
زیورآلات ترکمن به دور از اغراق، گنجینهای منحصربهفرد و متنوع است که حاصل ذوق و دستان توانای هنرمندان ایرانی است و میتواند از بهترین و نابترین الگوها باشد. البته متأسفانه امروز کسبوکار این هنرمندان بیادعا پررونق نیست و رونق کار آنان را طلافروشان به دست گرفتند؛ هنری که ارزش آن وجود هنرمندی است که خود چون طلاست و ارزش هنریاش هیچ کم از طلا ندارد؛ اما متأسفانه زرقوبرق طلا باعث مهجور ماندن آن شد.
نقوش عمدتاً برگرفته از طرحهای گیاهی، حیوانی و تصاویری هندسی و انتزاعی است. غالباً این نقوش بار مفهومی دارند و برخی نقشها ازجمله ستاره هشتپر بهوفور به چشم میخورد؛ چراکه زن ترکمن ستاره هشتپر را نشانه بخت و اقبال میداند. یا اشکال هندسی مثل دایره و مثلث، مربع و مستطیل و… که هر یک نمادی از جهان پیرامون اطرافشان است. بهطور مثال مثلث نماد کوهان شتر، دایره خورشید و خطوط مارپیچ شاخ قوچ و میش و … است. بهطورکلی انواع زیورآلات را میتوان در چند دسته کلی قرار داد و هریک دارای گونههای فراوانی هستند که چند نمونه از آن در ادامه معرفی خواهد شد.
زیورهای سر و پیشانی ترکمن؛ که به آن قبه گفته میشود. قبه درواقع کلاهی است فلزی به شکل نیمدایره که بر سر میکنند و ریسههای فلزی از آن آویزان است که جلوه آن را زیباتر میکند. کلاه مرصع است و توسط سنگهای رنگی تزیینشده و در کل این سربند بسیار زیبا و منحصربهفرد است و جلوه باشکوهی دارد؛ شکوه و وقاری چشمگیر که باعث میشود زن ترکمن این وزن سنگین را تحمل کند.
زیورهای موی زنان ترکمن؛ زنان ترکمن مثل بسیاری اقوام دیگر از زیورآلات برای تزیین گیسوان خود استفاده میکنند. به این زیورهای مو اصطلاحاً (اسئق) گفته میشود که جنس و تزییناتش مانند بخشهای دیگر است.
روسینهای (بو کائو) زنان ترکمن؛ یک تکه فلزی بسیار بزرگ پر از سنگ و شیشههای رنگین و ریسهها و منجوقها، بهطوریکه روی سینه را میپوشاند. البته این زیور هم فقط مخصوص جشنها و مراسم ویژه است و کاربرد روزمره ندارد.
کمربند (بیل قشاق) زنان ترکمن؛ این کمربند هم کمربندی منحصربهفرد است، با تزیینات سکهای و بسیار مفصل و البته سنگین که آن را روی پیراهن استفاده میکنند.
- زیورآلات سنتی کردستان
زیورآلات سنتی کردستان برخاسته از ذوق، سلیقه و روحیات مردم این خطه از کشور بوده و قدمت این هنر دستی به چند هزار سال پیش میرسد؛ هنرمندان این دیار از دیرباز از قراضههای مس، ورشو و برنز انواع زیورآلات همچون گردنبند، دستبند، سربند، لاسره و پشت سره، سینهریز، لوله، النگو، انگشتر و گوشواره در اشکال مختلف که عموماً طرح و شکل محلی داشته، تولید کرده و زنان کردستانی همراه با پوشش لباس محلی خود از هنر صنعتگران محلی استفاده میکنند.
زیورآلات سنتی قدمتی به تاریخ مادها دارد بهگونهای که مادها با استقرار در زیویه سقز و هگمتانه (همدان امروزی) و با شکل گرفتن تمدن، فرهنگ و آدابورسوم از این زیورآلات استفاده میکردند. زنان کردستان نیز در گذشته نهچندان دور بهطور سنتی همراه با لباس محلی خود، زیورآلات ساخت صنعتگران محلی را استفاده کردهاند. جنس این زیورها عموماً از آلیاژهای برنج و ورشو بوده که با نقره آبکاری میشوند، اما گاهی بعضی قطعات آنها از مس ساخته میشد که به دلیل هزینه بالای ساخت، سختی کار و مشکل رقابت با زیورآلات وارداتی، امروزه این اشیا کمتر از پیش ساخته میشود.
گرچه هنوز میتوان زیورآلات را در بازارهای قدیمی شهر سنندج و بقیه شهرهای استان کردستان یافت و برخی از زنان کُرد از چنین زیورآلاتی استفاده میکنند اما رفتهرفته این هم به فراموشی سپرده میشود.
«محمد محمدی» یکی از پیشکسوتان و استادکاران قدیمی تولید زیورآلات محلی در سنندج، دارای 66 سال سن که بنا به گفته خود 48 سال از عمرش را صرف ساخت زیورآلات سنتی کرده است؛ وی در سال 1348 و از دوران نوجوانی در کنار «بابای زرگر» استاد خویش، کار ساخت زیورآلات سنتی را آغاز کرده و بعد از 5 سال شاگردی در محضر این استاد بزرگوار نهایتاً در سال 1357 کار خود را با راهاندازی مغازهای در دل بازار سنندجی بهصورت مستقل و حرفهای آغاز کرده و هنوز با گذشته اینهمه سال بهدلیل علاقه وافر به این شغل و با وجود سختیهای فراوان در این راه با دستان توانمند خویش آلیاژهای مختلف را جلا داده و به آنها طرح و جان میبخشد.
محمدی هنرمند سنتیکار سنندجی در رشته صنایعدستی بهعنوان هنرمند برگزیده کشور انتخاب شده و در جشنوارههای مختلف کشوری به میزبانی تهران، اهواز و دیگر شهرهای کشور که از طرف میراث فرهنگی دعوت بوده، شرکت و مقام نخست اکثر این جشنوارهها را نصیب خود کرده و هماکنون دارای چندین لوح تقدیر و افتخار استانی و مدارک میراث فرهنگی، صنایعدستی و فنی و حرفهای است و تاکنون نمایشگاههای متعددی را در سطح استان برپا کرده است. این هنرمند سنندجی گفته است: هیچ کاری را از روی نقشه درست نکرده و هر طرح و نقشهای که به ذهنم بیاید را بر روی آلیاژها پیاده و نهایتاً طرحی جدید از زیورآلات ایجاد میکنم و تمام مراحل از طرح تا ساخت و آبکاری را بدون دستگاه و با استفاده از دست انجام میدهم.
از استاد محمدی در خصوص مواد به کار رفته برای بیشتر این زیورآلات سنتی سؤال پرسیدیم که در پاسخ گفت: اکثر زیورآلات از جنس برنج، مس و ورشو با روکش نقره هستند که برای آبکاری آنها ابتدا نقره را همراه با تیز آب و سیانور مخلوط کرده و طی فرآیندی طاقتفرسا و زمانی که محلول به غلظت موردنظر رسید، زیورآلات را با آن شستشو میدهیم.
وی گفت: زیورآلات سنتی در استان کردستان و بالاخص شهر سنندج از جمله صنایعدستی با قدمت طولانی و از پیشینهای کهن برخوردار است که مسافران و گردشگران بهدلیل ظرافتکاری این هنردستی سنتی، بهخوبی از آن استقبال میکنند.
استاد محمدی از کارهایی که با ذوق و سلیقه میسازد، میگوید: دکمه و دولاو، دور سوخمه، پابهند، دستبند، پاموره، چهچهوانه، قولوانه (بازوبند)، ملوه نک (جای دعا)، گردنبند، شیلانه، کلاه فیس، لاسهری، بهرسهره، پشت سهر، عاشق بند، زیرچانه، کمربند سنتی و یا بهرپشتوین از جمله کارهایی است که با مهارت، ظرافت، زیبایی، ابتکار، ذوق و سلیقه هرچه تمامتر آنها را برای مراسمهای شادی نظیر مولودیخوانی و عروسی میسازم.
وی با شوق از علاقهاش به این هنر گفت: دوست دارم 24 ساعته بر روی زیورآلات کار کنم و با اینکه قریب به نیمقرن مشغول این کار هستم حتی یکبار هم از کار خودم پشیمان نشدهام چراکه عشق و علاقه زیادی پشتوانه کارم است بهطوریکه این هنر را در اختیار 3 فرزند خود که هماکنون هریک استادکاران ماهری ی ساخت زیورآلات هستند، قرار دادم.
استاد محمدی بیان کرد: تنوع و هماهنگی زیورآلات سنتی در پوشاک زنان کُرد زیبایی آن را دو چندان میکند چراکه این آویزههای زیبا نمادی از فرهنگ کُرد و کردستان را رقم میزند. به گفته وی در چند سال گذشته مردم کردستان این زیورآلات سنتی را در کشور عراق با هزینههای بیشتری میخریدند اما خوشبختانه با احیا کردن این هنر سنتی، زیورآلات با کمترین قیمت و بالاترین کیفیت در استان تولید میشود. وی تأکید کرد: از صنایعدستی و میراث فرهنگی استان خواهشمندم با حمایت خود سعی در زنده نگهداشتن فرهنگ غنی کردستان داشته باشند تا این هنر ارزنده از بین نرود و زمینه صادرات آنها به کشورهای دیگر فراهم شود.
استاد محمدی همچنین خواستار تلاش مسئولان برای معرفی هنر زیورآلات سنتی استان کردستان در بازارهای جهانی بهخصوص کشورهای منطقه شد و گفت: با توسعه صنعت ساخت زیورآلات سنتی و صادرات آن به کشورهای مختلف دنیا میتوان از پیامدهای آن در زمینه بازاریابی و توسعه اقتصادی و ایجاد اشتغال بهرهمند شویم.
- زیورآلات سنتی سیستان و بلوچستان
ساخت زیورآلات سنتی یکی از منحصربهفردترین صنایعدستی سیستان و بلوچستان است. تمام مراحل تولید زیورآلات در این استان توسط زرگران با دست انجام میشود. همچنین آنها زیورآلات را با نقوش زیبایی که از طبیعت الهام گرفتهاند، حکاکی میکنند.
هنر ساخت زیورآلات سنتی در این منطقه ترکیبی از هنر میناکاری، مرصعکاری، مشبککاری، منبتکاری و کندهکاری است.
زیورآلات سنتی سیستان و بلوچستان تنوع بینظیری دارد؛ در (گوشواره)، چوری (النگو)، سربند، کپگو (گردن بند) و تاسنی (سنجاقسینه) برخی از این زیورآلات هستند.
هنوز در بسیاری از شهرستانهای استان ساخت زیورآلات بهصورت سنتی رواج دارد. بهطوریکه سراوان با قدمت طولانیاش درزمینهٔ طلاسازی بهعنوان نخستین زادگاه این هنر در استان مطرح است. ایرانشهر، زاهدان و کنارک هم ازدیگر شهرهای استان هستند که در ساخت زیورآلات سنتی پیشتازند.
نقوش استفاده شده در این زیورآلات از طبیعت الهام گرفته میشود و زرگران با مهارت خود این نقوش را روی طلا و نقره حکاکی میکنند. این زیورآلات که با دست و سنتی ساخته میشوند، بین گردشگران داخلی و خارجی طرفداران خوبی دارند.
- زیورآلات سنتی یزد
یزد از دوره صفویه تا کنون با در اختیار داشتن دانش ساخت طلا با عیار ۲۰ و روشهای مختلف آن در ساخت زیورآلات سنتی مشهور بوده است. زنجیر چینابی از جمله دستساختههای سنتی شهر یزد و یکی از رشتههای ساخت زیورآلات سنتی این استان محسوب میشود که سابقهای بسیار طولانی در این شهر دارد. مهارت ساخت زنجیر چینابی شهر یزد به شماره 1184 و در تاریخ 22/12/1394 به ثبت آثار ناملموس کشور رسیده است.
قفلسازی، یکی از صنایع بسیار مهم ما در گذشته بوده است که بهصورت اشکال حیوانی و انسانی ساخته میشد. قفلهای ایرانی به لحاظ فنی شامل دو نوع است:
الف: قفلهای ثابت در شامل: کلون دان، کلون و قفل پخش شو.
ب: قفلهای فلزی، شامل: قفل فنری با کلید پیچی، قفل فنری با کلید فشاری، قفل لوله با کلید پیچی و قفل رمز (بی کلید).
در کتاب ((قفلهای ایران))، نوشته پرویز تناولی، قفلها به دو دسته تصویری و هندسی تقسیم شده اند. قفلها درگذشته تنها کاربرد ایمنی نداشتند و کاربرد آیینی و دینی هم داشتند. چنانچه زیباترین قفلها آنهایی بودند که برای ضریح ساخته می شده اند.
قفلسازی از دوره ساسانی در ایران رواج داشته است، هر چند قفلهایی که ملهم از اشکال حیوانی هستند، مربوط به قرون چهارم تا نهم هجری میباشند. ما جنبه آیینی قفلها را در دوره ساسانی نمیبینیم. این جنبهها بعد از اسلام و خصوصاً در دوره صفویه به اوج میرسد ظهور قفلهای فولادی در دوره صفویه تحولی عظیم را در صنعت قفلسازی به وجود آورد. این هنر در دوران صفویه و توسط استاد «صنیع الصنایع» به جهانیان معرفی شد و به شهرهای مختلف گسترش یافت.
برای قفلسازی از انواع ابزار و وسایل فلزکاری استفاده میشود. مواد اولیه مورد استفاده در ساخت قفلها فولاد، آهن و آلیاژهای آن میباشد. برای ساخت قفل ابتدا ورق و مفتول آهنی یا فولادی را در ضخامتهای مختلف آماده میکنند. سپس متناسب با طرح محفظه و اجزای داخلی قفل مواد اولیه را برش میزنند و قوطی یا محفظه قفل را پس از خمکاری ورقه برش خورده، لحیم و درزگیری کرده و قطعات داخلی قفل را سوهانکاری میکنند و متناسب با نوع قفل بدنه اصلی را سوراخکاری و قطعات مختلف شامل دسته فنر و تیغه را به هم پرچ میکنند و آن را اسید کاری کرده و پرداخت نهایی روی آن انجام میشود.
قفلسازی در چالشتر؛
هنر قفلسازی در چالشتر یک از هنرهایی است که نام این روستا را زبانزد خاص و عام کرده، این هنر در گذشته از رونق فراوان برخوردار بوده است، و در حال حاضر چند نفر در این رشته فعالیت میکنند. این نوع قفلها از آهن گداخته در کوره و با حرارت زیاد بهوسیله سر پنجه هنرآفرینان اساتید این فنساخته و پرداخته میشود قدمت تاریخی هنر قفلسازی در این روستا به 120 تا 150 سال پیش میرسد. این هنر به علت عدم توجه و استقبال رو به فراموشی میرود.
البته امروزه با هجوم قفلهای صنعتی، بازار ساخت قفلهای سنتی راکد است و به گفته استاد نیکزاد، قفلهایی که امروزه میسازند برای کلکسیونها و موزههاست. استاد نیکزاد، فرزند استاد احمد نیکزاد یکی از قفلسازان بنام است که در منطقهای به نام چالشتر- از شهرهای استان چهارمحال و بختیاری- زندگی میکند.
در هنرها و فنون سنتی ایران، باورهای مردم با هنر پیوند خورده است. قفل برای ایرانیها، چیزی بیشتر از یک ابزار بوده است و برایشان گره و گشایش را تداعی میکرده؛ نمونهاش قفلهایی که برای بستن دخیل از آنها استفاده میکردهاند یا میکنند.
نوشتن آیههای قرآن، اشعار، اوراد و علائم و حروف و نشانههای طلسمگونه یا ساختن قفل در اشکال حیوانی نشاندهنده اهمیت فراکاربردی قفل است. قفلها بسته به محل کاربردشان، مثل امامزادهها و مساجد برای نذورات علائم هم متفاوت بودهاند.
استاد عبدالله (عبدالوهاب) ریاحی اولین سازنده این نوع قفلها بوده که بیش از 90 سال پیش فوت کرده است. استاد ریاحی در سفری که به مکه معظمه داشته به مدت یک سال در آنجا اقامت گزیده و طی این مدت به قفلسازی پرداخته منجمله قفلی جهت درب کعبه ساخته که هنوز به یادگار باقی مانده است.
از جمله قفلهای ساخت استاد نیکزاد هم قفلی با وزن یک کیلو و 280 گرم از طلاست که در موزه حضرت رضا (علیهالسلام) نگهداری میشود و کموزنترین قفل جهان به وزن 5/1 گرم با 2 قطعه که در موزه لوور پاریس نگهداری میشود. بعد از استاد ریاحی، احمد نیکزاد چالشتری در این رشته به نیکویی درخشید وی با ساخت قفلهایی با طراحی جدید تحولی در این فن ایجاد نمود.
نمونههایی از آثار استاد نیکزاد در موزههای دنیا چون موزه لندن –لوور-هامبورگ-شیکاکو و غیره موجود است استاد در خردادماه 1367 دار فانی را به درود گفت. ادامه کار آقای نیکزاد توسط پسران وی (عبدالله- یدالله هومان ونریمان) پیگیری میشود که یدالله نیکزاد از همه علاقهمندتر است استاد یدالله نیکزاد به سال 1332 در چالشتر متولد شده و مراحل قفلسازی را نزد پدر فرا گرفته ازجمله قفلهای ساخت وی دو قفل بسیار ظریف که هر کدام با حدود 30 قطعه وزنی معادل 4 گرم دارد ضمناً قفلی با همان قطعات به وزن 5 کیلوگرم ساخته که نشان از مهارت او دارد. وی علاوه بر کار قفلسازی به هنر فرشبافی و طراحی نقشه نیز اهتمام میورزد.
قَلَمزنی عبارت است از تزیین و کندن نقوش بر روی اشیای فلزی به ویژه مس، طلا، نقره، برنج یا به عبارت دیگر ایجاد خطوط و نقوش به وسیله قلم با ضربه چکش و بر روی اجسام فلزی. قلمزنی یکی از رشتههای هنرهای سنتی ایران است که در دستهبندی، در رده هنرهای صناعی و در گروه فلزکاری قرار دارد. این هنر با سابقه چندین هزار ساله خود؛ در دوران هخامنشیان رواج یافت و در دوره ساسانیان به اوج خود رسید.
امروزه برای قلمزنی نخست داخل یا زیر ظرف یا سینی موردنظر را که معمولاً از جنس نقره یا طلا است از محلول قیر و گچ پر میکنند تا سروصدای قلم کمتر به گوش برسد و همچنین مانع از سوراخ شدن ظرف در حین کار شود. سپس نقش موردنظر را روی ظرف رسم کرده و قلم مناسب را انتخاب کرده و روی سطح ظرف قرار میدهند و با چکش بر انتهای قلم میکوبند تا شیارها و نقشها با تغییر شدت ضربه روی ظرف ایجاد شوند.
قلمهای این هنر متنوع هستند و نامهای خاص خود را دارند مانند قلم سایه و قلم نیمبر. پس از ایجاد نقشها، قیر را جدا میکنند و روی شیارها گرده زغال میریزند و روی ظرف را با روغن جلای سیاه میپوشانند. بهاینترتیب نقشهای قلمزده شده به شکل خطهایی تیره و مشخص دیده میشود.
نمونهای از هنر قلمزنی استان مرکزی که یک بادیاب (بادیه، جام بزرگ پایهدار، سنگاب) مسی بود که توسط محمدمهدی باباخانی طراحی وقلمزنی شده در ورودی سازمان جهانی مالکیت فکری در سوئیس قرار دارد.
از اساتید بنام این رشته که در قرن ۱۳ و ۱۴ هجری شمسی میزیسته میتوان به تقی پشوتن ملقب به خیام اشاره کرد. ایشان کارهای خود را بر روی سینی انجام میدادند و با سیاه قلم و اشعار خیام مزین مینمودند. از جمله شاگردان ایشان استاد علی ظریفی میباشند.
سه سبک اصلی در قلمزنی ایران مطرح است که عبارتاند از: شیراز، تبریز واصفهان
در سبک شیراز، قلمزنی به دو روش ریزه قلم که روی فلز (مس) و (برنج) در دورهای صفویه و زندیه و قبل از آن متداول بوده و برجسته یا منبت که در دوره قاجار با الگوی برداری از سبک هخامنشیان الی حال انجام میشود. بیشتر بر روی نقره صورت میپذیرد. روش اجرای کار بدین شکل است. پس از طراحی بر روی کار و نیم برکردن شروع برجستهسازی وکفسازی میشود که در این سبک بیشتر از نقوش هخامنشی و ساسانی و گل مرغ استفاده میشود و در ایران این سبک را مکتب شیراز مینامند و منحصر به شیراز میباشد.
در سبک تبریز برای حرکت قلم و انجام قلمزنی از حرکت و فشار مچ دست استفاده میشود و در سبک اصفهان از ضربات چکش. به همین سبب قلم تبریز صاف و کم عمق است ولی قلم اصفهان عمیقتر میباشد.
قلمزنی در اصفهان نیز در دو سبک مجزا میباشد که به نامهای قلم ریز و قلمزنی برجسته که هنرمندان اصفهان این سبک را در سالهای اخیر اجرا میکنند. قلمزنی برجسته دارای برجستگیهای عمیقتری میباشد و حالتی سهبعدی را ایجاد مینماید. اینگونه از قلمزنی در ساخت ضریح امامان شیعه استفاده میگردد.
- ریزه قلم
ریزهکاری که به ریزه قلم و زمینه پر نیز معروف است، روشی است که سطح اشیا یا بوم فلزی را با استفاده از نقوش و طرحهای ریز و ظریف قلمزنی میکنند و با ایجاد بافت درزمینهٔ بوم، طرح اصلی را آشکار میسازند و زمینه کار را از طرح جدا میکنند.
- سیاه قلم
آبکاری سیاهقلم مس در تهیه و تولید قطعات تزئینی کاربرد فراوانی دارد. سازوکار عمل تمامی محلولهای سیاهقلم مس براساس ایجاد قشر نازکی از اکسید یا سولفید مس یا ترکیبی از این دو بر سطح فلز مس استوار است.
- جُنده کاری
این تکنیک طی سه مرحله انجام میشود:
مرحله اول: پشت بوم فلزی را قیر میریزند و طرح اصلی را نیمبُر میکنند (نیمبُر، همان تثبیت کردن طرح است).
مرحله دوم: بعد از اتمام نیمبر، قیر را از پشت بوم جدا میکنند و دوباره ذوب میکنند، قیر ذوب شده را روی کار یعنی همان طرفی که نیمبر شده است میریزند و از پشت بوم فلزی که طرح نمایان است، طرح را پایین میبرند تا از طرف اصلی برجسته شود.
مرحله سوم: بعد از اتمام این کار قیر را جدا میکنند و قیر ذوب شده را پشت بوم فلزی میریزند. در این مرحله طرح اصلی برجسته شده است و زمینه را با قلمهای بدون آج صاف میکنند و بعد روسازی را انجام میدهند، جُنده کاری به همین سبک انجام میگیرد.
- مشبک
در این روش پس از انتقال طرح بهوسیله قلم نیمبر، طرح را ثابت میکنند. تکنیک مشبک فلز به سه صورت انجام میگیرد.
- 1- بعد از نیمبر کردن طرح و روسازی، به کمک قلم تیزبر بوم فلزی را برش میدهند و طرح را از زمینه جدا میسازند، این سبک مشبک بیشتر در اصفهان انجام میشود.
- 2- بعد از نیمبر کردن طرح، بهوسیله کمان اره و اره مویی طرح از زمینه جدا میشود. این سبک مشبک بیشتر در اراک انجام میشود.
- 3- بعد از نیمبر کردن طرح، بهوسیله دریل و مته زمینه را سوراخ میکنند و با سوهانهای خیلی ریز طرح را از زمینه جدا میسازند.
- قلمگیری
هنرمند از این روش بیشتر برای کندهکاری و حکاکی فلز استفاده مینماید. قلم این سبک مخروطی شکل است و حالتی شیار مانند بر سطح فلز ایجاد میکند. معمولاً هر چه زاویه قلم به سطح کار نزدیکتر باشد شیار نازکتری ایجاد میکند و براده کمتری از سطح فلز بر میدارد. سبک قلمگیری به دو صورت انجام میشود.
- 1- با استفاده از قلم و چکش، سطح فلز را شیار میدهند، این روش قلمگیری در اصفهان انجام میشود.
- 2- بدون چکش، کار میشود. بدینصورت که تنها با قلم، سطح فلز را شیار میدهند. این شیوه قلمگیری بیشتر در تبریز انجام میشود.
هنر کوفته گری یا فولادسازی در واقع برگرفته از ساخت اشیای آهنی است که بهصورت هنری توسعه یافته است. این هنر از دوره هخامنشیان با ساخت جنگافزارها و مهرها رایج بوده، اما آنچه ما امروزه از این هنر میشناسیم یعنی استفاده از فولاد و زرکوبی و مطلا کاری روی آن، از دوره سلجوقیان رواج یافته است و در دوره صفویه که مذهب شیعه در کشور رسمیت یافت این هنر در علم سازی و ساخت مجسمه حیوانات و پرندگان برای تزیین علمها رایج شده است. در دوره قاجاریه نیز علم سازی توسعه زیادی یافت و روشهای مختلفی در این هنر به کار گرفته شد.
روش کار؛
در هنر کوفته گری برای ساخت اشیای مختلف ابتدا قسمتهای مختلف طرح را روی کاغذ کشیده، سپس طرح را روی ورق فولادی منتقل نموده، میبرند. آنگاه ورق فولادی را درون کوره قرار میدهند تا کاملاً سرخ شود، فولاد سرخ شده روی سندان چکشکاری میکنند تا شکل موردنظر به دست آید. پس از ساخت قسمتهای مختلف شی آن را با جوش آهن یا برنج به یکدیگر متصل میکنند تا طرح کامل شی حاصل شود.
در این رشته از هنرهای سنتی هنرمند به ساخت اشیاء و احجامی با فولاد میپردازد که سطح رویی آنها نیز با مفتول طلا، برنج یا نقره نقش اندازی میگردد. کوفته گری همان طلاکوبی بر روی فولاد است. در گذشته طلاکوبی روی فلزاتی مانند مس، برنج مفرغ، نیز انجام میشد.
موجدار کردن فولاد با طلا و نقره را «طلاکوبی» میگویند که به زرکوبی یا طلاکاری نیز مشهور است ابزار عمده زرکوب کارد طلاکوبی است که محلی که باید طلاکوبی شود به شکل ضربدر دندانهدندانه و زبر نموده، سیم زر یا نقره به ضخامت هفتصدم میلیمتر در آ ن گذاشته، چکشکاری میکنند. سپس با سنگ عقیق یا یشم آن را پرداخت میکنند تا ضمن درخشان شدن، بهتر به زمینه فولادی جفت شود.
در گذشته طلاکوبی روی فلزاتی مانند مس، برنج مفرغ، نیز انجام میشد؛ اما امروزه هنرمندانی در گوشه و کنار کشور بهویژه در اصفهان و تهران آثار زیبای فولادی خلق میکنند که در داخل و خارج کشور طرفداران زیادی دارد.
- ساخت احجام فولادی سنتی
ساخت احجام فولادی، یکی از رشتههای صنایعدستی در گرایش هنرهای فلزی میباشد که در آن استادکار از انواع فلزات بهصورت سرد و به کمک چکش و خمکاری، آثاری را جهت کاربرد آن در مصارف مختلف و یا صرفاً تزیین و استفاده در دکوراسیون داخلی خلق میکند.
تاریخچه ساخت احجام فلزی در ایران؛
در دوره مس، ساکنان بومی، بدون ذوب کردن این ماده، آن را چکشکاری میکردند و در ساخت اشیایی مانند سنجاق و درفش مورداستفاده قرار میدادند. در قرون بعد هنر مفرغ سازی در غرب ایران رونق یافت و این هنر در لرستان به دلیل باورهای مذهبی مردمانش رونق یافت؛ زیرا آنها به قدرت آسمانی اعتقاد داشتند و زندگی خود را صرف تهیه مقدمات مرگ و زندگی در جهانی دیگر میکردند. بعدها استفاده از آهن به دلیل مقاومت بیشتر آن نسبت به مس و مفرغ جایگزینی برای ساخت اشیا و احجام فلزی شد. اشیا بهجامانده از دوران هخامنشی، اشکانی و ساسانی، گواه تداوم صنایع آهن در ایران پیش از اسلام میباشد.
آثار حجمی فلزی دوران اولیه اسلامی ایران طی زمامداری حکومتهای طاهریان، صفاریان، سامانیان، آلبویه و همچنین غزنویان موردبررسی قرار میگیرد که با توجه به فرهنگ ساسانی و اسلامی، بهتدریج درهمآمیخته و در دوره سلجوقیان و با هجوم مغولان به ایران نمودی مشخص یافته است. در فلزکاری عصر صفوی که گرایشهای مذهبی و فرهنگی از دوران پیشین اهمیت بیشتری پیدا میکند، میتوان شاهد آثار حجمی فولادین بینظیری بود که برترین آنها در علمهای عاشورایی و شیعی صفوی کار شده است. همچنین به دلیل علاقه وافر صفویان به فولاد علاوه بر ساخت علمهای عاشورایی با این فلز، آنها وسایل شخصی خود را نیز شامل ابزار اسبهایشان، یراقآلات صندوق و دیگر وسایل را از فولاد میساختند و اینگونه احجام فولادی و فلزی به همه شئون و ابزار روزمره رسوخ پیدا کرد.
ابزار و وسایل لازم برای ساخت احجام فلزی؛
- 1- ابزار طراحی برای زدن اتودهای اولیه و ایدههای ذهنی
- 2- ورقهای فلزی: فولاد، مس، برنج، نقره و …
- 3- قیچی فلزبر
- 4- چکش و سندان در انواع مختلف
- 5- کپسول گاز و سریهای جوش برای حرارت دادن و جوشکاریهای لازم
- 6- انواع سمباده در شمارههای مختلف
- 7- انواع سوهان در شمارهها و نمونههای متنوع
- 8- ماشین پرداخت
- 9- ابزار طلاکوبی در صورت نیاز و علاقه
مراحل ساخت احجام فلزی؛
- 1- طراحی اولیه از نماهای مختلف حجم مدنظر برای ساخت
- 2- انتقال طرح به روی مقوا در ابعاد واقعی و کشیدن خطوط محیطی اطراف و برش آن
- 3- قرار دادن الگوهای مقوایی به روی ورقهای فلزی و برش فلز موردنظر مطابق با الگو
- 4- چکشکاری و خمکاری فلز به کمک چکش و سندان و حجم دادن به آن
- 5- جوش دادن قسمتهای مختلف احجام بهمنظور تشکیل حجم نهایی
- 6- تمیزکاری و جلا دادن سطوح فلز به کمک ماشینهای سنگ و پرداخت
- 7- طلاکوبی نقوش سنتی به روی احجام فولادی بهدلخواه و در صورت نیاز
موضوعات مورداستفاده در ساخت احجام فلزی در ایران؛
با توجه به اعتقادات مردمان ایران باستان به جهان پس از مرگ و دیگر عقاید ایشان مجسمهها و احجام فلزی گوناگونی با موضوعات متنوع در ابعاد مختلف ساخته شده است؛ اما پس از ظهور اسلام و در ایران صدر اسلام با توجه به منع ساخت مجسمهها و احجام شبیه به موجودات زنده در احکام دینی اسلام، توجه به ساخت احجام کاربردی فلزی متنوع با تزیینات خوشنویسی جای احجام فلزی باستانی را گرفت. با گذشت زمان و روی کار آمدن سنت شیعی در دوران صفوی، هنرمندان و فلزکاران با توجه به معانی نمادین نقوش و حیواناتی چون شیر، طاووس، کبوتر، مرغ و دیگر پرندگان ساخت علمهای فولادی عاشورایی را با قرار دادن احجام فولادی این حیوانات به روی آن به بهترین شکل ممکن رونق دادند.
ساخت احجام فلزی در حال حاضر؛
هنرمندان عصر حاضر با توجه به مطالعات تاریخ هنر ایران و جهان و در پی تلفیق هنر سنتی و مدرن، سعی در ساخت احجام فلزی و مجسمههای فولادی مدرن با ایدههای جدیدی دارند که علاوه بر تزیینی بودن اثر، کاربردی و مفهومی نیز باشد. در ساخت احجام هنری تکیه بر نیروهاى تخیل، تفکر، خلاقیت و مانند آنها بیشتر از تمام دیگر انواع حجم سازى هاست و هنرمند مجسمهساز بیشتر از آنکه به ماده، سازنده و نحوه ساخت فکر کند به اندیشه و تفکر میپردازد. این توجه به خلاقیت و ذهنیت سازنده یک اثر تا حدى پیش رفته که آنتونى گورملى، مجسمهساز معاصر انگلیسی مجسمه را هوش فیزیکی مینامد.
ملیلهکاری شاخهای از هنر فلزکاری است که با مفتولهای نازک نقره انجام میپذیرد. قدیمیترین اشیا آثار ملیله ایران به روایت اکثر محققان متعلق به سالهای 330 تا 550 ق.م است.
ملیلهکاری یکی از صنایع دستی اصلی زنجان و بروجرد است. در این شهرها کالاهای نقره مانند سینی، قندان، گیره استکان، گلسینه و… با روش ملیلهکاری ساخته میشود. ازآنجاییکه این هنر شاخهای از فلزکاری محسوب میشود. مسیر حرکت آن را میتوان در بطن فلزکاری هم دید که توسط هنرمندانی با مهارتهای ظریفکاری خاص خلق شده است.
نقره بهکاررفته در این هنر عیار ۱۰۰ دارد. شمشهای نقره را با چکش یا دستگاه نورد به شکل مفتولهای چهارپهلو باریک میکنند و ابتدا نقشهای کوچک را میسازند سپس آنها را در کنار هم در یک قالب قرار داده و با نقرهای با عیار پایینتر لحیم میکنند.
نقشهای معمول ملیلهکاری، بته جقه، ریزه جقه، برگ فرنگ، برگ، غنچه، پیچ، جفت پیچ، پیچک، سه چشمه و… نام دارند.
ابزار ملیلهکاری؛
ابزار کار ملیلهکاری شبیه به ابزار و آلات زرگری است. برای ساخت و تهیه آثار ملیله ابتدا باید نوار ملیله را از جنس طلا، مس و یا نقره تهیه کرد و با عبور شمش یا مفتول نقره از دستگاه نورد حدیده، مفتول موردنظر را به دست آورد. بعدازآن نوبت به ساخت ملیله میرسد.
در این مرحله ابتدا یک صفحهی مستطیلی با جنس و ابعاد متفاوت از صفحهی مفتولی تهیهشده از مرحله نخست تهیهکرده و یک سطح آن را آغشته به موم میکنند بهنحویکه لایهای به ضخامت ۳ تا ۴ میلیمتر از موم روی صفحه را بپوشاند حال یک قالب متناسب با شکل محصول موردنظر بریده و روی صفحهی مسی قرار داده سپس نواری را که پهنایی بیش از نوار میله دارد در اطراف قالب گذاشته تا شکل قالب را به خودگرفته و درون موم قرار بگیرد. سپس دیوارههای بعدی کار را ازجمله قسمتهای میانه و سطوح را با نقوش ملیله که قبلاً توسط دست یا ابزاری ظریف با نوار ملیله ساخته شده است پر میکنند بعد با مفتولهای فولادی بسیار ظریف این نقوش ملیله را میبندند تا به هم نخورند. حال نوبت به ذوب موم رسیده است برای این کار اسکلت ملیله ساخته شده را از صفحهی زیرین خود جدا کرده و روی سطحی صاف و هموار قرار میدهند. سپس مقداری از مخلوط براکس و برادهی نقره روی آن ریخته و شعله گاز را روی آن حرکت میدهند به این کار لحیمکاری گویند چون در اثر این کار گرده لحیم ذوب شده و سبب اتصال نقشهای کوچک با یکدیگر و با دیواره نقش میشود. در مرحله آخر عمل آتشکاری را انجام میدهند تا کلیه قطعات توسط گردهی لحیم به یکدیگر وصل شوند سپس سیمهای فولادی را از آن جدا کرده و آن را داخل محلول رقیق اسیدسولفوریک یا محلول حاوی راغاب که ترکیبی از زاج سفید و آبی است میجوشانند تا لکههای اضافهی نقره از بین برود و در انتها با برس های سیمی ظریفی آن را پاک میکنند و برای از بین رفتن ناهمواریهای ایجادشده روی آن را سمباده میکشند.
در حال حاضر ملیله سازی در تهران و زنجان توسط صنعتگران ملیله کار که بیشتر در امر جواهرسازی فعالیت دارند رواج دارد. لازم به ذکر است که این حرفه بهصورت محدود در شهرهای اصفهان و تبریز نیز رواج یافته است ولی به دلیل اصالت نقوش و ظرافت منحصربهفرد، ملیلهکاری زنجان از کیفیت بالاتری نسبت به ملیلهکاری اصفهان برخوردار است به طوریکه از دیگر تفاوتهای ملیله سازی زنجان و اصفهان میتوان به تفاوت ازلحاظ ساختاری و عیار نقره مصرفی اشاره کرد
چراکه عیار مصرفی نقره در اصفهان ۹۰-۹۵ است در حالیکه عیار مصرفی زنجان ۹۹/۹ معروف به عیار ۱۰۰ است و به لحاظ کیفیت ساخت، ملیله اصفهان نقشهای بزرگتری نسبت به ملیله زنجان که از ظرافتکاری و نقوش ریز و زیبا طراحی شده است دارد، پس ازاینرو با ظرافتکاری ملیله زنجان برابری نمیکند.
ضریح سازی یکی از صنایع دستی است و جنبه مذهبی دارد. ضریحسازی نوعی فلزکاری محسوب میشود. برای ساخت درهای اماکن متبرکه هم از ضریحسازی استفاده میشود. در بیشتر مواقع برای درست کردن ضریح، تیمی از فلزکاران باهم همکاری میکنند. زرگران، قلمزنان، مشبککاران، میناکاران در این گروه هستند. در ضریحسازی نباید آیات قرآن و نام بانی را ذکر کرد. اجزاء تشکیلدهنده ضریح به ترتیب بدنه و اسکلت، پیکرههای سنگی، ستونها، پایه ستون، گوی ماسورهها، لچکیها، ترنجها، کتیبههای نقره، حواشی برجستهکاری، کتیبههای طلا مشبکهای طلایی، زهوارها، میخهای تزیینی، گلدانها، نقاشیهای داخل ضریح و پارچه روی سقف مزار میباشد.
سابقه علمگردانی در ایران و بهویژه در میان مردم تهران مشخص نیست. آنچه مسلم است آیین علمگردانی به دورههای پیش از حکومت صفویه باز میگردد و نشانهای برای حضور یک قبیله یا خاندان در جنگ بوده است اما دولت صفویه مانند سایر آیینهای این دوره علامت سازی را مرسوم کرد و هنرمندان اصفهانی، آن را به اوج خود رساندند. رسم علمگردانی در دوره قاجار شکل تازهای گرفت و علامتها هرروز به همت هنرمندان ایرانی سنگینتر و نشانههای بیشتری به آن افزوده شد. در دوره ناصری چندین علم مشهور وجود داشت که مربوط به دارالخلافه بود. دوستعلی خان معیرالممالک در یادداشتهایی از زندگانی خصوصی ناصرالدینشاه از «علم زنبورکخانه» نام میبرد که پیشاپیش دسته سلطنتی حرکت میکرد.
قدیمیترین علمهای ایرانی در موزه توپکاپی استانبول نگهداری میشود. شاید این علمها – که نمونهای از علامت و نشان قبایل مختلف ایرانی است – در عصر حکومت ترکمنهای آق قویونلو و قره قویونلو وجود داشته و دستههای سیاسی و مذهبی از آنها استفاده میکردهاند. این علمها از غنایم جنگی است و پس از تصرف شهر تبریز توسط سپاهیان عثمانی، شاه سلیم آنها را به استانبول منتقل کرد. یک علم هم در موزه مرکزی آستان قدس رضوی است که قدمت آن به قرن ۱۳ ه.ق میرسد و در شهر اصفهان ساخته شده است.
بهغیراز علم فلزی چند نوع علم در تکایا و جلوی دستههای ایران هست:
علم چوبی: فرمی است شبیه به سرو که معمولاً روی آن را با پارچهای مشکی میپوشانند و در بالای آن یک تیغه علم، پنجه یا قبه وصل کرده و پارچههای رنگی نیز به آن میآویزند.
علم کردی: طرز کار بر روی این علم و تزئینات آن شبیه به علم چوبی است با این تفاوت که از چوب یک تکه ساخته میشود و بهاصطلاح تو پر است.
علم جریده: از چوب یک تکه ساخته میشود ولی باریک و نقاشیها در تزیینات آن سادهتر از 2 نوع دیگر است و در روستاهایی که ازنظر مالی در مضیقهاند، معمولاً از علم جریده استفاده میشود.
صنایعدستی چوبی و حصیری
جوک کاری هنری به یادگار مانده از دوران قاجار در شیراز است که به دلیل نبود بازار عرضه و نداشتن مکانی برای آموزش هنرجویان جوان سبب شده که رفتهرفته به فراموشی سپرده شود. نارنجستان قوام بنای یادگار مانده از دوران قاجار است که سرتاسر آن با هنرهای اصیل و نقش و نگارهای زیبا آراسته شده است. یکی از این هنرهای ماندگار و زیبای بهکاررفته در این بنا را که مختص شهر شیراز و هنر دست هنرمندان خوشذوق این شهر است، جوک کاری مینامند.
جوک کاری از هنرهای وابسته به چوب است که از ایجاد نقوش هندسی با استفاده از دو تا سه رنگ چوب و کنار هم قرارگرفتن این نقوش با قطعات کوچک با مقطعهای مختلف مثلث، مستطیل و لوزی به وجود میآید. این هنر در روش کار به خاتم شباهت دارد با این تفاوت که جوک مثل خاتم تنها در روکاری به کار گرفته نمیشود بلکه گاهی بهصورت جازنی و گاهی هم بهعنوان یک عضو اصلی از یک شیء خاص مثلاً بهعنوان کلاف اصلی چهارچوب استفاده میشود و در این هنر مواد مورد استفاده تنها چوب است.
تنوع طرحهای جوک بسیار زیاد است بهگونهای که هر طرحی را که بتوان با نقوش هندسی ایجاد کرد، میتوان در این هنر به کار گرفت. از جوک در تزئین در، مبلمان، دور جعبهها و قابهای منبت، خاتمکاری و معرقکاری استفاده میشود.
در هنر جوک کاری از مواد و مصالحی مانند چوب (نارنج، گردو، عناب و چنار)، چسب، نخ، مواد محافظ پوشاننده (در گذشته از روغن جلا و امروزه از پلیاستر) استفاده میشود.
هنر جوک کاری از سه مرحله ساخت تشکیل شده است که مرحله نخست آن سه پری بریدن چوبها است پسازآن این چوبهایی که به شکل مثلث شده را به شکل شش و هشت پر در میآورند و میبرند، مرحله سوم چسباندن بر روی زیرکار چوبی که معمولاً چوب جنگلی است.
پرداختن به این هنر ازلحاظ مالی نمیتواند درآمدزا باشد زیرا ناشناختگی آن در کنار نبود کارگاههای آموزشی و ساخت این هنر سبب شده که خریداران کمی داشته باشد. علاوه برآن هزینه سنگینی که برای این هنر پرداخت شود سبب اختصاصی شدن سفارشدهندگان آن شده که باید از تمکن مالی بالایی برخوردار باشند.
بافت الیاف چوبی (بامبو بافی و…) شامل تهیه اشیاء و وسایل زندگی از چوب بامبو میباشد.
بافتن ابزار و مصنوعاتی مانند سبد، زنبیل و مانند آن از شاخهها یا ساقههای باریک درخت که با توجه به شاخه استفادهشده در مناطق گوناگون، نام های مختلف دارد.
- بامبو بافی
بامبو یا نی هندی نوعی خیزران است و اولین بار همراه با تخم چای توسط کاشف السلطنه به ایران آورده شد. به اعتقاد عدهای صنعت بامبو بافی با آمدن استاد ولتری از چین به لاهیجان، شروع گشته و با کمک استادکاران ایرانی که شاگردان وی بودهاند رشد و تکامل یافت.
بامبوبافی یکی از صنایعدستی در استان گیلان است که مواد اولیه از نی خیزران به دست میآید. شروع کار بامبو بافی از حدود یکصدسال پیش با کشت چای در گیلان رواج یافت و مهمترین مرکز تولید آن لاهیجان بهویژه منطقه لیالستان است. بامبو در مردابها و اطراف رودخانههای لاهیجان و رشت که بسیار مرطوب است، میروید و محصولات آنهم جنبه تزیینی و هم کاربردی دارد.
بامبو که در زبان فارسی به نی خیزران شهرت دارد، گیاهی است که در دامنه کوهها و تپههایی که دارای رطوبت ۶۵ تا ۹۰ درصد باشد روئیده با کشت میشود. میزان رطوبت، حرارت موجود در منطقه و نوع خاک تعیینکننده کیفیت و مرغوبیت بامبو بوده و هر چه میزان رطوبت و حرارت بیشتر باشد، کیفیت محصول نیز بهتر خواهد بود. گیاه بامبو که تاکنون بیش از ۶۶۲ نوع آن شناخته شده دارای قطر و ضخامتهای متفاوت است و در حال حاضر بهترین نوع بامبو در ژاپن، چین و بهطورکلی کشورهای شرق آسیا ئ هند روئیده و کشت میشود و در ایران میتوان لیالستان لاهیجان، علیآباد (در فاصله سخت سرو تنکابن)، قاسمآباد رودسر و تقریباً بیشتر نقاط شمال کشور را در زمره مساعدترین مناطق رویش بامبو بهحساب آورد. در این مناطق بیشههای کوچکی وجود دارد که در فصل پائیز و اوایل زمستان، یعنی هنگام بریدن و قطع ساقههای بامبو از هر یک بین ۵۰ الی ۲۰۰ شاخه نی به دست میآید. بامبو از چهار قسمت سطح داخلی (دارای پوشش نرم)، دیافراگم (متصلکننده بخشهای ساقه به یکدیگر) میانه و پوشش رویه که بسیار سخت و دیر شکن است تشکیلشده و دیافراگم کاملاً فشرده بوده و آب در آن نفوذ نمیکند. بامبو معمولاً به رنگهای مختلفی مانند سبز، مشکی متمایل به قهوهای، عنابی و زرد مایل به کرم دیده میشود و اگرچه میتوان معارف زیادی بر آن قائل شد، ولی بهطورکلی موارد مصرفش بیشتر محدود میشود به:
- استفاده از آن برای تغذیه
- بهرهبرداری بهمنظور تهیه کاغذ و اشیاء مختلف چوبی و سایر معارف صنعتی
- کاشت در اطراف باغها و مزارع جهت حفاظت محل
گیاه بامبو محتوی مقدار فراوانی سلولز است که میتواند برای تهیه کاغذ و همجنس ابریشم مصنوعی مورداستفاده قرار میگیرد. در ایران کشت بامبو هنوز رواج چندانی ندارد و صرفنظر از بخشهای کوچکی در شمال کشور که در آنها مقدار محدودی بامبو کشت میشود صنعتگران سایر نقاط از بامبوهای خودرویی که در اکثر شهرهای شمالی و بهویژه منطقه لیالستان لاهیجان وجود دارد، استفاده میکنند.
استفاده از بامبو جهت تولید محصولات مختلف تقریباً از زمان کشت چای در ایران، رواج یافت چراکه بامبو بهعنوان حفاظت محل چایکاری بکار گرفته شد و صنعتگران همزمان با بهرهبرداری چایکاران از مزارع چای به موارد استفاده متعدد آن برای ساخت فرآوردههای گوناگون پی بردند و ساخت محصولات بامبو در گیلان متداول گردید.
هماکنون استانکاران جوانی که اکثراً نیز برخوردار از مهارت و کارایی کافی هستند به کار در این رشته اشتغال دارند و مهمترین مرکز تولید محصولات بامبو لیالستان لاهیجان میباشد. از بامبو محصولاتی نظیر شکلات خوری، میوهخوری، لوستر، کلاهک آباژور، جای نان، صندلی و انواع دیگر وسایل مصرفی در اندازههای مختلف تولید میگردد.
برای تهیه یک ظرف بامبو ابتدا شئی را که قبلاً در انبار گذاشته شده و خشک شده است با اره نجاری به قطعات ۸۰ الی ۱۰۰ سانتیمتر در میآورند. اندازه این قطعات با توجه به محصولی که میخواهند تولید کنند متفاوت است. سپس با وسیله مخصوصی بنام داس آنها را از وسط بریده و بهصورت نوارهای نئی در میآورند و لبه این نوارها را با وسیلهای که در اصطلاح محلی؛ ماشین؛ نامیده میشود به عرض مساوی در میآورند و پس از رنده کردن آماده بافت مینمایند. کاربافت معمولاً بر روی میزی که روی آن چند دایره به اندازه کف و ته ظرفی که میخواهند ببافند قرار دارد، انجام میشود.
صنعتگران ابتدا دایره کف ظروف را تهیه و سپس بدنه آنها میبافند، گاهی نیز برای وصل کردن برخی از قطعات به یکدیگر از مفتولهای سیمی به بار نازک استفاده کرده و با انبردست معمولی آنها را به هم میپیچانند و در انتهای کار، تمامی اطراف نی را که معمولاً بزرگ و کوچک است با قیچی مخصوص که به شکل قیچی باغبانی است، برش میدهند تا نیها یک اندازه شود و محصول شکل یکنواختی پیدا کند.
- تَرکه بافی (مروار، ارغوان، چم، گز، لوده، سبد)
شیوه کار چم بافی، مرواربافی و ترکه بافی به طور تقریبی مشابه یکدیگر و شبیه بافت شعاعی بامبو است به این طریق که بافندگان ابتدا ترکههای درخت را که ماده اولیه مورد مصرفشان است انتخاب و آن تعداد از ترکههایی را که قابلیت تقسیم شدن به دو، سه یا چهار قسمت را دارند ابتدا برش طولی داده و سپس از نظر اندازه به طولهای موردنیاز در آورده و در آب میخیسانند تا انعطافپذیر و قابلاستفاده شود.
در مرحله بافت تعداد چهار عدد از ترکهها در کنار یکدیگر قرار گرفته و تعداد چهار یا پنج ترکه دیگر بهصورت متقاطع روی آنها قرار میگیرد تا تشکیل یک ستاره هشت پر را بدهد آنگاه بهوسیله ترکههای باریکتری مهارشده و بافنده با ترکههای نازک عمل بافت را به شیوه یکی از زیر، یکی از رو آغاز کرده و ترکهها را بهطور یکدرمیان از لابهلای ترکههایی که قبلاً بهطور متقاطع روی یکدیگر قرارگرفته عبور میدهد و این کار را تا تکمیل قسمت کف شیء که تولید آن موردنظر است تعقیب میکند.
بعد از پایان کار بافت قسمت کف، در محلی که قرار است ازآنجا به بعد لبه کار بافته شود عموماً صنعتگران به بافت حالت مارپیچی داده و کار را به شیوه قبلی ادامه میدهند و انتهای کار را نیز بهصورت مارپیچ درآورده و سر ترکههایی را که درواقع حالت تار کار را دارند به داخل قسمت مارپیچ خم میکنند.
- آلاچیق بافی
آلاچیق یا نیچیت دیوارهای از نی و ترکههای باریک است که با بند سیاهی از موی بز با نقوشی هنری و موزون بافته و از آن برای دیوارهای در اطراف سیاهچادرها استفاده میشود.
آلاچیقبافی از هنرهای اصیل در حوزه صنایعدستی است که سالها فراموش شده بود. احیای این هنر اصیل، با برنامهریزی میراث فرهنگی در حال انجام است تا به این هنر رونق بخشیده شود.
خاتم یکی از هنرهای زیبا و فاخر دنیاست. خاتمکاری هنر آراستن سطح اشیای چوبی به صورتی شبیه موزاییک با مثلثهای کوچک دوپهلو برابر و سهپهلو برابر از جنس عاج، چوبهای مختلف، استخوان و فلزات گوناگون میباشد. هنر خاتم در طول پیدایش و تکامل خود سینهبهسینه و از استاد به شاگرد و از پدر به پسر انتقال یافته و خواهناخواه با تغییراتی به شکل امروزی درآمده است. در این نقلوانتقالها چه بسا رموز و اسرار کار که از میان رفته و چه افسانهها که جای واقعیت را در این فن گرفته است.
- خاتمسازی (مصالح خاتم) و خاتمکاری
هنر خاتمسازی یکی از مهمترین هنرهای دستی ایران است. این صنعت ارزش هنری فوقالعاده زیادی دارد. سابقه خاتمسازی در ایران از زمانهای خیلی قدیم بوده است. خاتم ترکیبی است از چندضلعیهای منظم با تعداد اضلاع متفاوت که با استفاده از مواد اولیه گوناگون در رنگهای مختلف تشکیل میشود. پنج، شش، هفت، هشت یا ده ضلعی است. خاتم از هنرهای دستی دقیق و پرکار است که تولید و ساخت آن احتیاج بهدقت و حوصله زیاد دارد.
در لغتنامه دهخدا خاتمساز چنین معنی شده است: «آنکه پارههای استخوان را در چوب با نقش و نگار بنشاند. خاتمسازی عمل خاتمساز را گویند.»
در دائرهالمعارف فارسی دربارهی خاتمکاری و خاتمسازی آمده است: «هنر آراستن سطح اشیاء به صورتی شبیه موزاییک، با مثلثهای کوچک. طرحهای گوناگون خاتم همواره بهصورت اشکال منظم هندسی بوده است. این اشکال هندسی را با قراردادن مثلثهای کوچک در کنار هم نقشبندی میکنند. مثلثها را از انواع چوب، فلز و استخوان میسازند. هرچه مثلثها ریزتر و ظریفتر باشند، خاتم مرغوبتر است. در یک طرح خاتم، برای ساختن کوچکترین واحد هندسی، حداقل سه مثلث و برای بزرگترین آن، حداکثر چهارصد مثلث به کار میرود.»
قدیمیترین آثار هنری خاتمکاری شده باقیمانده:
- صندوق مرقد موسی کاظم و محمد تقی در کاظمین مربوط به دوران شاه اسماعیل صفوی در سال ۹۰۶ هجری قمری ساختهشده توسط محمد جمعه.
- صندوق مرقد حسن عسکری در سامره و صندوق مرقد علی نقی مربوط به همان دوره است.
- صندوق خاتم ضریح نرگس خاتون مادر مهدی که در همان دوره ساخته و نصبشده.
- اثر بسیار زیبا و نفیس درب ورودی مدرسه چهارباغ اصفهان چندین بار توسط استادان این هنر ترمیم و مرمت شده است.
- درب خاتم امامزاده شاهرضا در قمشه (شهرضا) مربوط به زمان سلطنت شاهطهماسب صفوی.
- صندوق خاتم مرقد علی پسر ابی طالب ساختهشده در زمان کریم خان زند و نصب آن در زمان لطفعلی خان زند
- صندوق خاتم مرقد حسین پسر علی و ابوالفضل در کربلا
- صندوق مقبره زینب در شام
مواد اولیه در ساخت خاتم؛
- دستگاه مخصوص برای بریدن مصالح چوبی انواع چوب: آبنوس،فوفل، گردو، بقم، عناب، نارنج، کهکم، کبوده
- انواع استخوان: استخوان و عاج فیل، استخوان شتر، استخوان اسب
- مفتولهای فلزی: برنج، آلومینیومو بعضاً نقره
- صدف- نخ پرک – سریشم – لاک
وسایل و ابزار کار در هنر خاتمسازی؛
- ابزار عمومی شامل؛چکش، اره، اره فلکه، دریل و مته، دستگاه دینام و …
- ابزار اصلی و مخصوص شامل؛ انواع ارهها، سوهان، رنده،پرس، تیرهدار یا خطکش قفل، مقار، انواع تنگ ها، چسبهای مخصوص
مراحل تولید خاتم؛
ابتدا انواع چوبها و استخوانها را در رنگهای مختلف تهیه کرده و با ابزار مخصوص خود به طول ۳۰ سانتیمتر و قطر ۱ تا ۵/۲ میلیمتر میبرند و از آنها مثلثهایی تهیه میشود که پس از سوهانکاری تمام اضلاع آن به حالت دلخواه و مطابق با طرح درآمده و برای تکمیل طرح نیاز به مفتولهای سیمی بهصورت مثلث بوده که برای آمادهسازی آنها نیز مراحل مختلفی طی میشود سپس برای درست کردن خاتم ابتدا طرح اشکالی که موردنظر است را بهوسیله استادکار کشیده و این مثلثهای چوبی، استخوانی و فلزی با دستان بامهارت و استادانه هنرمند در کنار هم بهوسیله سریشم قرار داده و چسبانده میشوند و بهوسیله نخ محکم میگردند که از این کار اصطلاحاً «پره» درست میشود، بعد از چند ساعت نخها باز شده و اضلاع طرح سوهانکاری شده و چهار عدد از پرههای ساخته شده را در کنار هم قرار میدهند و مجدداً با چسب به هم چسبانده میشوند که حاصل آن «توگلو» به دست میآید. مرحلهی بعدی که به «گل پیچی» مشهور است، بهوسیله سیم مفتولی گردی که آن را بهصورت ششضلعی منظم آماده میشود و به آن «شمسه» میگویند در اطراف هر ضلع شش سیم بهوسیله سریشم چسبانده میشود و با نخ محکم میشود و حاصل آن طرح ستارهای است، این طرحها آنقدر تکرار میشوند تا بر اساس طرح موردنیاز درآمده و سپس در زیر فشار و پرس قرار گرفته و با چند مرحله برشکاری و چسبانده لایههای بسیار نازک چوب در اطراف آن طرح اولیه یک خاتم به وجود میآید که تمامی این مراحل از ابتدا تا بدین جا بیش از ۴۰۰ مرحله کاری را شامل میشود.
خاتمها بر اساس طرح، رنگ، شکل و ابعاد محل مورد استفاده بر روی سطح کار بهوسیله چسب مخصوص چسبانده شده و با ایجاد طرحهای گوناگون و قرینهسازی تمامی سطح طرح بهوسیله خاتم مزین میگردد که پس از برخی ترمیمها، سوهان، سمباده و بتونهکاری و نهایتاً ساییدن و صاف کردن سطح خاتم، کار برای روغنکاری و جلابخشی بهوسیله مواد مخصوص مانند سیلر و کیلر و پولیستر آماده میشود.
مرغوبیت یک خاتم خوب به ریزنقشی و منظم بودن طرح بستگی دارد که همهی اینها در مهارت استادکار در تهیهی مواد اولیه و نحوه کاربرد آن و حوصله و دقت بسیار زیاد خلاصه میشود.
مهمترین مراکز خاتمسازی در ایران، اصفهان و شیراز و تهران هستند که البته اکثر خاتمسازان در تهران اصفهانی یا شیرازی هستند.
لازم است توجه شود که کلیهی محصولات خاتمکاری شده بایستی دور از حرارت، رطوبت و نور مستقیم خورشید نگهداری و از تمیز کردن آنها با پارچهی مرطوب و از به کار بردن هرگونه جلاسنج بر روی سطوح خاتم اجتناب شود.
چیق ، چیغ ، چیت یا نی چی پوشش دیواره چادر عشایر ایران است.
چیق از نی که بهصورت خودرو در محل زندگی عشایر میروید و موی بز بافته میشود و از ورود گرما، سرما، باد، باران و خاک به درون چادر پیشگیری میکند.
ازآنجاکه نیها توخالی هستند عایق حرارتی محسوب میشوند. هنگام باران نیز به دلیل بالا رفتن رطوبت هوا نیها منبسط میشوند و به هم میچسبند؛ بهاینترتیب در برابر ورود آب به داخل مقاومت میکنند. همچنین، موی بز به دلیل داشتن لایه چربی مانع نفوذ آب میشود. هنگام گرما و خشکی هوا نیها منقبض میشوند و هوا میتواند وارد و خارج شود و تهویه ملایمی در چادر به وجود میآید. همچنین، تحقیقات نشان داده است که مار و جانوران دیگر نمیتوانند از موی بز عبور کنند و وارد چادر شوند.
در چیقبافی برای تزئین چیق از پشم و کامواهای رنگی استفاده میکنند. نقشهای بهکاررفته روی چیق هندسی و ذهنی است.
حصیر به محصولات بافتهشده از الیاف گیاهی (سلولزی) گفته میشود. حصیربافی به معنی بافت رشتههای حاصل از الیاف گیاهی (سلولزی) به کمک دست و ابزار ساده دستی است که طی آن محصولات مختلفی مانند زیرانداز، سفرهی حصیری، انواع سبد، انواع ظرف و … تولید میشود. حصیربافی خود پَخَل بافی، بامبوبافی، مرواربافی، تِرکه بافی، چم بافی و سبد بافی را نیز شامل میشود. چیغبافی نیز در زیرمجموعهی حصیربافی قرار میگیرد با این تفاوت که در روند بافت علاوه بر الیاف گیاهی از نخ پشمی رنگ شده نیز برای ایجاد نقش و طرحهای سنتی استفاده میگردد.
ابزار؛
مواد خام؛
- گالی یا جگن یا لی
- کلوش (ساقهی برنج یا کولوش)
- سوف یا سیم یل سوم
- کلیر، کولر (که نوعی آلالهی بلند و صاف است)
- خرمای اهلی (نمادی از تقدس در میان مردمان گرمسیر جنوب)
- درخت داز (بلوچستان)
- گیاه گز
- گیاه لوئی
- گیاه نی
- ساقه گندم (سفال، سفله، پَخَل)
روش ساخت در شمال ایران؛
روش کار به این صورت است که نخهای دولای پنبهای محکم به نام ریسمان بین دو نورد که یکی در بالا به نام سرکار و دیگری به نام پتبند قرار دارند بسته میشود و حصیربافی از چوب پشت بند آغاز میگردد. حصیربافان، نیها را با دست یکی زیر و دیگری را روی نخ تار میبافند و بهاصطلاح خنک میکنند پس از بافت هر ردیف حصیر آن را شانه میزنند. شانه، تختهای چوبی با تعدادی سوراخ است که نخهای تار از میان سوراخها میگذرد.
حصیربافی در سیستان و بلوچستان؛
یکی از هنرهای اصیل و سنتی استان سیستان و بلوچستان، هنر حصیربافی است. حصیربافی در منطقهی سیستان با گویش «اصیل بافی» و در منطقهی بلوچستان «تگرد» تلفظ میشود و در نقاط دیگر استان به «بوریابافی» و «پرده بافی» نیز شهرت دارد. «اصیل» از ساقههای نی ساخته میشود و «تگرد» از برگ درختان خرمای وحشی منحنی دار. صنعت حصیربافی در ساخت وسایل کاربردی چون: سجاده، پرده، سبد، زیرانداز، بادبزن، صندوقچه و… کاربرد دارد و برای تهیهی آن از گیاهان بومی متعددی استفاده میشود.
به دلیل شرایط خاص اقلیمی و آب و هوایی، مردم بومی استان سیستان و بلوچستان با هوای گرم و خشک، آفتاب سوزان و کویری، شبهای سرد، آب کم و پوشش گیاهی ناچیز مواجه هستند که صنعت حصیربافی را به یکی از صنایعدستی شاخص آن به بدل نموده است. اهمیت این صنعت ازآنروست که مواد اولیهی آن ارزان بوده و در تمامی نقاط استان بهراحتی یافت میشود.
ساخت حصیر با دست در مناطق مختلف ایران بسته به نوع مواد خام در دسترس با یکدیگر متفاوت است. برای نمونه در نوار جنوبی ایران از الیاف نخل خرما و در نوار شمالی ایران از ساقههای برنج و گندم استفاده میشود. از سوی دیگر نوع کاربری لوازم تولیدی بسته به نیاز اهالی آن منطقه ازنظر شکل و اندازه تفاوت دارند. در استان اصفهان، حصیربافی در مناطق بیابانی و خشک مانند خور و بیابانک و نایین انجام میشود و مواد خام مورداستفاده الیاف نخل خرما است ولی در شهرستان نجفآباد برای بافت سبدهای حصیری از ترکههای نرم درختان یکساله یا دوساله استفاده میشود، سبدهای ساخته شده در نجفآباد، لوده نام دارد و کاربرد آنها در حمل محصولات باغی و میوه است. در قصرشیرین برای حصیربافی از شاخههای جوان پاجوش درخت خرما استفاده میشود که به آن «فَسیل» گفته میشود.
- بوریا بافی
بوریابافی از نی و علف، صنعتی است که حتی از صنعت پارچهبافی هم کهنتر است. نمونههایی از بوریای بافتهشده در عراق پیدا شده است که متعلق به ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح است. بوریا در ایران در ساختن سقف خانههای گلی به کار میرود.
مراحل کار؛
- 1- در بوریابافی نخستین کار تمیز کردن ساقه است یعنی با داس نی شکاف تیز، ریشه و سر نی را میزنند.
- 2- سپس آب روی آن میریزند تا نرم شود.
- 3- بوریاباف سپس با نیکوب ساقهها را میکوبد و تخت میکند. تا خیزران و نی هندی شکافته شود.
- 4- بوریاباف بر روی زمین نشسته و تعدادی ساقههای شکافته و تخت شده را در کنار هم میچیند و یک پود خیزران یا نی را با زاویهی قائمه میبافد و از یک نوع بافت جناغی استفاده میکند یا به قول خودشان «دو تا میگیریم و دو تا ول میکنیم.» ته ساقهی پود بافته شده را پیچ میدهند تا اینکه لبههای آن محکم باشد.
اندازههای حصیرها در حدود ۴ در ۸ متر است. آنها را لوله کرده و به کسانی که ساختمان میسازند، میفروشند. مرکز معروف این صنعت زرقان نزدیک شیراز است و نیها را از باتلاقهای اطراف رودخانه پلوار به دست آورده میشود
- سِواس بافی
سواس بافی از هنرهای بومی استان هرمزگان میباشد، سواس از پاپوش قدیمی خیلی محکم است که از درخت نخل ساخته میشود و در برابر تیغ درختان مقاومت زیادی دارد؛ سواس در فصل تابستان بیشتر مورد استفاده قرار میگیرد و با یکبار آب زدن، کف پاها را با 15 تا 20 کیلومتر پیادهروی سرد نگه میدارد.
سواسبافی یکی از شاخههای صنایعدستی حصیری ایران و رشتهی بومی استان هرمزگان است. در این رشته، با استفاده از رشتههایی که در برگ درخت خرمای وحشی وجود دارد، نوعی پایافزار (پاپوش) به نام سواس بافته میشود که توسط برخی از مردم منطقه همچنان مورد استفاده قرار میگیرد. استان هرمزگان، مهمترین مرکز سواسبافی در ایران است.
سواس از پاپوش قدیمی خیلی محکم است که از درخت نخل ساخته میشود. سواسباف، برگ درخت (داز یا همان خرمای وحشی) را میبرد. سواسباف، با برگهای درخت خرما طنابهای کوچک و بزرگی که با گویش محلی (چیلک) گفته میشود، میبافد. با سنگ طنابهای بافتهشده از برگهای درخت خرما را میکوبد تا نرم شوند. یک یا دو روز طنابهای کوبیدهشده را زیر آفتاب نگه میدارد و بعد طنابهای کوبیدهشده را در دورن آب میریزد. طنابهای کوبیدهشده و خیسخورده را از آب خارج کرده و دوباره آنها را با سنگ میکوبد تا نرمتر شوند. سواسباف، با طنابهای نرمشده یک کفی میبافد و با چیلکهای دیگری بندهای رو و پشت و بین انگشتان را روی آن درست میکند تا درنهایت پایافزار سواس تولید شود.
- کوب بافی
کوببافی، یکی از شاخههای صنایعدستی حصیری ایران و رشتهی بومی استان مازندران است. در لغتنامهی دهخدا، ذیل واژهی کوب اینگونه آمده است: «کوب (زبان مازنی)، فرش حصیری» کوببافی یکی از رشتههای صنایعدستی حصیری ایران است که مختص استان مازندران بوده و در آن با استفاده از گیاهان خودرو به نام گاله، واش، وران، سازیر و …، محصولاتی ازقبیل زیرانداز و سبد حصیری تولید میشود.
- سیس بافی
جبر محیط از دیرباز مردم کویر را مجبور به استفاده از همه امکانات موجود در اطراف خود کرده که استفاده از شاخ و برگ درخت خرما برای تهیه برخی از ملزومات زندگی یکی از این استفادهها است. سیسبافی هنری است که بخشی از اوقات فراغت مردم کویر را پر میکند و بااینکه از تولید آن بهشدت کاسته شده است، هنوز هم در میان برخی زنان رواج دارد و برای خلق آن از برگ درخت خرما استفاده میشود.
برگ درخت خرما به دو نوع مغ و پیسک تقسیم میشود که پیسک همان برگهای اطراف درخت خرماست که عمر بیشتری دارند و مغ برگهای میانی درخت است که تازه روییدهاند و از ظرافت بیشتری برخوردارند.
سیس رشته الیافی است که در اطراف تنه درخت میروید و رها میماند و به عبارتی گیس درخت خرماست. طناب ضخیمی که در اصطلاح محلی به سازو معروف است از به هم تنیدن این رشتهها به دست میآید. برای بافت پادری نیز از این الیاف استفاده میشود.
ساخت اشیای کاربردی با استفاده از سیس خرما میان مردم ساکن در جوار نخلستانها رایج است. برخی از این تولیدات شامل تک (نوعی زیرانداز حصیری)، نولک (نوعی سبد دستهدار برای حمل علوفه و ماهی)، کتل (نوعی زنبیل)، سوند (نوعی حصیر برای ایجاد حصار و محدود کردن فضا)، قفس (برای نگهداری مرغ)، انواع طناب و کلاهک آباژور میشود.
- گالی بافی
لی یا همان گالی گیاهی است که در کنارههای تالاب و یا مکانهای باتلاقی و آبگیر نزدیک به دریا روییده میشود. این گیاه بهخودیخود و بدون هیچ مراقبتی، بهوفور و بدون هیچ هزینهای قابلدسترس میباشد که البته این از برکات و رحمت بیکران خداوند است. به مکانهایی که این گیاه با وسعت و تراکم بالا رشد میکند لیجار گفته میشود.
کیفیت «لی» بستگی به میزان رشد ارتفاع، رنگ، حجم و مرغوبیت جنس آن دارد.
در این میان، روستای حسن رود از توابع شهرستان بندر انزلی با وسعت چندین هکتاری و تراکم بالا، مملو از گیاه «لی» است که ازلحاظ وسعت و کیفیت حرف اول را در منطقه میزند و همچنین در اقتصاد و معیشت اهالی این روستا و حتی روستاهای همجوار نقش مهمی دارد و عده زیادی بهوسیله آن کسبوکار خوبی راه انداختهاند.
- پَخَل بافی
در خراسان نوع دیگری از سبدبافی رواج دارد که به زمان محلی پخل بافی گویند. مواد اولیه آن از ساقه گندم تهیه میشود.
مراحل کار؛
بدین گونه که هنگام برداشت گندم، خوشهی گندم را با ساقه آن درو کرده، قسمت بند خوشه را که دارای دانههای گندم است جدا میکنند . قسمت بدون بند جهت بافت سبد بکار میرود. باید پوست رویی ساقه را کنده و ساقهها را به مدت 48 ساعت در آب قرار میدهند تا کاملاً نرم، انعطافپذیر و آماده برای بافت گردد.
برای شروع بافت دو ساقه گندم را در دست گرفته که اصطلاحاً «تو» نامند. ساقهی دیگری که «ساقهپیچ» گفته میشود، در وسط تو قرار داده و شروع به پیچاندن دور توها مینمایند. بهاندازهای آن را میپیچند که با تا دادن آن یک دایره کوچک تشکیل شود سپس بافت را خم کرده و توها همه زیر دست قرار میگیرند تا فرم دایرهای کوچک مشخص شود.
برای بست زدن، ساقهپیچ را بعد از 3 دور پیچاندن ، از زیر سوراخ ردیف قبلی عبور داده و به روی کار آورده، دوباره یک دور، دور «توها» پیچیده و از روی تک قلاب به وجود آمده بست میخورد و به زیر کار میرود. در این هنگام ساقه پیچ دوباره زیر کار قرار گرفته و برای پیچاندن آماده میباشد؛ بنابراین با 3 دور پیچاندن یک بست زده میشود و بافت به همین صورت ادامه مییابد.
زمانی که طول ساقه پیچ کوتاه میشود ، در قسمت بست، ساقهپیچ کوتاه را به توها داده و ساقه جدید را در قسمت پشت بست قلاب کرده و شروع به پیچاندن میکنیم. به همین ترتیب دستهی توها را حول مرکز دور داده و با پیچاندن بافتنی دور توها و بست زدن، کف محصول بهاندازهی دلخواه در میآید. برای ایجاد دیواره ، پس از کامل شدن کفی، دستهی تو را روی ردیف کنارهی کفی قرار داده و بافت را ادامه میدهیم. بهطوریکه توها بهصورت فنری رویهم قرار گیرند و دیوارهی محصول به ارتفاع دلخواه برسد.
جهت کور کردن انتهای بافت بهجای یک بست 2 بستخورده و ساقه پیچ به داخل بافت میرود. برای محکم شدن بافت میتوان به قسمت کور شده، پارچه دوخت.
گاهی اوقات، برای تزیین سبد از کامواهای الوان استفاده میکنند بدین ترتیب که 1 یا 2 سانت از ساقه را بهوسیله کاموا میپوشانند و از ساقه تزئین شده بهعنوان ساقه پیچ استفاده میشود بهنحویکه قسمت کاموایی روی کار قرار گیرد. همچنین در بعضی از سبدها برای تزیین بیشتر، لبه سبد بهصورت زیگزاک بافت میشود. بدین ترتیب که دور دستهای از تو را ساقه پیچ پیچیده و با دست به حالت زیگزاک فرم داده و به لبهی محصول متصل میکنند.
مراکز بافت:
بهطورکلی از قدیمالایام در هرجایی که گندم کشت میشده، مردم آن منطقه با این نوع سبد آشنایی کامل داشته و بافت آن را انجام میدادهاند. هماکنون این هنر در حال منسوخ شدن میباشد، تنها افراد مسن با آن آشنا هستند. از مهمترین مراکز پخل بافی استان خراسان جنوبی میتوان به بخش خضری شهرستان قاینات و تعدادی از روستاهای شهرستان سرایان ازجمله: چرمه، خاور و سراب اشاره نمود.
برای بافت سبـد در بیرجند معمولاً از شاخههای نازک درخت استفاده میشود که اکثـراً از چـوب «بیدمشک» و همچنین چوب «سرخبید» است که بدون گل و میوه میباشد. سبـدهای تهیهشده از بیدمشک، به زبان محلی به سبدهای سفترک (سفتوک) معروف است.
خراطی شیوهای از تولید محصولات چوبی است که طی آن و توسط ابزار و وسایل مختلف و عمدتاً بهوسیلهی دستگاه خراطی اشیایی نظیر قلیان، گهواره، پایهی آباژور، پایه میز، دسته کتری، دسته مغار، دسته پیچگوشتی، بافور، شمعدان و ظروف مختلف ساخته و پرداخته میشود. خراطی ساختن اشیا از چوب است که سابقهای بسیار طولانی دارد. بقایای نقش برجستههای کاخ داریوش در تخت جمشید نشان میدهد که تخت و چهارپایه و عودسوز آن به شیوهی خراطی تهیه شده است. شاردن جهانگرد فرانسوی نیز تحت تأثیر مهارت خراطان ایران قرار گرفته و سخن گفته است. حرفه خراطی از هنرهای مکانیکی است که ایرانیان توانستهاند از آن بهخوبی بهرهبرداری کنند.
خراطی چوب یکی از صنایع دستی سنتی ایران است که از زمانهای قدیم در این مرزوبوم رواج داشته و بهطورمعمول در مناطقی از کشور که چوب در آنجا بیشتر یافت میشود رایج است. در هنر خراطی اشیاء بهصورت متقارن ساخته میشود اغلب از چوبهای نرم و اندکی مرطوب برای این کار استفاده میکنند. هنر خراطی از تراش و شکل بخشیدن به چوب در اثر حرکت دورانی دستگاه خراطی حاصل میشود. سابق بر این دستگاه خراطی مشتمل بر چند ابزار دستی بود که از چوب ساخته و پرداخته میشد در حال حاضر این دستگاه علاوه بر تغییر شکل ظاهریاش از دو بازوی فلزی تشکیل شده است که با قرار گرفتن و محکم شدن حجم چوبی میان آنها و با چرخش چوب حول یک محور کار و با استفاده از میلههای فلزی (مغار؛ هرکدام در ایجاد فرورفتگی یا خراشیدگی خاصی استفاده میشوند) بر حجم چوبی، شکل موردنظر را ایجاد مینمایند.
در خراطی چوب از دستگاه تراش افقی نسبت به تراش چوب استفاده میکنند. ازجمله این آثار که سابقهی تاریخی دارد، میتوان به حجاریهای تخت جمشید نقوشی از تخت و چهارپایه سلطنتی و عودسوز را میتوان نام برد. در هنر خراطی هرچه چوب فشردهتر و محکمتر باشد میتوان به کارهای ظریفتر پرداخت و همچنین دوام آن بیشتر میشود. یک نمونه از انواع چوب خراطی میتوان به چوب سپیدار اشاره کرد. وسیله کارانها در قدیم چهارچوبی بود که رکاب داشت که سروته چوب را به دهانه آن محکم کرده و توسط کمانی چوب با حرکت دورانی حول محور خود میچرخد. امروزه این دستگاه برقی شده و کار خراطان تا حدودی راحت شده، نوع دیگر ابزار (مغار) است که سر آن شبیه ناخن میباشد. مغار به چوبی که حول محور خود میچرخد، فشار وارد نموده تا شکل موردنظر را خراطی کند. خراطی دارای مغارهای مخصوص به خود میباشد که بسیار نفیس و گرانقیمت هستند ازجمله مغار گلویی، مغار شفره، سر نیزه، الماسه، تخت بزرگ، تخت کوچک، قاشقی و… میباشد امروزه خراطی کاری پرهزینه است زیرا قیمت چوب از طرفی و قیمت ابزارآلات صنعتی از سویی دیگر باعث افزایش هزینهها و کم بود مشتری شده است.
یکی از شهرهای بسیار فعال در خراطی شهرستان دزفول است که استادکاران این رشته در بازار قدیم؛ راسته خراطان مشغول به این فعالیت میباشند و انواع قلیان، چوبهای بیرق، انواع یادگاریهای چوبی (جاکلیدی، قاب و نوشتههای نغز) و نیز ظروف اعلای چوبی توسط این استادها تولید میشود که همهساله گردشگران را بهسوی خودش میکشاند.
سوخته کاری از هنرهای سنتی و البته فراموش شده ایرانزمین میباشد که با همت استاد ندّاف در طی حدوداً یک دهۀ فعالیت احیا گردیده است. در این هنر دقت از جایگاه بالایی برخوردارمی باشد. کوچکترین بیدقتی و حواسپرتی باعث از بین رفتن اثر بهطور کامل خواهد شد. تناسب کنتراستهای اعمالشده بر روی چوب نیز از اهمیت بالایی برخوردار میباشد.
در سوخته کاری از دو رنگ اصلی قهوهای و طلایی استفاده میشود و طیفهای مختلفی که از این دو رنگ به وجود میآید، تعیینکننده زیبایی اثر خواهد بود. خلق کنتراستهای مختلف از دورنگی که گفته شد و البته برقراری تناسب بین آنها، تنها هنری است که یک هنرمند سوخته کار پس از انتخاب شایسته طرح باید به منصۀ ظهور بگذارد.
حساسیت بالا باعث میشود که هنرمند تمام تمرکز و توجه خود را در زمان انجام کار، معطوف به آن کرده و کوچکترین توجهی به اطراف نداشته باشد؛ چون کمترین اختلافزمانی در انجام سوخت باعث تغییر رنگ چوب و درنتیجه اختلاف در کنتراستها شده و یا اینکه باعث فرورفتن نوک بسیار داغ هویه در چوب شده و اثر را از بین خواهد برد. نفس نیز در هنگام انجام سوخت حبس میشود تا کنترل بیشتری بر روی چوب و هویه اعمال گردد.
یکی از مزیتهای معرق انعطافپذیری و قابلیت ترکیب آن با سایر هنرها مثل منبت، مشبک، سوخته کاری و … هست. سوخته کاری بهصورت مجزا و یا بهصورت ترکیبی برای عمقبخشی، سهبعدی سازی و سایه زدن کار ها استفاده خواهد شد که در صورت کاربرد مناسب جلوهی بینظیری به کار خواهد بخشید. سوخته کاری با سه ابزار شعلههای تحت کنترل، هویههای مخصوص و شن داغ صورت میگیرد که هرکدام درجایی کاربرد خواهد داشت.
- مُحَرق ساقه گندم
معرق ساقه گندم برای تزئین سطح انواع میزها، بوفه، پاراوان، درهای چوبی، تکیهگاه صندلی، کمد و یا هر وسیله چوبی دیگر بهکاربرده میشود؛ و همچنین در نمای ستون داخل منزل و بالای شومینه نیز کاربرد دارد. این هنر را میتوان در پشت شیشه هم بهصورت تابلو و یا پشت وسایل شیشهای مانند میز شیشهای و بوفه و. استفاده کرد.
تاریخچه معرق ساقه گندم؛
این هنر ابتدا با ساقههای نیشکر و ذرت در شهرهای جنوبی کشورمان رواج داشته است. به علت سختی کار و نبود ابزار متناسب و کیفیت پایین کار نتوانسته جای را در بازار فروش یا رشتههای هنری به خود اختصاص دهد و کمکم با الیاف دیگری مانند ساقه گندم، جو، برنج و برخی گیاهان دارای ساقه جایگزین شد؛ اما باز هم به علت مشکلاتی که ذکر شد موردتوجه قرار نگرفت تا آقای رحیمی توانست با برطرف نمودن نقاط ضعف و تقویت نقاط قوت مثبت بر این رشته توسعه دهد.
خواص ساقه گندم نسبت به سایر ساقهها برای هنر معرق ساقه گندم؛
- هزینه پایین آن
- ارزشافزوده بالا
- قابل تهیه در اکثر نقاط کشور
- قابلیت نگهداری درازمدت در محیط خاص
- تولید ارزان و زیاد در مدتزمان کوتاه
- قابلیت ابتکار و خلاقیت در کار
- انجام یک کار و تولید دو برابر
ابزار لازم برای معرق ساقه گندم؛
ابزار لازم برای معرق ساقه گندم که این ابزار مصرفی نمیباشند و بهنوعی ابزار اصلی کار شما میباشد. اتوی سنگین جهت اتوکشی و تغییر رنگ در ساقهها، فویل بر (جهت برش دقیق و شبکههای بسته طرح)، قیچی معمولی جهت برش کاغذ و جداسازی قطعات ساقه از یکدیگر، قیچی دم کج برای برش دقیق طرح که به قیچی «دالبر زن» معروف است، غلتک، قلمو (شماره 6 یا 8 جهت چسب کاری و رنگکاری) استفاده از براقکننده ساقهها، تخته پلاستیکی یا فیبر چوبی (برای قرار دادن زیر کار و کار چسباندن ساقهها روی آن انجام میگیرد وبرش طرح با فویل بر در این هنر یک سری ابزار هم داریم که مصرفی هستند به این قرار)
مواد مصرفی در معرق ساقه گندم؛
- ساقه گندم
- چسب مایع
- چسب چوب
- نیم پلیاستر براق جهت براق کردن طرح بعد از پایان کار
- مایع سفت کننده جهت خشک نمودن سریع نیم پلیاستر براق
- بنزین یا تینر جهت شستشوی قلمروها و همینطور رقیق کردن نیم پلیاستر براق
- پارچه مخمل مشکی برای زیر کار که طرح آمادهشده روی آن قرار میگیرد.
- کاغذ، کاربن، مداد…
ساخت احجام تزیینی و کاربُردی و پیکرههای چوبی تزیینی با استفاده از مُغار، سوهان و چوبهای خودرنگ فشرده و همچنین مُنَبّت کاری که هنر ایجاد نقشهای برجسته و یا عمیق روی چوب است ازجمله صنایعدستی این استان میباشد.
منبتکاری در ایران یکی از ارزشمندترین هنرهای سنتی ایران بهویژه از زمان استیلای اعراب بوده است. در میان آثار سنگی شوش و تخت جمشید، کندهکاری روی چوب دیده میشود. در زمان تیموریان این هنر به روش دورههای پیشین ادامه داشته و انواع ضریحها و منبرهای منبتکاری شده ساخته میشده است که نمونههایی از آنها هنوز برجایمانده است.
اوج هنر منبتکاری در دوره صفوی بوده و آثار این دوره بهصورت درها، منبرها، رحلهای قرآن، ستونهای چوبی اتاق، دسته خنجر، قاشق، چمچه های دوغخوری و شربتخوری بوده است. هنر زیبای منبت در دوره زند و قاجار از رونق افتاد و ساخت اشیای کوچکتر مثل رَحل و قاب آیینه، بهجای درهای منبت و قطعات بزرگ متداول شد. منبتکاری در حال حاضر همچون صنایعدستی دیگر، در گوشه و کنار کشور به حیات خود ادامه میدهد.
انواع چوب (زبانگنجشک، اُکالیپتوس، انار، افرا، راش، گیلاس، اقاقیا، گردو- گلابی- کُهور- عناب و…) در منبتکاری کاربرد داشته و دارند، بخصوص چوبهای گیلاس، گردو و اقاقیا به خاطر زیبایی طبیعیشان کاربرد بیشتری در منبتکاری دارند.
- پیکرتراشی
پیکرتراشی روی چوب، درواقع نوعی از نجاری است که در مقیاس بسیار ظریفی انجام میشود. در این هنر زیبا با استفاده از چاقو، پتک، قلم درز، قلممو و … چوب شکل داده میشود و درنهایت مجسمه یا تندیسی به شکلهای گوناگون به وجود خواهد آمد. پیکرتراشی روی چوب یک هنر نوظهور نیست. از زمانهای دور افراد زیادی برای سرگرمی و در زمانهای بیکاری خود، با چاقو و ابزار مخصوص بر روی چوب اشکال مختلفی را خلق میکردند. ولی پیکرتراشیهای مدرن بسیار ظریف و پیچیده هستند. بهطوریکه در بعضی موارد آنچنان جزییاتی بر روی آن نمایش دادهشده است که بهسختی میتوان تشخیص داد که از چوب ساختهشدهاند.
امروزه در هنر مدرن، چوب جایگاه ویژهای داردکه باعث شده افراد زیادی از آن برای تزیینات در منزل خود استفاده کنند. بهاینترتیب دست سازههای چوبی دوباره در میان مردم محبوب شده و طرفداران زیادی پیداکرده است. پیکرتراشی روی چوب نیز به دلیل آنکه یک هنر بسیار ظریف است طرفداران مخصوص به خود را دارد. در سالهای اخیر، هنر پیکرتراشی در میان مردم بسیار پرطرفدار شده و هنرمندان این رشته از بازار کار خوبی نیز برخوردار هستند.
استان مازندران به سبب مجاورت با دریاچهی خزر و برخورداری از بارندگی به میزان کافی، ازجمله مناطق سرسبز کشورمان است که دارای جنگلهای وسیع و انبوهی میباشد و فراوانی چوب در این منطقه باعث شده تا از گذشتههای دور، روستانشینان و سکنهی مناطق حاشیهی جنگلها قسمت اعظم نیازهای خود را از چوب تهیه کنند و در این رابطه به مهارت فوقالعاده و قابلتحسینی دست یابند.
در حال حاضر نیز استان مازندران و بهویژه روستاهای ورا زده علیا، جوربند، انگتارود و… (از توابع شهرستان نور) جزو مناطق معروف تولید مصنوعات چوبی محسوب میشود و صنعتگران هنرمندی که به کار در این رشته اشتغال دارند با استفاده از تنهی یکپارچهی درختان و بدون بهرهگیری از ابزار کار مدرن مصنوعاتی هنری و مصرفی متعددی تولید میکنند که از بین آنها جوله، کلر، لاک، عصا، تختهی سبزی خردکنی، قاشق و قندانهای تزیینشده با مجسمه حیوانات قابل اشاره است و توانسته در بازارهای محلی و همچنین بازار سایر شهرهای ایران جای شایستهای را به خود اختصاص دهد.
چوبی که از جنگلهای استان مازندران به دست میآید به دو دستهی بزرگ تقسیم میگردد. نخست چوب گیاهان تیز برگ (نظیر انواع کاج و سرو) که به رنگهای زرد یا سفید متمایل به قرمز دیده میشود و بسیار نرم و سبک است، قدرت تحمل فشار زیادی را دارد و در مقابل رطوبت و سایر عوامل جوی بسیار مقاوم میباشد و بهدشواری تاب میخورد و ترک بر میدارد.
دستهی دوم چوبهایی که از جنگلهای استان مازندران به دست میآید چوب درختان پهنبرگ نظیر راش، بلوط، گردو، زبانگنجشک، نارون، چنار، ملج، افرا و… است که اگرچه ویژگیهای چوب درختان تیز برگ را ندارد، اما کار کردن با آن بسیار ساده است. صنعتگران روستاهای مورد اشاره با بهرهگیری از این خاصیت درختان پهنبرگ خصوصاً ویژگیهای درختان ملج و افرا که کار کردن با آن آسان است و در مقابل خشکی یا رطوبت عکسالعمل چندانی از خود نشان نمیدهند و در برابر پیچیدگی، کج شدن و ترک خوردن مقاوم هستند استفاده نموده و محصولاتی تولید میکنند که هر یک در حد خود زیبا و قابلتأمل است و دارای کاربردهای مختلف هنری و مصرفی میباشد.
ابزار کار سازندگان مصنوعات چوبی استان مازندران از وسایلی ساده و ابتدایی تجاوز نمیکند و در مجموع عبارت است از: تبر تیشه اره سوهان چوب ساب مغار که در اصطلاح محلی رخ نامیده میشود اسکنه و رنده و با کمک همین ابزار کار مختصر است که صنعتگران به چوب بیشکل هویت میبخشند و تنههای قطور و بیروح درختان را بهصورت محصولاتی با هیاتهای متناسب در میآورند.
نحوه و مراحل کار سازندگان مصنوعات چوبی استان مازندران به این صورت است که بعد از قطع تنهی درختان آنها را بهاندازهی تقریبی محصولی که قصد ساخت آن را دارند بریده و سپس با کمک تیشه شکل اولیهای را که باید داشته باشد میتراشند. سپس محصولی را که بهصورت ابتدایی تراشیده شده مدتی در جایی گرم و خشک و در جریان هوای آزاد قرار میدهند تا رطوبتگیری یا بهاصطلاح معروف خشک شود و در آخرین مرحله، چوبها را مجدداً به کارگاه برگردانده به تکمیل و پرداخت آنکه شامل شکل دادن نهایی به فرآورده و پرداخت آن با کمک چوب ساب و سمباده میباشد میپردازند و در نهایت قسمتهای درونی و برونی مصنوع را با مادهای شیمیائی میپوشانند تا کلیهی خلل و فرج چوب مسدود گردد و در مقابل عوامل جوی استقامت پیدا کند.
قسمت اعظم مصنوعات چوبی مناطق روستایی استان مازندران دارای مصارف و مشتریان محلی است و بخشی از آن نیز توسط فروشگاههای وابسته به سازمان صنایعدستی ایران در نقاط مختلف کشور عرضه میشود که خوشبختانه با استقبال خوب هموطنان عزیز مواجه شده است.
- لاک تراشی
کرانه باختری دریای مازندران یا کاسپین تا پیش از حمله مغول تاپورستان با تبرستان نامیده میشد؛ چنانکه در سکههای بهدستآمده سدههای دوم و سوم هجری این سرزمین به خط پهلوی تاپورستان ذکر شده است. همراه با حمله مغول در قرن هفتم نام تبرستان از رواج افتاد و کلمه مازندران به معنی بخشی از تبرستان یا توابع آن بهکاررفته است.
کشاورزی، نمدمالی، ماهیگیری، دامداری و حصیربافی، برخی از مشاغل گذشته مناطق جلگهای مازندران است که همچنان تا حدی رواج دارد. یکی از این مشاغل تقریباً ازیادرفته، هنر لاک تراشی یا چوتاشی (کچه تاشی) است که در گذشته در مناطق جنگلی و روستایی موردتوجه پیشروان بوده و انواع سازههای آن بر اساس نیاز روزمره رشد یافته و ساخته می شده است (چو تراش از 2 کلمه چو به معنی چوب در زبان محلی مازندران و تراش به معنی تراشیدن تشکیل شده است).
هنر لاک تراشی یا کچه تراشی به مهارتی بیش از مهارت یک نجار یا چوبتراش معمولی نیاز دارد. هنر لاک تراش با استفاده از شناخت کافی از چوب و طبیعت، خود از دو هنر دست و ذهن خلاق نسبت به داشتههای فرهنگی و تاریخی، تلفیقی بیبدیل ایجاد میکرد. این هنر در گذشته هنر کاربردی و تزئینی بوده و در حال حاضر بیشتر تزئینی است.
با توجه به رقابتی که اجناس تقلبی چینی به وجود آورده و بازار شمال کشور را نیز همچون سایر بخشهای کشور به دست گرفتهاند، لاک تراشی دیگر خریدار و مصرفکننده ندارد و در حال از بین رفتن و فراموشی است. اکنون در شهرستان نور تنها انگشتشمار پیرمردانی هستند که به این پیشه مشغولاند و بیم آن میرود همراه با رفتن خودشان از این دنیا، این حرفه چندهزارساله را نیز با خود ببرند.
هنر لاک تراشی همان ساخت ظروف و احجام چوبی سنتی با استفاده از چوبهای جنگلی است که با نقوش اسطورهای و الهام گرفته از طبیعت اطراف منقوش میکردند. با توجه به قدمت استان مازندران و سایتهای کشفشده در این استان، ثابت شده که مازندران سابقه تاریخی 7000 ساله دارد که به دلیل جنگل انبوه و گونههای مختلف درختان جنگلی، طبیعتاً لاک تراشی و استفاده بومیان از چوب قدمت بسیار طولانی دارد. بومیان گذشته ساکن مناطق جنگلی به دلیل فراوانی درختان و اینکه بیشتر نیاز خود را از چوب تهیه میکردند که رفتهرفته در ساخت لوازم چوبی از تنه و ریشه درختان مهارت یافتند.
این هنر یک کار ابتکاری و با ذوق و سلیقه است. با شناختی که از انواع درختان جنگلی دارند، برای ساخت مصنوعات چوبی از ریشه و چوب خاص با استفاده از ابزار معمولی و دستی که بسیار ساده و ابتدایی است استفاده میکردند. ظروف چوبی که از ریشه درختان تهیه میشود سبکتر و در مقابل سرما و گرما مقاومتر است؛ بنابراین ترک بر نمیدارد، در اثر ضربه بهسادگی نمیشکند و عمر مفید آن گاهی بیش از 100 سال است که البته بستگی به نوع چوب دارد. برای برخی لوازم ضروری منزل، از ریشه متصل به ساقه که با شیب ملایمی در خاک نفوذ کرده است استفاده میکنند. چون این نوع ریشهها کمتر در معرض برف و باران قرار دارند. چوبی که از تنه درختان استفاده میکنند نباید تر بوده و بهاصطلاح شیره چوب ازدسترفته و تقریباً خشک شده باشد.
ظروف لاک تراشی را نباید در کنار آتش یا بخاری قرار داد و یا در جایی مرطوب، باید در جای عادی با دمای مناسب باشد. برخی از ظروف تهیه شده از این راه عبارتاند از: لاک جوله، کلز، لاک دانه پاش، قندچوله، تنباکو چوله، قاشق، ملاقه، کتراچ.
اُرُسی از عناصر معماری ایرانی و پنجرهی مُشـَبَّکی است که به جای گشتن بر روی پاشنه گرد، بالا میرود و در محفظهای که روی آن قرار گرفته جای میگیرد و در اشکوب کوشکها و پیشان و رواق ساختمانهای سردسیر بسیار دیده میشود. نقش شبکهی ارسی مانند پنجرهها و روزنهای چوبی است و نمونههای زیبای آن در خانههای کهن اصفهان و کاشان و یزد (و انواع جدیدترش در تهران) بسیار است.
دربارهی ریشه این واژه اختلافنظر وجود دارد. به نوشته پیرنیا، اور به معنای بالاست و اُرسی یعنی پنجرههایی با لنگههای بازشو بالارونده. بنا به گفته فره وشی این کلمه از ارو یا (arus) پهلوی گرفته شده و به معنای سفید و روشنایی است.
بنجامین در وصف این نوع پنجره در سفرنامه خود مینویسد: ایرانیان به جای آنکه برای اتاقهای خود به شیوه غربی چندین پنجره بسازند، همه را یکجا جمع کرده یک پنجره بزرگ یا در که از سقف تا کف اتاق میرسد برای اتاق در نظر میگیرند و این پنجره بزرگ را با قابهای مختلف به سه یا چهار قسمت تقسیم میکنند و در هر قسمت با به کاربردن شیشههای رنگی کوچک، نمای خارجی و داخلی زیبایی برای اتاق فراهم میآورند. ارسی در شهرهای مختلف نامهای گوناگونی دارد؛ برای نمونه در یزد به «درهای شکم پاره» و در قزوین به «درهای چند چشم» موسوم است از جمله بناهای دارای ارسی میتوان به ارگ کریمخانی، خانه محتشم، بنای دیوانخانه و باغ دولتآباد اشاره کرد.
لنگههای این پنجره به جای حرکت بر حول محور پاشنه، در درون یک چارچوب به سمت بالا و پایین حرکت میکند. ارسی غیر از چارچوب به سه قسمتِ آستانه، طبقه پایین یعنی لنگههای بازشونده و قسمت بالا که مخفیکننده لنگه هاست تقسیم میشود. قسمت بالا بهصورت دوجداره ساخته میشود تا هنگامیکه لنگهها بالا کشیده میشوند در میان جدارهها پنهانشده منظره نامناسبی به اتاق ندهد. ارسیها معمولاً یکی از اضلاع چهارگانه اتاق را تشکیل میداد و از کف اتاق تا سقف ادامه پیدا میکرد. سطح پنجرههای ارسی غالباً از شبکههای چوبی با نقشهای هندسی بسیار ظریف و زیبا بهصورت گرهسازی یا قواره بندی و با استفاده از قطعههای شیشهرنگی یا ساده ساخته میشد. پنجرههای اُرسی عموماً بهگونهای ساخته میشد که تمام سطح بیرونی یک اتاق را در بر میگرفت. سطح مشبک پنجرههای اُرسی چندین کارکرد داشت: نخست نور فضای درون را تأمین میکرد و سپس دید و منظر بیرون را در اختیار افراد درون فضا قرار میداد و از شدت نور آفتاب و گرمای آن میکاست. از اُرسی در فضاهای درونی نیز استفاده میشد، در جاهایی مثل بالاخانهها و اتاقهای گوشوارِ واقع در یک یا دو سوی تالارهای بزرگ و مرتفع؛ زیرا در اوقاتی که مجالسی مردانه در تالارها یا اتاقهای بزرگ هفت دری یا پنج دری برگزار میشد، زنان در اتاقهای گوشوار یا بالاخانه که در بالا و دو سوی تالار قرار داشت و از یک سمت به آن دید داشتند، مینشستند و به این ترتیب بر فضای تالار اشراف داشتند. سطح پنجرههای اُرسی را گاه با نقوش گوناگون گرهسازی و شیشههای رنگین و ساده میآراستند و ترکیبهای بدیع پدید میآوردند. ارسی برخلاف تصور بعضیها به تقلید از معماری روسی در ایران پدید نیامده و نمونههای جالبی از ارسی در بناها و نقاشیها، پیش از آنکه معماری چشمگیری در روسیه پا گرفته باشد، مشاهده شده است.
گِرِهچینی یکی از شاخههای هنر معماری و کاشی کاری سنتی است که اساتید این هنر از کنار هم چیدن آلات و لغات مختلف بر اساس طرح مدنظر خود با استفاده از کاشی، آجر یا سایر مواد نقشهای هندسی تزئینی درست میکنند. البته هنر گره چینی فقط در معماری رواج ندارد و یکی از زیرشاخههای صنایع چوب نیز میباشد. هنر گره چینی هنری زیبا و اصیل است که به دلیل زحمت زیاد هزینه زیادی هم دربردارد و میتوان نمونههای این هنر را که بر روی چوب انجام گرفته در اماکن متبرکه مانند آستان قدس رضوی یا حرم شاهعبدالعظیم مشاهده نمود.
گره چینی چوب از هنرهای ظریفی است که از اوایل دوره اسلامی در ایران رایج بوده است. برخی پژوهشگران احتمال دادهاند استفاده از این هنر از دوران خلفا عباسی آغاز شده و در قرن ۶ تا ۸ هجری قمری در مصر و سوریه متداول شده و از همان زمان به ایران رسیده است.
بر اساس شواهد و آثار موجود پیشینه هنر گره چینی در معماری ایران به دوره سلجوقی و صفوی بازمیگردد و خاستگاه آن نیز شهر اصفهان بوده است. از این سبک کار بهطورمعمول در ساخت درهای اماکن متبرکه، مقابر، منابر و از مشبک در پنجرههای منازل و کاخها و نردهها استفاده میشدهاست. از دوران صفوی به بعد تعبیه شیشههای رنگی در چوبهای مشبک رایج شده و در اصطلاح به «ارسی» مشهور شد. هنرهای چوبی پس از صفویه بهخصوص در دوران قاجار نهتنها تکامل فنی نداشت بلکه با افت فنی نیز روبرو شد. البته هنر ارسیسازی در این دوره به اوج خود رسید.
بهطورکلی از چوب و فراوردههای آن در بناهای صدسال اخیر بهعنوان مصالحی مؤثر در ستونهای چوبی، پوشش سقفهای دوجداره خارجی و توفال سازی، در ساختن پنجرههای ارسی و پنجرههای ظریف با کارهای هنری مختلف گرهسازی، قواره بری و غیره استفاده شده است.
گره چینی به هنری ایجاد شده با قطعات برش خورده چوب و شیشههای رنگی در اشکال مختلف و متعدد الاجرا و وحدتگرای هندسی که بهطور هماهنگ در یک کادر مشخص و تکرارشونده در کنار هم قرار گرفته باشند گفته میشود. درواقع هندسه نقوش و گره کشی جزء جدانشدنی این هنر بهحساب میآید.
در اصطلاح هنری گره چینی عبارت است از مجموعهای از شکلهای هندسی که با نظم و ترتیب و پیچ و شکلهای هماهنگ و قرینه در کنار هم چیده شدهاند. در تعریف دیگر، گره چینی عبارت است از یک ترکیب هماهنگ از شکلهای هندسی بههمپیچیده، موزون و جذاب که با استفاده از خطهای راست شکل گرفته است.
اجزای گره؛
- آلت: واحد کار در گره، آلت نامیده میشود. آلت در لغت به معنی ابزار، افزار واسطهای میان فاعل و مفعول برای رسیدن به اثر است و در واقع همان خط مرزی اطراف لقاط میباشد خطهای مرزی در گرههای گوناگون متفاوت هستند.
- لقط: در گره لقط به شکلهای گره گفته میشود که از خطهای مستقیم و بر اساس قاعدهای منظم به شکلهای هندسی درآمده و در یک قاب یا زمینه محدود شده است. لقاط میتوانند ساخته شده از چوب یا شیشه یا هر جنس دیگری باشند.
روش تولید گره چینی به این صورت است که ابتدا طراحی و ترسیم گره موردنظر براساس اندازه کار انجام میشود. سپس از روی قسمتهای موردنیاز گره رسم شده، الگو یا قالب برداشته میشود و چهارچوب یا کارگاه در اندازه موردنظر ساخته میشود. گرهها اتصالات کوچکی از چوب هستند که بهصورت زبانهای به یکدیگر قفل میشوند و نقشهای زیبایی را به وجود میآورند که هر چه ظریفتر باشند، ازنظر هنری ارزش بیشتری دارند. برای ایجاد نقش گره، چوبها به ضخامت بند رسم شده بریده و درعینحال چوبهای واگیره (قطعاتی که در کار تکرار میشود) از قالبهای آماده شده تهیه میشود. سپس بهوسیله اره پشتبنددار، زاویههای اتصالات روی چوب را برش میزنند و با رنده ابزار، روی آلتها ابزار میزنند. سپس دو سر هر یک از آلتها فاق و زبانه (هر نوع اتصال دیگر که موردنظر استادکار باشد) میزنند و در آخر، کار چیدن گره و درگیر کردن اتصالهای ساخته شده و شیشههای رنگی برش خورده کار به پایان میرسد.
از بهترین نمونههای گره چینی در ایران میتوان عمارت چهلستون، هشتبهشت و خانههای تاریخی خانه اعلم، خانه شیخ الاسلام ، سوکیاس در اصفهان و تعدادی از خانههای تاریخی کاشان همچون خانه طباطبائیها، خانه عباسیان، خانه بروجردیها و تعدادی دیگر از این انواع خانهها در یزد و شهرهای قدیمی را نام برد.
قواره بری به یکی از روشهای تزئینی با چوب گفته میشد که معمولاً در پنجرهها و ارسیها بکار میرفت و در قاجار بسیار معمول بود. این هنر دارای نقوش دوار و منحنی که بهطور رایج در سردرها انجام میگرفته است، میباشد.
واژهی پنجره به معنای دریچهی مشبک احتمالاً از قرن چهارم به بعد وارد زبان فارسی شده است که ظاهراً بعدها معنایی عام پیدا کرده و به هر نوع دریچه اعم از مشبک و غیر مشبک و با هر نوع جنس اطلاق شده است.
در دورهی زندیه و قاجاریه، پنجره به معنای دریچههای مشبک فلزی بکار رفته است. از ایران باستان پنجرهای باقی نمانده است تا بتوان چگونگی آن را دریافت. تنها میدانیم که به فرمان شاهان هخامنشی چوبهای سخت را از راههای دور میآوردند که بهاحتمالقوی به مصرف در و پنجره میرسیده است. افزون بر آن، از زر و سیم و عاج و وسایل تزئینی دیگر نیز در آرایش پنجره استفاده می شده است. با توجه به برخی شواهد، چارچوب پنجرههای بکار رفته در بناهای تخت جمشید از تختهسنگهای یکپارچه تراشیده شده است.
در ایران پس از اسلام در تمامی دورهها بناهایی متأثر از معماری ایرانی ساختهشده که در آنها پنجرههای مشبک در دیوار، سقف و گنبدها بکار رفته است. از آن جمله میتوان به نورگیرهای مسجد تاری خانه و پنجرههای مشبک بقعهی شیخ صفیالدین اردبیلی و در قزوین میتوان به در و پنجره مشبک در مساجد و حسینیه امینیها و چهلستون اشاره کرد.
نقاشی روی چوب هنری است که نقاش با خلق نقش و نگار بر روی آثار چوبی نظیر منبتکاری، معرقکاری و خاتمکاری یا قطعات یکپارچه چوبی به گونههای مختلف بر زمینهی آن ایجاد میکند. هنرمند با استفاده از قلم و رنگ بر صفحهی صاف چوب نقوشی را به نمایش میگذاشت. ازجمله تزییناتی که روی آثار چوبی دوران مختلف استفادهشده، هنر نقاشی بود که با توجه به سلیقه، علاقه، تقاضا، محیط، طبیعت و فرهنگ مردم ایران و روی انواع گیاهان و درختان، پرندگان و حیوانات، آسمان پرستاره، انسانها، محلهای مسکونی، خطوط و اشکال هندسی و موارد متعدد دیگر، موضوعاتی بودند که نقاش آنها را بر زمینهی چوب به تماشا میگذاشت. چون چوب دارای خاصیت جذب رطوبت بود در اوایل کار، نقاشی روی آن با مشکلات زیادی مانند خوردگی رنگ مواجه بود. ازاینرو بعد از مدتی پایه ماشه مورداستفاده قرار گرفت. پایه ماشه در نقاشی روی چوب، جلا و شفافیت خاصی به کار داده بهگونهای که درخششی آینه مانند، سطح نقاشی را در بر میگرفت تا از خورده شدن رنگ توسط چوب، پاک شدن نقش و … جلوگیری کند.
به دلیل اینکه روی اشیاء ساختهشده به روش پاپیه ماشه را نقاشی میکردند و سپس با یک لایه ماده جلا دهنده میپوشاندند به این هنر نقاشی لاکی نیز میگفتند. «در دایره المعارف هنر آمده: نقاشی لاکی (نقاشی زیر لاکی) نوعی نقاشی آبرنگ بر روی اشیاء مقوایی همچون قلمدان، جلد کتاب، قاب آیینه، رحل قرآن، جعبهی آرایش، ورقبازی، سینی است که رویه آن با ماده جلا دهنده (لاک) پوشانیده میشود. این اسلوب با کمابیش اختلاف، در برخی هنرهای سنتی چین، هند، ایران و نقاط دیگر متداول بوده است. در ایران از اواخر سده یازدهم هجری بهخصوص در هنرهایی چون قلمدان نگاری، رایج شد».
اسناد تاریخی خبر میدهند که در دوران باستان نقاشی بر چوب بسیار رایج و متداول بوده است؛ اما از آن جائیکه چوب در مقابل عوامل طبیعی مقاومت کمی دارد بیشتر این تصاویر چوبی از بین رفتهاند. یکی از نوادر نقاشیهای روی چوب دوره باستان، آرامگاه «تومول» در افیون (Afyon) ترکیه است که حدود 2400 سال قدمت دارد. باستان شناسان معتقدند که نمادهای قدرت و رفتار هخامنشی در نقاشیهای چوبی این آرامگاه بهخوبی قابلمشاهده است.
آثار بهجای مانده از دوره صفوی نشان از شکوفایی هنر نقاشی ایرانی روی چوب است. از نمونه این آثار چهلستون مسجد ملارستم شهر مراغه است. بر روی سطح زیر سقف، صندوقه، تیرهای حمال و سرستونها، تزئینات نقاشی غنی و پرکاری صورت گرفته است. نقشهایی مانند ترنجهای کوچک و بزرگ و گیاهان درهمتنیده، از عمده طرحهای استفادهشده در این عمارت است.
اوج استفاده از این هنر مربوط به دوره زندیه و سپس قاجاریه بوده که در بسیاری از بناهای شهرهای مختلف ایران، مخصوصاً شیراز، شاهد آن هستیم. در این دوره هنر نقاشی روی چوب با استفاده از لاک کاری از رونق بسیار فراوانی برخوردار بوده است. این هنر در تزیین سقف و ستونهای بناهای مسکونی و مذهبی به فراوانی مورداستفاده قرار گرفته است. امروزه این هنر روی قلمدان، جلد چوبی کتاب، قاب آیینه، رحل قرآن، جعبه آرایش و… مورداستفاده قرار میگیرد.
هنر مشبککاری بر روی سنگ، فلز، استخوان و چوب، کار میشود. هنر مشبک تلفیقی از گره چینی، معرق و منبت میباشد. درگذشته صنعتگران پنجرهها و اُرسی ها را با استفاده از این هنر تلفیقی میساختند.
مشبک: «هر چیز درهمآمیخته شده و در هم آمده، هر چیز شبکه شده و در هم درآورده شده مانند پنجره شده و در هم داخل گشته، شبکهدار، به شکل شبکه خانه خانه، جسمی که دارای سوراخهای بسیار باشد.»
مشبک کار: پنچره پنچره یا چشمه چشمه ساختن چیزی را، از هنرهای ظریف و دستی که بر چوب یا فلز نقشهایی مشبک پدید آورند.
مراحل آشنایی با فنون و اصول مشبککاری چوب عبارتاند از:
- طراحی و فراگیری طراحی برای پیاده کردن کار
- آشنایی کامل با انواع چوبها
- آشنایی و طریقه کاربری از ابزار کار مشبککاری و درودگری
- فراگیری اصول فنی و اصلی سایر رشتههای مرتبط با این هنر ضمن آموزش فن مشبککاری.
رشتههای موزاییککاری، معرق کاری، رنگکاری و رویهکوبی هرکدام جایگاه خاص خود را داشته و باید هنرجوی مشبک کار یا منبتکار با آن کاملاً آشنا شود. مشبککاری که یکی از شاخههای منبت است، در تزئین قابها و سایر وسایل تجملی کاربرد دارد و معمولاً بر روی چوبهای گوناگون، عاج و استخوان انجام میشود. در مشبک سازی از وسایلی چون کاغذ، چسب چوب، مته، ارهمویی، کمانه مشبک، سمباده، چکش، گازانبر، چوب یا تختهسهلایی، آلومینیوم، مس و چرم استفاده میشود.
مشبک کار ابتدا طرح یا خط موردنظر را بر روی تخته، فلز یا چرم که زمینه اصلی کار است میچسباند و پس از بررسی و علامتگذاری روی طرح نقاطی که میبایست بریده شود مشخص و سپس با مته سوراخ میشود. پسازآن با استفاده از ارهمویی نقشهای اضافی بریده میشود و طرح بهصورت مشبک باقی میماند، سپس با استفاده از سمباده طرح پرداخت و صیقل داده میشود. بهطور مثال مدت انجام کار بر روی یک تابلو بسته به پیچیدگی و ظرافت طرح گاه تا یک سال به طول میانجامد.
از ایران باستان پنجرهای باقی نمانده تا بتوان چگونگی آن را دریافت. تنها میدانیم که به فرمان شاهان هخامنشی چوبهای سخت را از راههای دور میآوردند که بهاحتمالقوی به مصرف در و پنجره میرسیده است. افزون بر آن، از زر و سیم و عاج و وسایل تزئینی دیگر نیز در آرایش پنجره استفاده میشده است. با توجه به برخی شواهد، چارچوب پنجرههای بکار رفته در بناهای تخت جمشید از تختهسنگهای یکپارچه تراشیده شده است. در ایران پس از اسلام در تمامی دورهها بناهایی متأثر از معماری ایرانی ساختهشده که در آنها پنجرههای مشبک در دیوار، سقف و گنبدها بکار رفته است.
در دورههای بعدی انواع خاصی از پنجره به نام ارسی که نوعی پنجره چوبی رایج در دوره زندیه و قاجاریه بود پدید آمد که ازنظر هنری بسیار حائز اهمیت است. ارسی نوعی پنجره چوبی دو لنگه است. این نوع پنجره مشبککاری شده و با شیشههای رنگی تزئین میشود.
بنجامین در وصف این نوع پنجره در سفرنامهی خود مینویسد: «ایرانیان بهجای آنکه برای اتاقهای خود به شیوه غربی چندین پنجره بسازند، همه را یکجا جمع کرده یک پنجره یا در بزرگ که از سقف تا کف اتاق میرسد برای اتاق در نظر میگیرند و این پنجره بزرگ را با قابهای مختلف به سه یا چهار قسمت تقسیم میکنند و در هر قسمت با بکار بردن شیشههای رنگی کوچک، نمای خارجی و داخلی زیبای برای اتاق فراهم میآورند.»
ازجمله بناهای دارای ارسی که به کمک هنر قواره بری و مشبککاری تزئین شده، میتوان به ارگ کریمخان، خانه محتشم، بنای دیوانخانه، باغ دولتآباد، موزه چهلستون، حسینیهها و مسجد جامع قزوین اشاره کرد.
منبت یکی از هنرها و صنایع دستی است. در این هنر نقشها بهصورت نقش برجسته روی زمینه کار قرار میگیرند.
منبتکاری چوب یکی از شاخههای منبتکاری است و بیشتر بهصورت کنده کاری روی چوب اجرا میشود. ملایر بهعنوان پایتخت جهانی منبت در سازمان میراث فرهنگی به ثبت رسیده و ثبت جهانی آن در آستانه اعلام است. این شهر با بیش از ۵۰۰۰ کارگاه و ۲۰۰۰۰ نفر اشتغال مستقیم تولید ۲۰٪ منبت ایران را بر عهده داشته و یکی از صادرکنندههای منبت به آسیا بهویژه عراق و حاشیه خلیجفارس است؛ اما بزرگترین تولیدکننده مصنوعات چوبی در ایران نیست. بلکه به ترتیب استانهای قم (۴۰ درصد) و تهران (۳۰ درصد) بیشترین تولید درزمینهٔ منبت و مصنوعات چوبی را دارا هستند. شهرهای اراک، اصفهان، بروجرد، گلپایگان و آباده هم تولیدات زیادی در این رشته دارند. بیشترین صادرات از تهران انجام میشود. منبت از صنایعدستی مشهور ملایر بوده و شهرتی جهانی دارد و این شهر در سال ۱۳۹۱ بهعنوان پایتخت منبت ایران انتخاب گردید.
طراحی و اجرای منبت به روشهای سنتی و صنعتی و تلفیق این دو روش انجام میشود در روش سنتی طرح بهصورت دستی توسط استاد طراحی میشود و بعد با ابزارهای کندکاری که هرکدام سایز، شکل و عملکرد متفاوتی دارند اجرا میشود. روش صنعتی به این صورت است که همه مراحل طراحی و اجرا با نرمافزار انجام میشود. که البته این کار هم تخصص بالایی میطلبد در روش تلفیقی طرح بهصورت دستی کشیده میشود و بعد با نرمافزار بهصورت منبت اجرا میشود متأسفانه در سالهای اخیر بسیاری از طرحهای ترکیهای در کشور ما کپی شده وتولیدکنندگان به دلیل قیمت بسیار پایینی که این مدلها دارند حاضر به خرید طرحهای اصیل وجدید ایرانی که بسیار باکیفیتتر و زیباتر هستند نیستند. منبت ایرانی بیشتر برگرفته از تلفیق ذوق و سلیقه طراح و طبیعت طرحهای اسلیمی ایرانی است.
در برخی دیگر از رشتههای هنری چوبی مثل خراطی و ابزار زنی و معرقکاری نیز نوعی کندهکاری اجرا میشود بنابراین نمیتوان به آنها عنوان منبتکاری اطلاق نمود زیرا منبتکاری نوعی کندهکاری غیرهمگن برای رسیدن به نقش برجسته مطابق طرحهای موردنظر است
- منبت چاقویی
ازآنجاکه در این شیوه از منبت از وسایل ظریفی چون قلم و چاقو استفاده میشود به آن «منبت قلم» یا «منبت چاقویی» اطلاق میشود؛ این نوع از منبت در مواردی چنان ظرافتی دارد که گویی با ابزاری ظریف در حد سوزن انجام گرفته است ازاینرو به آن منبت سوزنی نیز گویند.
مراکز عمده تولید اینگونه آثار در گذشته شهرهایی چون آباده، گلپایگان، ارومیه و اصفهان بوده است. خوشبختانه امروزه در نقاط مختلف کشور گسترش و توسعهیافته است تا آنجا که میتوان از شهرهایی چون تهران، اصفهان، سنندج، شیراز، گلپایگان، آباده، ارومیه، جوکار ملایر و نور مازندران نام برد که عمده شهرهای اشاعه دهنده منبتکاری ایران محسوب میشوند. ازآنجاکه منبت قلم ظرافت و حوصله بسیار طلب میکند و نیازمند وقت و زمان است در گوشه و کنار هنرمندان بیشماری وجود دارند که گمنام مانده و نشان از بینشانی میجویند، از این میان میتوان از استاد حیدرپناه، استاد نیکنام، استاد توسلی، استاد منبتی، استاد امامی، استاد معارفی، استاد شهریاری، استاد گلردی، استاد طوسی و استاد پور گلی نام برد که شمار اندکی از خیل عظیم منبتکاران ایران محسوب میشوند.
منبتکاران این سبک برای تزیین و ساخت وسایل زینتی و کاربردی بیشتر از شیوه مشبک منبت و منبت استفاده میکنند؛ این شیوه از کار قابلیت آن را دارد که هنرمند تمام فرمها را در آن به اجرا در آورد که سنتیترین و اصیلترین شیوه منبتکاری در ایران به شمار میرود. این شیوه در ساخت و تزیین آثاری چون قالب قلمکار، قاب، تابلو، جعبه، کشکول، عصا، ظروف و قاشقهای چوبی، چوب سیگار، صفحه و مهره شطرنج، تخت نرد و در سطوح بالاتر برای تزیین در، منبر، رحل، صندوق قبر، ضریح و آثار ظریف دیگر فراوان به کار میرود.
دقت و ظرافتی که هنرمند منبتکار در اجرای اینگونه آثار متحمل میشود تا آنجایی است که در سطحی کوچک آثاری بدیع با نقوشی پیچیده و درهم میآفریند و گاهی بهاندازهای ظریف میشود که بر سطحی در حد یک چوبکبریت قسمتی یا تمام نقش را اجرا میکند که نشان از توانایی، استعداد و ذوق سرشار اینگونه هنرمندان دارد. در این رشته از هنرهای چوبی بیشتر از چوبهای گلابی، عناب، شمشاد، گردو، فوفل و در مواردی از مواد دیگری چون عاج، استخوان و صدف بهره میگیرند. در اجرای این شیوه از منبت از روشهای متفاوت منبت، مشبک منبت و معرق منبت استفاده میشود و همانطور که قبلاً گفته شد این شیوه قابلیت آن را دارد که تمام فرمها ازجمله حکاکی، کم برجسته، نیم برجسته، نقش برجسته، تمام برجسته، حجم و گود در آن اجرا شود. تنها تفاوت این شیوه از منبت با شیوهها و روشهای دیگر در اندازه نقوش و ابزار کار است.
معرق به معنای وصله، تکهتکه و رگه رگه میباشد و اصولاً به هر چیز رگهدار معرق گویند. ولی مفهوم معرق چوب ایجاد نقشها و طرحهای زیبایی است که از دوربری و تلفیق چوبهای رنگی و مصالح دیگر مثل فیبر، خاتم، فلز و صدف روی زمینهای از چوب یا پلی استر میباشد.
تاریخچه معرق؛
واژه معرق در زمان حمله اعراب به ایران در قرن اول هجری همراه با هزاران کلمه و اصطلاح دیگر وارد ایران شد. حالآنکه قدمت این هنر (معرق چوب) در ایران به دوران ایران باستان بر میگردد و نام قبلی این هنر نیز قبل از اسلام موزائیک بوده است.
از تاریخچه دقیق معرق در ایران اطلاع دقیقی در دست نیست و دلیل آن هم از بین رفتن آثار چوبی در گذر زمان و نبود آثاری که بیانکننده ریشه این هنر باشد است. در بعضی از منابع بهاشتباه گفته شده است که معرق چوب برگرفته از کاشی معرق است. این ادعا هم به دلیل تشابه کاشیکاری معرق با معرق روی چوب است که در هر دو، نقشها از ترکیب قطعات رنگی جنس موردنظر شکل میگیرد. در بعضی منابع هم عنوان شده معرق در ایران از هند وارد شده است. در حالیکه در سبک هندی چوب زمینه کار یک تکه است و بهعلاوه جنس چوب از فوفل است. شیوه کار در سبک هندی به این شکل است که ابتدا طرح را بر روی چوب پیاده کرده و سپس شکلها را بریده و بعد با تکههای مختلف چوب طرح را پر میکنند.
طبق آخرین کاوشهایی که در شهر سوخته واقع در زابل انجام گرفته است، شانهای پیدا شده است که بر روی آن گلی با تکههای چوب کار شده است. این شانه متعلق به 5000 سال پیش است. پیدا شدن این شانه دلیلی بر بطلان دو نظریه فوقالذکر میباشد. علاوه بر این طرح گل روی شانه با طرح گلی که بر روی سفالینهها کشف شده است یکی میباشد که نشان میدهد شانه یافت شده نمیتواند از جایی وارد ایران شده باشد. (بر اساس کاوشهای استاد مهران امیر اینانلو)
از دوره سلوکیان آثار چندانی در دست نیست و آثار چوبی دوره اشکانی نیز شباهت به دوره هخامنشی دارد و در دوره ساسانی استفاده از کلافهای چوبی در ساختمان متداول بوده است. در این دوره نوعی رویهکوبی مربعهای چوبی انجام میشده که نقش هندسی و انتزاعی داشته است.
معرق در ایران در قرن 6 هجری یعنی در دوره سلجوقیان به سمت کمال رفت و بسیار متداول گردید. در قرن هشتم هجری هنرمندان معرقکار بهمراتب از هنرمندان دوره سلجوقی کاملتر و ظریفتر این کار را انجام میدادند. در این قرن هنرمندان موفق شدند اجزایی را که اشکال معرق از آنها تشکیل میشود کوچکتر کنند و لطیفترین و زیباترین اشکال بنائی و هندسی را در مجموعهای از رنگهای زیبا و براق که جز در فنون و صنایع شرقی مخصوصاً ایرانی دیده نمیشود نمایش دهند. مخصوصاً ارزانی معرق بیشتر موجب شیوع آن گردید . زیرا هزینه ساختن معرقهای لعاب صدفی دار بهمراتب کمتر از هزینه آجرهای کاشی مینایی بود و علت این امر واضح است. زیرا در کاشی لازم بود پس از کشیدن رنگ و نقش یکبار دیگر آن را در کوره گذارند و این عمل گذشته از هزینه اضافی که داشت؛ چندان مورداطمینان نبود و حتی ممکن بود کاشیها از کوره سالم بیرون نیاید.
هنر صنعت معرقکاری در قرنهای نهم و دهم هجری به منتهای ترقی خود رسید و تا دوره صفوی در اوج خود بود و شهرهای اصلی معرقکاری در این دورهها اصفهان ، یزد ، کاشان ، هرات ، سمرقند و آران و بیدگل بودند.
معرق چوب در دوره قاجاریه به شیوه جایگزینی بوده، اما معرق به شیوه جدید (تکه چینی) نیز در این دوره متداول بوده است. معرق در این دوره اغلب روی مبلمان دیده میشود و به همراه چوب مفتولهای فلزی نیز در حاشیه قطعات بهکاررفته است.
در دوره معاصر ، هنر معرق همپای حرکت زمان پیشرفت کرد و تحولات و نوآوریهای مختلفی در آن پدیدار شد. برای آشنایی با مسیر حرکت این هنر، باید به اولین کارگاه منبت و معرق اشاره کرد که در سال 1310 تحت سرپرستی استاد احمد امامی، تأسیس شد. ابتدا اهم فعالیت آن کارگاه، منبتکاری بود و بهتدریج در کنار آن هنر معرق نیز پای گرفت.
معرق چوب هنری است که هم بهصورت تزئینی (تابلویی) و هم بهصورت کاربردی مورداستفاده قرار میگیرد که انواع کاربردی آن عبارت است: 1) صفحه میز، 2) جام درب، 3) پارکت، راهپله، سقف و غیره.
مواد اولیه معرق چوب؛
در معرق چوب از انواع چوب رنگی استفاده میشود مانند: سنجد، عناب، نارنج، گردو، شمشاد، اقاقیا، توت، چنار، زبان گنجشک، توسکا، آزاد، آبنوس و غیره.
این چوبها را در اندازههای متفاوت و به قطر حدوداً 5 میلیمتر برش زده و پس از خشک کردن آن در اختیار معرقکاران قرار میگیرد.
اجرای کلی طرح معرق؛
طرح را بر روی تخته سه لا با چسب میچسبانند، سپس بهوسیله کمان اره بر روی تخته پیشکار مدل را خرد میکنند سپس قطعههای خردشده را با میخ سایه بر روی چوبهای رنگی نصب میکنند.
سپس بهوسیله کمان اره، تیغه ارهمویی را بر دور مدل را بر روی چوب رنگی برش میدهند و قطعه را در جای خود بر روی زمینه بهوسیله چسب چوب میچسبانند، به دلیل اینکه چسب چوبداری آب میباشد و باعث تاب برداشتن چوب میشود. برای جلوگیری از تاب برداشتن بهوسیله میخ سایه کنارههای چوب را به زمین نصب میکنند تا چسب آن خشک شود.
برخی مواقع میتوان بجای چوب رنگی از صدف و عاج، فلز، مس نیز استفاده کرد پس از اتمام کار دور زمینه کار را با چسبکاغذی میچسبانند تا به صورت یک قالب در بیاید سپس خمیر رزین را در درست کرده بر روی زمینه میریزند و میگذارند تا خشک شود پس از خشک شدن بهوسیله دستگاه پولیش روی سطح کار را سمباده زبر میزنند تا سطح کار به یک اندازه شده و روی آن پستیوبلندی وجود نداشته باشد.
سپس سمباده نرم میزنند تا خطهای را که سمباده زبر ایجاد کرده را از بین ببرند بعدازاین مرحله پلیاستر را درست کرده بهوسیله کمپرسور آن را روی کار میپاشند و میگذارند تا خشک شود سپس بهوسیله سمباده لرزان چربیهای روی کار را از بین میبرند و سپس بهوسیله کاغذ سطح آن را خمیر پولیش قرمز و سفید میزنند بعدازاین مرحله بهوسیله پوست بره روی سطح کار را شیر پولیش میزنند تا کاملاً براق شود. بعد دور و پشت کار را بتونه کرده پس از خشک شدن رنگ فوری و تینر را مخلوط کرده و بهوسیله کمپرسور روی آن میپاشند.
هنر مشبک_ منبت یکی از هنرهای اصیل ایرانزمین است. پیدایش هنر مشبک_ منبت به زمان انسانهای اولیه باز میگردد. هنر مشبک_ منبتکاری طی دوران مختلف حکومتی بهخصوص در دوران تیموریه و صفویه که دوران شکوفایی بسیاری از این هنرهاست از تحولات چشمگیری برخوردار بوده ولی پس از انقراض سلسله صفویه و روی کار آمدن سلسله قاجار هنر مشبک_ منبت مانند بسیاری از هنرهای دیگر تغییر شکل داد و هنرمندان این رشته تحت تأثیر صنایع چوبی اروپا متوجه اشیا بزرگ خانگی و تجملاتی شدند.
با ظهور کمالالملک در عرصه بازار هنر ایران روحی تازه در کالبد این هنر دمیده شد و هنر مشبک_ منبت به مدرسه صنایع مستظرفه راه پیدا کرد ولی این نیز پایدار نماند و با تبعید کمالالملک سفره این هنر نیز از مدرسه صنایع مستظرفه برچیده شد. هنرهای سنتی در شرایط امروز در وضعیتی ناگوار_ و تا حدودی بلاتکلیف _ به سر میبرد و در حال حاضر نیز تنها در معدودی از شهرهای کشورمان مثل آباده، گلپایگان، سنندج، ارومیه و تهران افراد انگشتشماری به فعالیت درزمینهی این هنر اصیل مشغولاند.
درواقع هنر مشبک از طرفی به دلیل داشتن فضاهای پر و خالی یا منفی و مثبت محیط افراد خود را قطعهقطعه نموده و به کثرتها تبدیل میکند و از طرف دیگر تمامیت شکل مشبک مظهر وحدت بخشیدن به فضاهای پر و خالی و هویتهای متعددی است که در محیط ایجاد شده است.
منبت که شاخهی دیگر از هنرهای سنتی است همواره در فضاهای گوناگون ایران کاربرد داشته و مورداستفاده قرار گرفته است. تلفیق این دو هنر در کنار یکدیگر آنچنان زیبایی را خلق میکند که انسان را به تفکر کشانده و انسان هنرمند به عمق زیبایی این هنر پی میبرد و آنجاست که معنای هنر سنتی پیدا میشود.
مشبک: به هر چیز درهمآمیخته و در هم درآمده، هر چیز شبکه شده مانند پنجره شده و در هم داخل گشته و به جسمی که دارای سوراخهای بسیار باشد سوراخسوراخ.
منبت: اولین قدم در راه شناخت منبت و منبتکاری دانستن معنی کلمه منبت است. منبت یعنی رویانیده شده، ماخوذ از تازی، نقشهای برجسته به شکل گل وگیاه و جز آنکه به روی چیزی نقش کننده و هر آنچه در وی کندهکاری کرده باشند خواه چوب باشد یا جز آن، بهاصطلاح نقاشان و معماران نقشی که از زمین خود، اندک بلند باشد چنانکه نقش سکه بر روپیه و آن را در فارسی منبتکاری هم گویند. منبت یعنی کندهکاریشده، نقش برجسته و کندهکاریشده بر روی چوب زنده. با توجه تعاریفی که از واژه منبت آورده شد میتوانیم آن را بدین گونه تعریف کنیم:
منبت در لغت از ریشه (ن ب ت) یا نبات گرفتهشده و ازآنجاکه نبات در زبان عربی به معنی گیاه میباشد پس منبت مستقیماً به گیاه اشاره دارد، نه ماده دیگری.
هنرمندان ایرانی همانطور که با استفاده از سنگ به ساخت ابزار موردنیاز خود میپرداختند، از چوب نیز بهرههای لازم را میبردند چنانکه در نقوش آثار سنگی شوش و تخت جمشید پارهای مصنوعات چوب نیز دیده میشود. نازککاری پیشینه طولانی دارد اما اطلاعات دقیقی از آن مشخص نیست، نازککاران در آغاز با هنر کندهکاری و منبتکاری به ساخت در، پنجره، قاببندی سقف و ارسیهای عمارات میپرداختند، ولی بعدها گسترش یافت و در خدمت مساجد، خانقاهها و سرانجام به خانه عموم مردم وارد شد. یکی از زیباترین نمونههای این هنر درآسیای صغیر، منبری است که در مسجد علاءالدین در شهر قونیه موجود است و مربوط به سال 550 هـ. ق است. یکی از کارهایی که در نازککاری مرسوم بوده، استفاده از چوبهای قدیمی و مستعمل است. از قطعات درها و تیرهای چوبی قدیمی که در بناهای تاریخی تخریبشده وجود داشت، دوباره استفاده میشده. این کار از گذشته مرسوم بوده است.
فعالیتهای عمدهای در پیوند با هنرهای چوبی وابسته به ساختمانسازی از اواسط دوره صفوی آغاز شد و در دوران زند و قاجار به علت نابسامانی وضع کشور از رونق افتاده است. تا اواسط دوران قاجار نازککاران به ساخت دربها، پنجرهها، ارسیها و دیگر اجزاء چوبی خانهها نظیر میز و صندلی و… پرداختند. امروزه آثار هنری و وسایل تزیینی کوچک، همچون تختهنرد، قلمدان، رحل قرآن، جاسیگاری، قوطی سیگار، عصای دستی، تختۀ شطرنج، قاشق، کاسه، بشقاب، جعبه آرایش، کیف زنانه، جعبۀ جواهر، قاب عینک، میزکار و… توسط هنرمندانی که در این زمینه فعالیت دارند ساخته میشود.
نازککاری، ساخت وسایل کاربردی و هنری از چوبهای خوشنقش و رنگ با ظرافت و دقت بالاست. در این کار چوب را بر اساس طرح و نقش موردنظر روکش میکنند و با این شیوه محصولات ظریف و نازک چوبی در نهایت دقت و زیبایی تولید میشود، هنر ساخت اجسام متفاوت مثل جعبههایی است که در گذشته بهمنظور جعبه نوشتافزار و جعبه جواهرات کاربرد داشته است. ماده اولیه در ساخت این رشته از صنایعدستی چوب است و هنرهای متفاوتی همچون معرق، منبت، مشبک، گره چینی و خاتم بنا به سلیقه هنرمند برای ساخت و تکمیل این آثار به کار میرود.
هنر نازککاری در خردادماه 1389 در فهرست آثار میراث معنوی کشور به ثبت ملی رسیده است. ثبت این هنر صنعت، خود نشاندهنده اهمیت و جایگاه این هنر در ایران میباشد.
آثار نازککاری چوبی عمدتاً به دو روش ساخته میشود. یک روش طوری است که قطعات نازک و ریز چوب با رنگهای متفاوت بریدهشده، با اره نمودن و لایهلایه کردن چنان در کنار یکدیگر بر روی یک قطعه جفت و نصب میشوند که گویی از قطعهای یکپارچه ساخته شده است. سپس این قطعات را در کنار همرنگ آمیزی میکنند. این روش از جهاتی با روش معرق چوب قابلمقایسه است؛ لذا قطعات شبیه به معرق در آثار نازککاری بهعنوان حاشیهها و نوشتارها و تزئین استفاده میشود. روش دوم استفاده از یک نوع چوب، عمدتاً گردو، برای ساخت اشیاء است. در این روش اشیاء چوبی از طریق برش و سپس صیقلکاری مهیا میشوند، همچون ساخت کاسه و بشقاب، کیف، جعبههای آرایش و جواهرات. دو ویژگی دیگر نازککاری این است که اول در ساخت برخی اشیاء از گِره چوبهای مختلف از سنجد و بهویژه درخت گردو استفاده میشود و دوم اینکه برای نمایش نقش و بافت طبیعی چوب را در حد بسیار بالایی صیقل میدهند و در این وضعیت، نمایی خیالی از اشکال پیچیده و درهم با رنگهای همخانواده و همانند به نمایش میآید.
در نازککاری از چوبهایی با رنگ روشن و سفید امرود و گلابی وحشی در کنار تیرگی گرههای گردو استفاده میشود.
ساخت وسایل نازککاری با توجه به ابعاد به دو صورت انجام میپذیرد: 1) نازککاری اشیاء چوبی با ابعاد بزرگ. 2) نازککاری اشیاء چوبی با ابعاد کوچک. منظور از اشیاء چوبی با ابعاد بزرگ اشیائی است همچون میز و جعبههای لوازمآرایش، جعبههای شطرنج و تختهنرد. ویژگی فنی ساخت این نوع وسایل و تفاوت آنها با وسایل کوچکتر در این است که آغاز سازه، یعنی اسکلت و شاسی زیرکار آنها، از چوبهای چنار و بید که برای روکار مناسب نیستند ساخته میشود؛ سپس روی آنها با چوبهای خوشنقش و طرح همچون گِره گردو یا گِره سنجد و گلابی تزئین میکنند. نازککاری اشیاء چوبی با ابعاد کوچک نیازی به زیرساخت و سازه ندارند و مستقیماً قطعات مجزای هر وسیله با چوب اصلی ساخته و به هم متصل میشود. ایجاد طرح و تزئینات در حاشیه یا متن اصلی کارهای نازککاری از ویژگیهای آن محسوب میشود.
صنایعدستی دریایی
صنایعدستی دریایی هم ازنظر فرهنگی و هم ازنظر اقتصادی موردتوجه ایرانیان قرارگرفته است. دریاچه خزر در شمال کشور و دریای همیشه فارس در جنوب کشور شرایطی را فراهم کرده که میتوان صنایعدستی دریایی را بیشتر رواج داد. البته این شرایط اقلیمی با توجه به دریای فارس مساعدتر بوده و صنایعدستی دریایی در جنوب بیشتر دیده میشود. فراوردههای دریایی از طریق صید صیادان و یا وقوع جذر و مد در دریا به دست میآیند، درواقع جذر و مد باعث میشود صدفها، حلزونها و سایر موجودات به قسمتهای کمعمق ساحل آورده شوند و بهراحتی در دسترس بومیان قرار بگیرند.
بهطور مثال استان هرمزگان به دلیل سواحل زیبا و وسیع خلیجفارس و دریای عمان تنوع بسیار زیادی در گونههای صدفهای دریایی دارد که بومیان با جمعآوری صدف خام از سواحل، آنها را به وسایل تزییناتی و کاربردی تبدیل میکنند. صنایعدستی دریایی در هرمزگان بسیار محبوب است. مثلاً بومیان از این فراوردههای دریایی مانند صدفها استفاده کرده و از طریق رنگآمیزی و چسباندن آنها انواع لوستر، پرده، مجسمه، انواع قاب و تابلوهای هنری و زیورآلات میسازند و از این طریق هم منافع اقتصادی زیادی برای منطقه به وجود میآورند و هم فرهنگ منطقه را به دنیا نشان میدهند. علاوه بر هرمزگان، یکی دیگر از شهرهای جنوبی که صنایعدستی دریایی در آن رواج دارد، شهر چابهار است.
نقاشی روی صدف، یکی از شاخههای صنایعدستی دریایی ایران است.
در این رشته، با استفاده از قلممو، روی کفهی صدف، مناظر و موضوعات نگارگری ایرانی یا نقاشی مینیاتور ترسیم میشود.
استانهای بوشهر، سیستانوبلوچستان و هرمزگان، مهمترین مراکز نقاشی صدف در ایران هستند.
مواد اولیهی نقاشی روی صدف؛
- کفهی صدفهای گوناگون
- رنگ
- روغن جلا
- تراش صدف
در تولید صنایع دریایی آنچه اهمیت دارد خلاقیت فرد است تا با این اجسام و قوه تخیل خود زیباترین محصولات را تهیه و تولید کند. برخی از تولیدکنندگان بومی این هنر را بهصورت تجربی یاد گرفتهاند و با استفاده از صدف و فراوردههای دریایی سعی میکنند محصولاتی مانند گوشواره، لوازمخانگی و تزئینی و… را تولید کنند که ارزش معنوی آنها هزاران برابر بیشتر از ارزش مادی آن است. درواقع بومیان این هنر را از پدران خویش یاد گرفتهاند و آن را نسل به نسل ادامه میدهند.
صنایعدستی سنگی
یکی از صنایعدستی تزیینی- کاربردی ایران «تراش سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی» نام دارد. سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی به سنگهایی از قبیل زمرد، آماتیس، عقیق، فیروزه، یشم و… اطلاق میگردد. این سنگها که در ایران بهوفور یافت میشود پس از تراش و نشاندن آن در رکابی از طلا یا نقره دارای ارزشافزوده زیادی خواهند بود. تراش آنها با یک دستگاه تراش برقی انجام میگیرد. پس از دادن فرم موردنظر به سنگ آن را پولیش (براق) نموده و در زینتآلاتی از قبیل انگشتر، گردنبند، دستبند، گوشواره و… جای میدهند. تحقیقاتی در مورد خواص درمانی سنگها نیز صورت گرفته که خود باعث رونق این هنر میگردد. سنگها بهصورت خام از معدن تهیهشده و پس از درنظرگرفتن الگو یا طرح پیشبینیشده تراش میخورد. تراش سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی و صادرات آن یکی از ارقام بالای صادرات غیرنفتی را شامل میشود.
تراش دادن سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی با ابزار و وسایل مخصوص برای استفاده در زیورآلات، ظروف زینتی و اشیاء تزئینی متفاوت دیگر یکی از رشتههای صنایعدستی است.
کانیهای قیمتی: سنگها و کانیهایی که دارای خصوصیاتی ازجمله زیبایی رنگ، شفافیت، کمیاب بودن و دوام و سختی بالا بوده و شامل الماس، زمرد، یاقوت سرخ، یاقوت کبود، توپاز و بریل هستند. به این گروه اصطلاحاً احجار کریمه میگویند.
کانیهای نیمهقیمتی: آن قسم از کانیها و سنگهایی که فاقد تمام و یا قسمتی از خصوصیات سنگهای قیمتی بوده لیکن اغلب به دلیل زیبایی رنگ موردتوجه هستند.
تاریخچه؛
طبق نظر باستان شناسان و مورخین، استخراج معادن در ایران، از هزارهی پنجم ق.م رواج داشته و گویا مس برای اولین بار در ایران مورداستفاده قرار گرفته است. در ابتدا سنگهای قیمتی به علت کمیابی و زیبایی، نظر مردم را جلب نمود و جادوگران و رمالان از این توجه مردم استفاده کردند. آنان ضمن بیان خواص جادویی برای هر یک از سنگها و سوءاستفاده از بیاطلاعی مردم، با فروش آنها به کسب منافع نامشروع خود اقدام نمودند. بهکارگیری گوهر بهطور سنتی در کشور ما که تاریخی چند هزارساله دارد از همان آغاز تاریخ، معمول بوده است. آبادانی کشور، ثروتمند بودن و علاقهمندی مردم این سرزمین به زندگانی پرتجمل و باشکوه، توأم با زیباییپسندی، همواره گوهرها و زیورها را موردتوجه مردم ایران قرار داده است.
مراحل تولید؛
سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی را به روشهای متفاوتی میتوان تراش داد. امروزه برای تراش این سنگها در جهان دستگاههای مدرن و پیشرفته بسیاری ساخته شده است. ولی هنوز هم در بعضی از مناطق ایران ازجمله استان قزوین این کار به روش نیمه سنتی انجام میگیرد. برای تراش سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی وآماده کردن آنها برای کاربردهای تزئینی باید ابتدا سنگ موردنظر تهیه شود. بعد از تهیه سنگ، با استفاده از دستگاه برش، سنگ را بهصورت مکعب مربع و یا مستطیل برش میدهند. البته ضخامت و اندازه این مکعب بسته به نوع تراش موردنظر است. پسازاینکه سنگ به شکل موردنظر تبدیل شد، آن را با استفاده از نوعی صمغ طبیعی بر سر یک چوب حصیر مانند و کوتاه میچسبانند. چسباندن سنگ نیز باید بهگونهای باشد که اگر سنگ رگه و یا طرحی داشته باشد درست در مرکز سنگ و مرکز چوب قرار گیرد. (درواقع این تکه چوب برای نگهداشتن سنگ به هنگام کار با دستگاه تراش مورداستفاده قرار می گیرد.)
پسازاین مرحله با استفاده از دستگاه تراش و البته با توانایی و دقت هنرمند تراش موردنظر به سنگ داده میشود. برای پرداخت نهایی کار از سمبادههای مختلف و همچنین بعضی مواد جلا دهنده استفاده میشود (بهطور مثال در گذشته آجر پخته را پودر میکردند و داخل آب میریختند و سنگ را داخل این مایع میزدند سپس با استفاده از نوعی پلاستیک ضخیم و کشیدن آن بر روی سنگ، آن را جلا میدادند.)
از هنرهای سنتی و چشمگیر ایران «حجاری» نام دارد و به ساخت، تهیه و تراش سنگ به ابعاد دلخواه و نقش انداختن بر روی آن حجاری میگویند. ایران دارای معادن فراوانی از سنگهای قابل حجاری مانند مرمر سفید، مرمر سبزفام با دانههای ریز که به آن سنگ گندمی میگویند، مرمر خاکستری تخت جمشید، سنگ سیاه و مرمر سبز نرم یزد که به آن سنگ یشم و سنگ سماق میگویند میباشد. همچنین سنگهای قیمتی یا نیمه قیمتی همچون عقیق، زمرد، دُر کوهی، آماتیس و … میتوانند مناسب برای حجاری باشند. از حجاری برای تزئین دیوارهای مساجد، آرامگاهها، سرستونهای دیوارهای ساختمانی و همچنین تهیه وسایلی نظیر دیگ سنگی، هاون سنگی، تابلوهای تزئینی، شومینه، مهرههای شطرنج و کارهای ظریفی چون تراش نگین انگشتر و یا حک آیات قرآنی بر روی سنگ عقیق استفاده شده است.
شطرنج نیشابوری با قدمتی که به سده 12 میلادی میرسد از آثار مهم کشفشده در نیشابور است. یکی از کاملترین مجموعههای به جای مانده است که شامل 16 مهره فیروزهای و 15 مهره بنفشرنگ میباشد که همگی لعاب داده شدهاند. این شطرنج هماکنون در موزه متروپولیتن نگهداری میشود.
امروزه دو مرکز اصلی سنگتراشی در ایران، قم و مشهد است و هماکنون در شهرهای مذکور عدهای از افراد در مراحل مختلف استخراج سنگ، سنگبری، سنگتراشی و حکاکی روی سنگ اشتغال دارند. سنگتراشان قم از سنگ آلاباستر (سنگ سفید) برای تولید محصولات استفاده میکنند محصولات سنگی قم که سفیدرنگ است شامل شمعدان، گلدان، سینی، کاسه، بشقاب، پایه آباژور، چراغخواب، تابلو، شکلات خوری، گلابپاش و مجسمه در طرحها و اندازههای گوناگون است. سنگتراشان در مشهد از انواع سنگها نظیر مرمر، نسوز، سیاه، زرد، قرمز و سفید استفاده میکنند که صرفنظر از سنگ سبز بقیه از معادن موجود در استان خراسان تأمین میشود. مصرف سنگ سیاه مشهد به علت ارزانی و نقشپذیری زیاد بوده و نزدیک به 70 درصد سنگتراشان از آن استفاده میکنند. ولی سنگ سبز کرمان به علت گرانی و نیاز بهصرف وقت زیاد جهت تولید محصول مصرف کمتری دارد و فقط برای ساخت اشیا تزئینی بکار میرود.
تقسیمبندی کیفی محصولات سنگی مشهد:
- محصولاتی با سنگ سیاه: با این سنگ محصولاتی نظیر کاسهبشقاب، شکلات خوری، گلدان، لیوان پایهدار، لیوان ساده و فنجان که بیشتر بهصورت منقوش بوده اغلب به طرحهای گل، کاروان و غیره مزین است، ساخته میشود.
- محصولات سنگی مصرفی: شامل دیزی، هاون و … میباشد.
- اشیائی که از سنگ سبز کرمان و مرمر ساخته میشود: این مصنوعات بیشتر تزئینی بوده و قیمت بالایی دارند و انواع متداول آن شامل قلم دان، جانواری، چسب، گلدان، پایه پرچم و… در اندازههای مختلف است.
حکاکی به معنی کندهکاری روی سطوح مختلف سنگی، با استفاده از ابزارهای مکانیکی برای ایجاد نقشهای موردنظر میباشد. حک کردن نقشی بر روی سنگ بهوسیله ابزارهایی مثل قلمهای مختلف که گاهی کاملاً دستساز میباشد. هنری بسیار زیبا و ارزنده است که در گروه صنایعدستی سنگی قرار دارد. تاریخچه یکی دیگر از هنرهای زیبایی صنایعدستی حکاکی روی سنگ است.
قبل از اختراع خط و با شروع غارنشینی، انسانها برای انتقال پیام و رساندن منظور خود شکلهایی روی سنگ حک میکردند و اینگونه باهم ارتباط برقرار میکردند. بهمرور با اختراع خط، تراش سنگ برای تهیه وسایل مورداحتیاج به کار گرفته شد.
درگذشته از این هنر برای حک کردن نقشی بر روی مهرها و انگشترهایی که هم جنبه کاربردی و هم جنبه زینتی داشت بسیار استفاده میشد. مواد اولیه سنگهایی که برای هنر حکاکی مناسب هستند و میتوان بر روی آنها نقشی را حک کرد، باید از سنگهای نرم انتخاب شوند. سنگهایی مثل سنگ مرمر و یا بسیاری از سنگهایی که در دل طبیعت آنها را میتوان یافت.
سنگ دیگر مورداستفاده در این رشته سنگی است خاکستریرنگ که از اطراف مشهد استخراج میشود. با نام لاوز یا لاپیس که ترکیبی از تالک وکلرور است و هنرمند حکاک بسته به خلاقیت وابتکار خود نقوشی را بر روی آن حک میکند.
ابزار و تجهیزات ابزار این هنر در گذشته همان تیشه و کلنگ برای برش سنگ بوده که امروزه دستگاههای تراش سنگ جایگزین این ابزار شده است.
فیروزه کوب از صنایع دستی است و با نشاندن قطعههای کوچک سنگ فیروزه به حالت موزاییکی بر سطح ظرفها، زیورآلات و اشیای تزئینی (از پایههایی به جنسهای مسی، برنجی، نقره، ورشویی یا برنزی) ساخته میشود. بین قطعههای فیروزه نوعی لاک تیرهرنگ قرار میگیرد. هر چه ظرف فیروزه کوبی شده پرکارتر و منظمتر باشد و فاصله کمتری بین قطعات فیروزه باشد، ارزش هنری آن بیشتر است. امروزه مرکز این هنر اصفهان است.
این هنر حدود ۶۰ یا ۷۰ سال پیش در مشهد (خراسان شمالی) به دست نعمت الله لایق (معروف به نعمتالله خان) انجام شد و به اصفهان آورده شد.
مراحل ساخت فیروزه کوب عبارتاند از:
- 1- زرگری
- 2- فیروزهکوبی
- 3- پرداختکاری
تشریح مراحل فیروزهکوبی؛
مرحله اول سطح زیر کار از فلز موردنظر مانند برنج، مس و نقره توسط زرگر یا سازنده فلز به کمک دست یا دستگاه پرس ساخته میشود و صاف و صیقلخورده وارد مرحله بعد میشود.
مرحله دوم استاد فیروزهکوب، خردهفیروزهها که ازنظر اندازه و رنگ باید مشابه باشند از ضایعات دیگر جدا میکند. بعد از مشخص شدن نوع سنگی که قرار است بر سطح کار شود. سطح فلز موردنظر کمی گرم میشود در این زمانبر روی سطح کمی لاک پودر شده (لاک گردویی) میپاشند در زمانی که لاک حالت مذاب دارد فیروزه را روی آن میچسبانند. بعدازآنکه سطح موردنظر را با فیروزه پوشاندند و فضاهای خالی میان فیروزهها را با فیروزههای لیزتر پر کردند، آن را به کمک سنگ «آبسان» صاف و صیقلی میکنند تا برجستگیهای لاک و فیروزه از بین رود و سطحی یکدست به دست آیند. در این مرحله است که رنگ واقعی فیروزه نمایان میشود.
مرحلهی سوم پرداخت گری است. در این مرحله بر روی سطوح فیروزهکوبی شده را پولیش میکشند و بعد روی آن را پلی استر میکشند که دلیل آن حفاظت از سطح کار و همچنین زیبایی حداکثری اثر است.
کاربرد فیروزهکوبی؛
هنر فیروزهکوبی مانند بسیاری از هنرها جنبهی تزیینی و تجملی دارد؛ اما ازآنجا که این هنر را بر ظروفی نظیر شیرینیخوری، قندان، گلدان، گلابپاش، سنگاب و…. پیاده میکنند فقط جنبهی کاربردی نیز پیدا میکنند؛ اما همانگونه که گفتیم فیروزهکوبی قبل از آنکه بر ظروف انجام شود بر روی زیورآلات پیاده میشد. هنری که امروزه نیز طرفداران زیادی دارد.
اما امروزه از فیروزهکوبی به جز بر روی ظروف و زیورآلات برای ساخت تابلوهای نفیس نیز استفاده میشود. بدین گونه که خوشنویسی بر روی سطح اگر پارچهای باشد نوشته شده و سپس فیروزهها بر روی آن چسبانده میشوند و اگر سطح موردنظر چوبی باشد بعد از لیزر طرح موردنظر بر روی چوبی تکههای فیروزه داخل آنها کار میشود.
رشته خراطی سنگ یکی از رشتههای صنایعدستی سنگی است. تراشیدن دورانی یک قطعهسنگ بهوسیله چرخ خراطی، برای ساخت اشیایی با حجم متقارن و مدور را خراطی میگویند. اشیایی مثل دیگ، دیگچه، هاون، قندان، قدح، گلدان، پایههای میز و…از تولیدات این هنر هستند.
از گذشتههای دور هنر ساخت اشیا و ظروف مدور سنگی به روش خراطی در ایران رواج داشته است. البته باید گفت که در سالیان دور برای ساخت این اشیا از ابزاری چون کلنگ، تیشه، قلم و چکش استفاده میشد ولی با ساخت دستگاه خراطی سنگ که دستگاه سادهای بود و کمانهای آ ن را به حرکت در می آ ورد، ساخت و پرداخت این اشیا آسانتر شد.
کمکم جای این دستگاه را دستگاههای پیشرفته ماشینی گرفت. در استان قزوین نیز از دیرباز هنرمندانی در این رشته فعالیت میکردهاند. شاید زمان کوتاهی این هنر در شهر قزوین از رونق افتاد ولی با حمایت بعضی از ارگانهای متولی این هنر دوباره در این استان احیا شده است و آثار زیبای این هنر را در شهر قزوین میتوان مشاهده کرد. آثاری چون گلدان، قندان، پایه ستون، نردههای سنگی و…
مواد اولیه؛
در هنر خراطی سنگ، از سنگهای متنوعی میتوان استفاده کرد. سنگهایی مثل سنگ هرسین، مرمر سفید، مرمر سبز، تراورتن، سنگ چینی و…
ابزار و تجهیزات؛
ابزار مورد استفاده برای ساخت محصولاتی به روش خراطی سنگ از این قرار است؛ دستگاه برش، دستگاه تراش، متههای مختلف (که در ساخت ظروفی مثل قندان و یا گلدان استفاده میشود)، کاغذ سمباده و یا سنگ سمباده به همراه آب.
مراحل تولید؛
برای تولید و آمادهسازی یک محصول به روش خراطی ابتدا با دستگاه برش، سنگ را برش میدهند. اندازه سنگ برش خورده باید تا حدودی بهاندازه محصول نهایی نزدیک باشد. برش اولیه سنگ بیشتر بهصورت مکعب مربع یا مستطیل و یا چندضلعی است.
در مرحله بعد یک سنگ بهعنوان نگهدارنده به سنگ اصلی چسبانده میشود. این سنگ ارتفاع کمتری دارد ولی مقطع آن بهاندازه مقطع سنگ اصلی است. این کار توسط چسب سنگ انجام میگیرد. در این حالت سنگ موردنظر راحتتر بر روی دستگاه تراش نصب میشود. بعد با استفاده از دستگاه تراش که متههای مختلفی بر سر آن نصب میشود و در اصل هنر هنرمند خراط، سطح بیرونی و داخلی سنگ را به فرم دلخواه تراش میدهند.
البته در گذشته از دستگاههای سنگتراشی قدیمی که کمانهای آن را به حرکت درآورده و زه آن به دور یک محور چوبی (که با قیر به سنگ متصل شده) قرار داشت ، استفاده میشد روش کار دستگاه به صنعتگر امکان میداد تا با عقب و جلو بردن کمانه، رویهی بیرونی سنگ را پرداخت کند
در مرحله آخر با استفاده از سنگ سمباده و کاغذ سمباده سطح بیرونی و داخلی کار را صیقلی میکنند. در حین انجام این کار با اسفنجی سطح بیرونی و یا داخلی حجم سنگی خیس نگهداشته میشود. پس از آماده شدن کار با استفاده از دستگاه برش، سنگ نگهدارنده را از حجم اصلی جدا میکنند. اکنون محصول مورد نظرآماده است.
از هنر خراطی برای ساخت دیزیهای بدون دسته، کاسه، گلدان، قندان، قاب عکس، سرویسهای رومیزی اداری، میلههای طارمی نرده و …استفاده میشود
مرصعکاری یا مخراجکاری یا جواهرنگاری یا نگین کاری یکی از شاخههای صنایعدستی سنگی است مرصع به معنی آنچه با جواهر تزئین شده باشد، است. هنر مرصعکاری عبارت است از نشاندن جواهر (سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی) بر روی ظروف، زیورآلات و اشیاء تزئینی دیگر.
استادکاران بسیاری در این زمینه مشغول فعالیت هستند که از هنرمندترین و قابلترین آنها میتوان از استاد خشایار جاویدان نام برد که خدمات ارزنده ایی در این صنعت به کارآموزان و حتی استادکاران ارزانی داشته است.
از هزاران سال پیش ساخت زیورآلات یا ظروف تزئینی و نشاندن نگین بر روی آنها در ایران رایج بوده است. آثاری چون جامها، کاسهها و زیورآلاتی جواهرنشان که مربوط به دورههای هخامنشیان، اشکانیان، ساسانیان و … میباشد گواه این امر است که هنرمندان از هزاران سال پیش درزمینهی نشاندن سنگهای قیمتی و نیمه قیمتی بر روی این اشیاء تبحر داشتهاند. بازمانده اصیلی از آن روزگار شاید زیورآلاتی باشد که زنان قبایل چادرنشین مختلف و زنان روستایی از آن استفاده میکردند. اغلب این زیورآلات دارای تزئیناتی زیبا از سنگهای زیبا و درخشان هستند. سنگهایی چون عقیق جگری و فیروزه و … در روزگار ما از هنر مرصعکاری بیشتر در ساخت زیورآلات استفاده میشود، به همین دلیل هنرمند مرصعکار، فعالیت خود را پس از آماده شدن زیور آغاز میکند. گذاشتن سنگ بر روی طلا یا نقره (فلزات مناسب دیگر) به چهار روش صورت میپذیرد:
- ریلی
- قلم خور
- کاسهای
- چنگی
هنر مرصعکاری اسلامی
چون در دین اسلام استعمال ظروف سیمین و زرین منع گردیده و مکروه شناخته شده، هنرمندان سعی نمودهاند با ساخت اشیایی از قبیل قاب قرآن، جا دعا و همچنین زینتآلات، هنر خویش را عرضه بدارند یک نوع تزیین معمول در قرون اولیه اسلام، ساخت ظروف یا اشیاء با نقش برجسته میباشد، بهاینترتیب که نقوش یا کلماتی را که برای تزیین شیی در نظر میگرفتهاند قبلاً از فلز دیگری تهیه کرده، بعد آن را روی ظرف یا شییی منظور، الصاق مینمودهاند. در دوران سلجوقی، صنعت ترصیع اشیاء فلزی به منتهای کمال رسید و از این دوران، اشیاء مختلف زیبایی به یادگار باقی مانده است. طرز ساخت و تکنیک معمول در این دوره کاملاً متفاوت است. در این زمان برای تزیین مفرغ با فلزات دیگر چون نقره و مس، ابتدا شیئ منظور را با ابزار مخصوص به هر شکل که میخواستند گود نموده بعداً نقاط کندهشده را با فلز موردنظر پر مینمودهاند.
هنر مشبک قدمتی دیرینه دارد. از زمانی که انسانهای اولیه از غارنشینی به صحرانشینی روی آوردند و از سنگ برای خود چهاردیواری ساختند، برای روشنایی داخل کلبه پنجرهای از پوست حیوان، چوب، برگ یا سنگی که سوراخسوراخ شده بود، تعبیه کردند. بدین ترتیب ضمن جلوگیری از ورود سرما تا حدی روشنایی کلبه را تأمین کردند.
کمکم این سوراخها به اشکال هنری تبدیل شد. امروزه آثار مشبک را بر درها،منابر، امامزادهها، مساجد، پنجرهها و ظروف سنگی میتوان مشاهده کرد. آثاری که هنرمند مشبک کار با مهارت و ذوق و سلیقه خود به طرز زیبایی خلق کرده است. یکی از نمونههای زیبای این هنر در استان قزوین در امامزاده اباذر وجود دارد داخل امامزاده اباذر، در سمت راست درب ورودی، پنجره سنگی بسیار جالبی دیده میشود که بهصورت مشبک و با طرحهای ستارهای و ششضلعی طراحی شده است. همچنین در موزه هنر و پایداری (خانه میریانزاده) در چهارسوی حیاط راهپلهای سنگی وجود دارد که با مشبک سنگ تزئین شده است
مواد اولیه
سنگهای متنوعی میتواند از مواد اولیه مشبک سنگ باشد. سنگهایی مثل گرانیت، مرمر، رز صورتی و… هنرمندان این رشته عقیده دارند که اکثر سنگهای موجود در طبیعت قابلیت تبدیل به یک اثر مشبک را دارد و این تنها به توانایی و مهارت هنرمند مشبککار برمیگردد.
ابزار و تجهیزات
ابزار موردنیاز برای این رشته شامل؛ تیشه (دندانهای یا شانهای) قلم سر الماسی از جنس فولاد و چکش است. قلمهای موردنیاز برحسب درشتی یا ریزی طرح میتواند متفاوت باشد.
مراحل تولید
ابتدا سنگ موردنیاز را که برحسب کاربرد آن انتخاب میشود، تهیه میکنند. سپس این سنگ به ابعاد موردنظر برش داده میشود. در گذشته از کلنگ و تیشه برای برش سنگ استفاده میشد. در واقع هنرمند با ضربات پیدرپی کلنگ وتیشه سنگ را به ابعاد موردنظر نزدیک میکرد. ولی امروزه دستگاههای برش سنگ، این مرحله از کار را آسان کرده است.
در مرحله بعد باید طرح موردنظر بر روی سنگ انداخته شود. با توجه به آثاری که از گذشتگان برجایمانده میتوان گفت که نقوش مورداستفاده در گذشته بیشتر ذهنی بوده است و از روشهای سنتی (استفاده از کیسه خاکه ذغال و سوراخسوراخ کردن طرح) برای انعکاس طرح بر روی زمینه سنگی استفاده می شده است. امروزه از طرحهای متنوعی برای این هنر استفاده میشود. این نقشها یا مستقیماً بر روی سنگ کشیده میشود ویا با کاربن بر روی سنگ انداخته میشود.
پس از انداختن طرح هنرمند مشبک کار با استفاده از قلم و چکش، سنگ را میتراشد تا فضاهای مشخصشده طرح بهصورت شبکه درآید.
به بریدن، کنار هم چیدن و چسباندن سنگهای لایه شده رنگارنگ، با ابزار برش و سایش، برای ایجاد طرح و نقوش را معرقکاری سنگ میگویند. نقوش بر اساس طرحهای سنتی انتخاب میشود که معمولاً شامل نقوش اسلیمی، ختایی و هندسی میباشد. از معرق سنگ معمولاً برای تزئین محصولات سنگی، تزئین نمای دیوارهای داخلی و خارجی، تزئین کف بناها استفاده میکنند. معرق سنگ، بر سطوح تخت و گسترده اجرا میشود. در این هنر میتوان از تسمههای برنجی و نوارهای سنگی پهن و باریک بهمنظور ایجاد قاب به دور نقش اصلی معرق (شبیه جدولکشی در تذهیب و نگارگری) نیز استفاده کرد.
روشهای تولید معرق سنگ
- معرق سنگ دستی سنتی: ابتدا سنگ زمینه در ابعاد موردنظر که معمولاً از جنس تراورتن ارزانقیمت بوده، انتخاب میشود. در اوایل طرح موردنظر با استفاده از دوده روی آن انتقال داده میشد ولی اکنون از کاغذهای پوستی یا نقشهکشی، استفاده کرده و طرح را در ابعاد واقعی ترسیم میکنند. سپس برای ایجاد فضایی جهت قرارگیری قطعات رنگی، دور خطوط نقوش با نواری از جنس برنز به ارتفاع حدود 10 میلیمتر گرفته میشود. سپس الگوهایی از روی نوارهای برنزی تهیه میشود و الگوها را با چسب چوب بر روی سنگهای رنگی با ضخامت 8 میلیمتر میچسبانند. در این روش، ازآنجاییکه از یک سنگ بهعنوان بستر (بوم) استفاده میشود و سایر سنگها روی آن قرار میگیرند، ضخامت محصول نهایی بیشتر شده و در نهایت معرق سنگ از استحکام قابل قبولی برخوردار خواهد بود.
- معرق سنگ با استفاده از واترجت: طرح موردنظر بهصورت طرح روی کاغذ و یا عکس آماده، بهوسیله اپراتور به وکتور در کامپیوتر طراحی و رنگبندی میگردد. سپس قطعات مختلف هر رنگ از نقشه اصلی جدا شده و نقشه اجرایی آن به زبان دستگاه طراحی میگردد. بعد قطعات موردنظر بهوسیله دستگاه واترجت با فشار آب فوقالعاده بالایی بریده و آماده مونتاژ میگردد. سپس قطعات بریدهشده مطابق نقشه کنار هم قرار دادهشده و با چسب رزین همرنگ و رعایت فاصله بین قطعات، مونتاژ میشود. دو مرحله ساب میخورد و سپس درزگیری (ماستیک) شده و در نهایت سه مرحله ساب میخورد. سپس با استفاده از دستگاه سنگ دیواری (محک) قطعات رنگی مطابق الگو بریدهشده و روی بوم مابین برنزها بهوسیله چسب همرنگ سنگ رنگی چسبانده میشود. سپس چهار مرحله ساب خورده و درزگیری شده و سپس سه مرحله ساب خورده و آماده استفاده میگردد. در این روش ازآنجاییکه سنگی بهعنوان بستر استفاده نمیشود و قطعات از قسمت محیطی به هم وصل میشوند، این معرق سنگ از استحکام نسبتاً پایینی برخوردار میباشد.
- معرق سنگ سی ان سی: در این روش ابتدا نقشه در کامپیوتر طراحی شده و دستگاه سی ان سی سنگ زمینه را مطابق نقشه به عمق موردنظر حفر میکند. پسازاین مرحله قطعههای سنگهای رنگی با ضخامت 8 میلیمتر، مطابق نقشه اولیه و بر مبنای رنگبندی، طرح با دست و دستگاه برش خورده و با چسب همرنگ سنگها در محل مناسب که در مرحله اول کار که کفتراش نامیده میشود، مشخصشده وچسبانده میشود. سپس سنگها هفت مرحله ساب خورده و آماده استفاده میباشد. در این روش نیز ازآنجاییکه از یک سنگ بهعنوان سنگ بستر زمینه استفاده میگردد و معرق سنگ اصطلاحاً بهصورت پشت بسته میباشد، استحکام معرق بهاندازه سنگ زمینه میباشد و محصول توانایی تحمل هرگونه فشار در حین جابجایی و نصب را بهاندازه سنگ زمینه دارا میباشد.
انواع سنگها در معرق سنگ
بهکارگیری گروههای مختلف سنگ (تراورتن، مرمریت، گرانیت و سنگ مصنوعی) در تهیه معرق سنگ متداول میباشد. تولیدکنندگان معرق سنگ با استفاده از دستگاه واترجت هیچ محدودیتی در بهکارگیری سنگ و یا حتی سرامیک ندارند و واترجت توانایی برش انواع مواد را داراست. در روشهای سی ان سی و دستی امکان استفاده از گروه سنگهای گرانیتی و انواع سنگهای مصنوعی سخت وجود ندارد. در پاکستان از سنگ مرمر برای ساخت اشیاء تزئینی و مصرفی استفاده میکنند. تزئین اشیا بهصورت معرق در شهر کراچی رواج دارد.
شیوه کار؛
شیوه کار به این صورت است که پس از ساخت فرآورده سنگی همچون کاسه، گلدان، پایه چراغ رومیزی از سنگ مرمر، با دقت و ظرافتی خاص نقوش گل و گیاه را بر روی آن کندهکاری و سپس با استفاده از قطعات صدف تراشیده در رنگهای مختلف، نقاط خالیشده را پر میکنند.
استانهای تهران، اصفهان و خراسان رضوی از مهمترین مراکز تولید معرق سنگ در ایران هستند.
صنایعدستی استخوان
نقاشی یکی از رشتههای اصلی هنرهای تجسمی است و قدمت آن شش برابر زبان نوشتاری میباشد. حتی گذر زمان زیبایی نقاشیهای بر روی استخوان را دوچندان کرد بهخصوص در نزد توریستها ازاقبال قابلتوجهی برخوردارشد. نقاشی روی استخوان شتر و شترمرغ، نمونههایی از این نقاشیهای زیبا و جذاب میباشند. چنین دستسازهایی اغلب ازلحاظ فرهنگی و یا مذهبی فوقالعاده هستند.
نگارگری یکی از هنرهای اصیل و حرفههای قدیمی ایران است. نگارگری معمولاً بر روی سطوحی چون بوم، کاغذ و همینطور استخوان شتر انجام میشود. البته آمادهسازی و سفید کردن این نوع از استخوان برای نگارگری، کار به نسبت زمان بری بوده و هست.
در ایران از استخوان برای نگارگری و خاتمکاری استفاده میشود. البته استفاده از عاج فیل نیز در صنایعدستی بوده. بااینوجود استفاده از عاج و استخوان شتر هرکدام مزایا و معایب خاص خود را دارد.
تفاوت بین استخوان شتر و عاج
- عاج ظاهر زیباتری دارد.
- فضای کار بر روی عاج بیشتر است.
- عاج به خاطر رنگ سفید ـ شیری خالصی که دارد احتیاجی به صیقل دادن و تمیز کردن ندارد.
- عاج به دلیل شکنندگی در مجاورت هوای گرم، بایستی در مکان خنک نگهداری شود.
- استخوانهای شتر درشتتر است.
- بهصرفهتر بودن استخوان شتر؛ زیرا میتوان محصولات کوچکی مثل گردنبند، قیچی، گیره و …از قطعات جدا شده و اضافی ساخت.
فرایند سفید کردن استخوان شتر
برای جدا شدن ناخالصیهای استخوان ابتدا باید توسط هیدروکسیل آن را تمیز نمود. بعدازآن، استخوان به قطعات دلخواه تقسیمشده و به مدت ۸ ساعت در محلول آب جوش و پودر سنگ مرمر قرار داده میشود تا ناخالصیهای باقیمانده نیز از بین برود. فرایند جوشانده شدن تا زمانی که به رنگ سفید موردنظر دست پیدا کنیم ادامه مییابد و دقیقاً مقدار درخشندگی و سفیدی استخوان شتر بستگی به مقدار جوشانده شدن آن دارد.
در ایران استخوان را به مدت ۳ ماه در آب آهک قرار میدهند و یا به مدت ۷۲ ساعت در محلول ۵ درصد آباکسیژنه قرار میدهند و در پایان، آن را با پودر شوینده و آب به مدت دو ساعت شستشو میدهند. تا سپس برای مرحله انتقال طرح آماده شود.
از زمانهای بسیار دوردرساخت مجسمهها و جواهرات از عاج و استخوان بهره گرفته میشد. آثار بهجامانده از عهد پارینهسنگی نشانگر علاقه بسیارِ بشر به حکاکی تصویر حیوانات بر روی عاج ماموتها است. تصاویر بهجامانده بر روی دیوار غارهای وگلهرد Vogelherd در نزدیکی اولم از شهرت فراوانی برخوردارند. مجسمه، طلسم و ابزارهایی در مصر باستان و بینالنهرین یافت شدهاند که متعلق به قرن سوم قبل از میلاد است.
مواد تشکیلدهنده عاج: ۵۹-۵۶ درصد فسفات کلسیم و مقدار اندکی آهک که با مادهای زیستی (ارگانیک) شبیه به غضروف احاطه شده است. این ماده دارای آب نیز میباشد. طی فرایند خشک شدن، عاج حدود ۲۰ درصد از وزن خود را از دست میدهد. درجه سختی عاج در مقیاس «موس Mohs برابر با ۷۵/ ۲ تا ۵۰/ ۳ میباشد.
با از بین بردن تراشه و ناصافیهای سطح، فرایند کار بر روی عاج آغاز میشود که میبایستی با در نظر گرفتن بافت عاج صورت گیرد. این عمل نباید برخلاف جهت بافت انجام شود زیرا موجب شکستگی سطح میشود. همچنین عاج را نمیبایست بیشازحد حرارت داد. در صورتیکه سطح عاج به حالت تراشدار درآید میتوان آن را با جداسازی لایه ضخیمتری از بین برد و به حالت صاف درآورد. ازآنجاییکه عاج خاصیت رسانایی ضعیفی دارد، هنگام استفاده از ماشینآلات یا ابزارهای چرخشی و دوار میبایستی دقت لازم را به عمل آید.
این عمل موجب تغییر رنگ به حالت زرد، به وجود آمدن بوی سوختگی و لکههایی بر روی عاج میشود. بسته بهاندازه شیء موردنظر، عاج را با استفاده از انواع اره، برش میدهند.
تیغه اره به حالت صاف قرار داده میشود و شکل اصلی شیء به کمک قلم درز تراشهگیر ایجاد میشود. همچنین هنگام حکاکی بر روی عاج در مقایسه با حکاکی چوب، تنها میتوان تراشههای کوچک را از بین برد. میتوان مراحل مقدماتی را با وسیله صفحهتراش بزرگ و ضخیم و سوهان انجام داد. شکلدهی ظریفتر با استفاده از متههای همراه با فشار آب، نظیر ابزارهای دندانپزشکان صورت میگیرد. برای یکدست و صاف شدن سطح کار، شیء موردنظر را میسایند.
آنچه عاج را برای تراشکاری مناسب میسازد، ساختار متراکم و سختی به نسبت اندک آن است برای انعطافپذیری بهتر عاج آن را در دمای ۲۰ درجه میجوشانند و به همین دلیل هنگام کار با آن میبایستی با دقت بسیار زیاد صورت پذیرد. سنگزنی عاج بهوسیله خمیری متشکل از پودر سنگپا و آب انجام میشود. بسته بهاندازه و نوع سطح، ابزارهایی نظیر پارچههای آستری، مسواکهای پلاستیکی، ابزارهای مدلسازی پوشانده شده از آستر، نمد یا چرخ سنباده کهنه (که بیش از آن برای پرداخت فلزات مورداستفاده قرار میگرفته است) به کار میروند. برای آنکه بهترین نتیجه حاصل شود، هنگام پرداخت بهطور متناوب از حرکات افقی و عمودی استفاده میشود.
رودوزیهای سنتی
درویش دوزی یا تفرش دوزی یکی از انواع رودوزیهای ایرانی است که در گذشته تولیدکننده عمده و اصلی آن مردم تفرش بودهاند ولی در حال حاضر رونق و رواج چندانی ندارد.
این نوع دوخت که از تکنیک بسیار سادهای برخوردار است و بهصورت حاشیههایی پهن بر روی پارچه ایجاد میگردد شباهت زیادی به چشمهدوزی دارد با این تفاوت که در آن به نسبت چشمهدوزی نخ کشی کمتری انجام میشود. در این رودوزی، طراحی بر روی پارچه انجام نمیگیرد، نقوش کاملاً ذهنی است و از طریق شمارش تاروپود پارچه با دوختی شلالی به وجود میآید. از این رودوزی برای تزئین چادرشب، پرده، رویه کرسی و بقچه استفاده میشود.
مواد اولیه
- پارچه: درویش دوزی بر روی پارچههایی که بافتی ساده و تاروپودی قابلشمارش دارند انجام میپذیرد؛ مانند پارچههای فاستونی که از آن برای دوخت رومیزی و همچنین پارچههای درشتبافتی چون کنفی که برای دوخت لباس، کیف و سایر وسایل استفاده میشوند.
- نخ: از نخهای عمامه، دمسه و در بعضی مواقع از نخ ابریشم در دوخت آن مورد استفاده قرار میگیرد.
- سوزن: از سوزن بیتوین که دارای طول متوسط است برای دوخت پارچههایی با ضخامت زیاد مانند فاستونی، کنفی و همچنین پارچههایی با ضخامت متوسط استفاده میکنند.
- انگشتانه: این وسیله نباید هیچ فشاری بر انگشت وارد کند و باید متناسب با انگشت سوم دست باشد.
- قیچی: از قیچی در اندازه متوسط برای سوراخ کردن پارچه و از قیچی کوچک برای چیدن سر و انتهای نخها استفاده میکنند.
- کارگاه گلدوزی: از نوع گرد آن برای کار های کوچک و ظریف و از نوع مستطیل آن برای کارهای بزرگ استفاده میکنند.
سادهترین این رودوزی به این طریق انجام میپذیرد که در ابتدا با کشیدن سه نخ از طول و عرض پارچه، مربعهایی به عرض 1×1 سانتیمتر ایجاد میگردد. سپس این مربعها را با نخ ابریشمی همرنگ پارچه میدوزند؛ سپس با نخی به رنگ متفاوت به تزئین آن میپردازند.
شیوه کار
درویشی دوزی در پنج مرحله انجام میپذیرد:
- در ردیف اول با شمارش تاروپود پارچه، شلالهای منظم و یکنواختی بر روی آن دوخته میشود، در ردیف دوم شلالها طوری زده میشود که هر نخی که در ردیف اول روی پارچه قرار دارد در ردیف زیر قرار گیرد. ردیف شلالها در طرح باید زوج باشد (حدود شش یا هشت ردیف). بعد از ایجاد چند ردیف شلال، شلالهای افقی را به شلالهای عمودی وصل میکنند، بهنحویکه حالتی کنگرهای ایجاد گردد. سپس روی گوشههای کنگره را با دوخت ضربدری پر میکنند.
- یک ردیف زنجیره دوزی انجام داده میشود.
- یک طرح کامل از دوخت مرحله اول دوباره تکرار میشود؛ همانند مرحله اول بخیهها باید زوج باشد. دو ردیف شلال افقی و همچنین وسط طرح باید کاملاً به هم شبیه باشند. بهاینترتیب که اگر طرح شش ردیف باشد در شروع ردیف سوم و چهارم نخ روی پارچه قرار میگیرد. سپس داخل خانهها با دوخت ضربدری پر میشود.
- دوباره یک ردیف زنجیره دوزی انجام میشود.
- سپس باید دوباره همانند مرحله اول رودوزی شود.
سکمهدوزی هنری از رودوزیهای سنتی و زیبای ایران است که در آن با نخ کشی (تار یا پود) در قسمتهای موردنظر حالت توری به وجود میآورند، سپس با بخیه زدن به شبکه به وجود آمده به شکلی خاص طرحهای زیبایی پدید میآورند. این دوخت قدمت بسیار زیادی در تاریخ کشورمان دارد. آغاز این هنر به دوره قبل از اسلام میرسد ولی اوج شکوفایی آن در دوران اسلامی است. این هنر از قدیمیترین سوزندوزیهای اصفهان است و معمولاً بر روی پارچههای کتانی سفید یا رنگی با نخهای همرنگ پارچه انجام میگیرد. بتهجقه، نقش ترنج و سر ترنج و نیم ترنج، شمسه ای، انواع گلها، ستاره، گلوبته از نقوش این هنر است.
مواد اولیه
- پارچه: پارچه کتان ایرانی که بافت پارچه باید ساده و تاروپود آن عمود بر هم و حتیالامکان ضخامت تاروپود یکسان باشد. پارچههای مخمل، ساتن و پارچههای کجراه برای این رودوزی مناسب نمیباشند.
- نخ: معمولاً از نخ ابریشم تابیده، دمسه و نخ عمامه استفاده میشود. از نخ دمسه برای سکمهدوزی و از نخ عمامه برای قلاب دوزی استفاده میشود. محل بریدگی تاروپود نخ کش شده را برای استحکام بیشتر قلاب دوزی میکنند.
- کارگاه: برای صاف کردن و از بین بردن چینخوردگیهای پارچه به کار میرود.
- صندلی: جهت نشستن
- پایه یا خرک: کارگاه روی آن قرار میگیرد
- سوزن، نخ، قلّاب، انگشتانه، تیغ و قیچی ظریف
شیوه کار
این دوخت بهوسیله نقشه و شمارش الیاف کتان صورت میگیرد. برای انجام این کار، ابتدا نقشه موردنظر را روی پارچه انتقال داده، سپس قسمتهایی که باید تاروپود پارچه کشیده شود، شمارششده و نخ کشی میکنند. سپس اطراف جاهای نخ کشی شده را با دوخت دندانموشی، زنجیره یا قلاب دوزی محکم میکنند. در این رودوزی، سادگی طرح از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. گاهی یک نخ بهطور چهارخانه از پارچه کشیده میشود و سپس چهارخانه را بهطور مایل مانند ژور پر میکنند.
چشمهدوزی قدیمیترین سوزندوزی اصفهان به شمار میآید که معمولاً برای کتانهای سفید یا رنگی با نخ همرنگ و گاهی با نخهای الوان بدون نخ کشی پارچه دوخته میشود. چشمهدوزی در کرمانشاه و اصفهان قدمتی بسیار دارد.
در چشمهدوزی، سادگی طرح اهمیت بسیار دارد. این دوخت معمولاً توسط نقشه و شمارش الیاف کتان انجام میگیرد و زیبایی آن به علت ظرافت و تمیزی کار میباشد. یک نخ بهطور چهارخانه از پارچه کشیده میشود و سپس چهارخانه را مثل ژور پر میکنند.
چشمهدوزی را میتوان با برودریدوزی و قلابدوزی انجام داد. در اصفهان بیشتر از نقشهای قلمکار استفاده میکنند و گاه ینیز، بته، جقه و امثال آنها را در بین چشمهدوزی با قلاب میدوزند.
چشمهدوزی انواع مختلفی دارد که بیشتر به دو روش انجام میشود و در شیوه نخست تاروپود قسمتی از پارچه را کشیده و خارج میکنند و سپس با بخیه زدن چشمههایی را به شکلهای مختلف ازجمله نقوش هندسی بته جغه پدید میآورند؛ اما در شیوه دوم بدون بیرون کشیدن نخ با ابزاری مانند درفش ابتدا روزنههایی به شکل گل و ساقه در پارچه ایجاد نموده سپس بخیههایی را چنان محکم میدوزند که تاروپودها به اطراف کشیده شوند و روزنه با چشمههایی انجام شوند، این روزنهها به شکل گرد بیضی و بادامی است.
رودوزی سنتی الحاقی از صنایعدستی دوخت های سنتی میباشد. به عبارتی خود این حرفه مجموعهای از مهارتهای مندرج در چند حرفه مرتبط باهم را بهصورت هماهنگ در کنار هم قرار داده است.
حرفههای مرتبط با رودوزی سنتی الحاقی شامل سرمه دوزی، پیله دوزی، شرابه دوزی، پولک دوزی، قیطاندوزی، مغزی دوزی، یراقدوزی، منجوق دوزی، ملیله دوزی، مروارید دوزی، کمند دوزی، آینهدوزی و… میباشد؛ یعنی بهطورکلی، رودوزی سنتی الحاقی نوعی از سوزندوزی است که در آن سوزندوزی با الحاق مواد اولیه به پارچه، با کمک سوزن و نخ، اجرا میشود.
در حرفه رو دوز سنتی الحاقی؛ با حرفههای متعددی از رودوزیها روبرو هستیم که هرکدام جایگاه خودشان را حفظ نموده و بهتنهایی جهت اجرای طرحهای مختلف و تزیین پارچه به کار میروند و البته سوزندوز در این حرفه، باید تواناییهای لازم را در شناخت نقوش مرتبط با رودوزیهای سنتی اولیه، مبانی نقش اندازی و مهارت نظری و عملی؛ جهت سوزندوزی چند حرفه (رودوزی مقدماتی، مرصع دوزی، مهره های تزیینی و پولک و منجوق، سرمه دوزی، کمند دوزی و…) بهصورت همزمان؛ را دارا باشد.
شبکه دوزی یکی از صنایع دستی و سوزندوزیهای زیبای ایرانی است که بر روی حاشیه باریکی در کنار حاشیه بزرگ در سوزن دوزی های مخصوص مانند دستمال، روتختی و … که چهارگوش است انجام میشود. نخ کشی شبکه دوزی با سایر نخکشیها فرق میکند و اگر این حاشیه در طول پارچه باشد فقط نخهای تار کشیده میشود و اگر در عرض پارچه باشد نخهای پود را میکشند.
شیوه نخ کشی
نحوهی نخ کشی در این دوخت به دو صورت طولی و عرضی انجام میگیرد.
- نخ کشی طولی: تعداد ۵ نخ تار پارچه را از طرفین طرح شبکه در طول پارچه اندازهگیری کرده و پس از بریدن میکشیم.
- نخ کشی عرضی: به این صورت است که ۵ عدد نخ پود پارچه را از طرفین طرح شبکه در عرض پارچه اندازهگیری کرده، سپس بریده و میکشیم.
- این نخ کشی که مختص پارچهی تترون و کلا بافت های ریزبافت است و برای بافت های درشت مثل پارچهی پلیاستر و ترگال فرق میکند.
انواع شبکه دوزی
انواع دوخت در این سوزندوزی بر چهار نوع میباشد:
- دوخت یکطرفه؛ در این نوع یکطرفه بالا و پایین حاشیه نخ کشی شده مانند شکل در هر سهتار باهم یک خفت میخورد.
- دوخت دوطرفه؛ در شبکه دوزی دوطرفه هم قسمت بالا و هم قسمت پایین حاشیه نخ کشی شده باهم خفت میخورند.
- دوخت زنجیرهای؛ در این نوع مانند دو طرف بالا و پایین آن خفت میخورند و وسط آنها نیز باهم بهصورت زیرورو دوخته میشود.
- دوخت هفت و هشتی؛ در این نوع در بالا و پایین هر ۴ نخ باهم جفت شده و خفت میافتد و وسط آنها نیز نخها باهم جفت شده و خفت میخورند.
ژوردوزی یکی از رودوزیهای سنتی ایران است که بهصورت های مختلف چه هنری، چه صنعتی و یا هر دو کاربرد بسیار زیادی میتواند داشته باشد. این رودوزی زیبا را معمولاً بر روی پارچههای کتانی و نخی که تاروپودی منظم دارند انجام میدهند. برای دوخت محل ژور را بر روی پارچه مشخص کرده و پارچه را بهاندازهی لازم نخ کشی میکنند. با در آوردن تار یا پود پارچه بهاندازه دلخواه و متناسب با اندازه ژور، پارچه برای هنرمند آماده میشود تا بتواند بر روی آن دوخت دلخواه را انجام دهد. ژوردوزی نیز مانند دیگر انواع رودوزیها کاربردهای متفاوتی دارد؛ ازجمله در سجاده، رومیزی، رویه کوسن، رویه بالش، بقچه، لبه روسری و … .
انواع دوخت؛
- ژور دوطرفه؛ بعد از دوخت یک سمت ژور، طرف دیگر هم باید طوری ژوردوزی شود که نخها کاملاً موازی هم قرار بگیرند.
- ژور زیگزاگی؛ در ابتدا یکطرف را ساده میدوزند، سپس طرف مقابل را یکدرمیان زیگزاگ میدوزند.
- ژور چهارگوش؛ پس از نخ کشی پارچه، سوزن را از لای ژورها رد کرده تا هر چهار طرف نخهای ژور گرفته و بهصورت مربع دوخته شود.
- ژور زیگزاگ بدون پایه؛ این نوع احتیاج به دوختن در اطراف نخ کشی نیست و فقط باید نخ پارچه در عرض نسبتاً زیاد کشیده شود و نخها بهصورت هفت و هشت در کنار حاشیه به هم دوخته شود. برای آنکه محل اتصال برجسته به نظر آید دوبار دوخت روی آن محکم میکنند.
- ژور ضربدر؛ بعد از نخ کش کردن پارچه، سوزن را بهصورت ضربدر از روی نخهای ژور رد کرده و هر بار برای محکم کردن دوخت، روی هر سمت ضربدر را دوبار میدوزند.
- ژور شکسته؛ ابتدا یک پایهی افقی در قسمت پایین نخها میدوزند، سپس شلالها را بهطور مایل دوخته و بعد پایهی فوقانی را میدوزند.
- ژور شکسته تو پر؛ این نوع ژور همانند ژور شکسته است، با این تفاوت که هر بار پس از زدن شلال زیگزاگ یک شلال عمودی هم باید در فاصلهی بین آنها زده شود.
- ژور گرهدار؛ پس از دوختن بالا و پایین ژور با یک نخ نسبتاً ضخیم، هر بار سه تار نخ را باهم گرفته و یک قلاب در وسط نخ میدوزند.
- ژور مشبک؛ نخ کشی برای این ژور باید در حدود دو و نیم سانتیمتر باشد. بالا و پایین این نخ کشی را مطابق ژور معمولی دوخته، سپس عرض ژور را به سه قسمت تقسیم میکنند. یکبار روی یکسوم بالا ژورها را دوبهدو باهم گرفته و قلاب میدوزند و یکبار هم یکسوم پایین را برعکس بالا باهم گرفته زیگزاگدوزی میکنند؛ در این صورت احتیاج به پاره کردن نخ نیست. یکبار بالای ژورها و یکبار هم پایین آن را به هم متصل میکنند.
- ژور مارپیچ؛ در ابتدا ژور ساده دوخته میشود سپس نخ ضخیمتری را از میان آنها به فرم مارپیچ رد میکنند.
- ژور مارپیچ دوطرفه؛ پس از دوخت دو لبهی ژور، هر بار چهارتار نخ را باهم گرفته و سوزن را از میان آنها رد میکنند.
- مارپیچ چهارتایی؛ این ژور همانند مارپیچ دوطرفه است. ابتدا بالا و پایین نخ کش را ژور میزنند سپس، نخ و سوزن را از میان آنها رد میکنند.
- ژور مارپیچ دوبل؛ عرض نخ کش برای این ژور باید در حدود سه سانتیمتر باشد؛ دو طرف نخ کش را ژور دوخته و سپس از طرف بالا به سمت پایین نخ را رد میکنند.
- ژورکردونه؛ پس از نخ کشی، سه تار نخ را باهم گرفته و چسبیده به هم دوخت کردونه میزنند. این کار باید یکبار از پایین به بالا و بار دیگر از بالا به پایین انجام شود.
- ژور کردونه زیگزاگی؛ همانند ژور زیگزاگی میباشد با این تفاوت که برای هر دفعه که چهارتا نخ باهم گرفته میشود تمام آن باید از بالا تا پایین بهصورت زیگزاگ کردونه زده شود.
- ژور تار عنکبوت؛ در ابتدا دو طرف نخ کش را ژور میدوزند، سپس از میان آنها نخی رد کرده و هر بار سه عدد ژور باهم دوخته شده و یک تک قلاب روی آنها زده میشود، سپس نخی که از میان ژورها زده شده را کردونه میزنند، در محل اتصال آنها سوزن را یکدرمیان از زیر تارهای نخ رد کرده و این کار را چند بار تکرار میکنند تا شکل تار عنکبوت درست شود.
- گوشه دوزی حاشیههای ژوردوزی؛ چنانچه حاشیهی نخ کشی شده جهت ژور بهصورت دو خط عمود بر هم انجام شود، یک مربع خالی در زاویه حاشیه ایجاد خواهد شد. این مربع خالی را با دوخت های تزیینی پُر میکنند. به این صورت که دو ضلع مربع را که روی پارچه قرار دارد کردونه زده سپس به فرم تار عنکبوت نخهایی از بین آنها رد کرده و وسط آن را با دوخت های یکدرمیان یا مدل دلخواه پُر میکنند.
ستاره دوزی یکی از رودوزیهای زیبا و سنتی است که بر روی توری دوزی انجام میگیرد. دوخت اشکالی ستاره مانند با نخهای فلزی بر روی روسری، لباس و … را ستاره دوزی میگویند. در سوزندوزی ممقان در درون دایرهای که ماه نام گرفته، نقشی دیده میشود که در فرهنگ ایرانی به نام ستاره هشت پر یا شمسه معروف است.
نقش ستاره (شمسه) از گذشتههای دور در هنر و معماری ایرانی و اسلامی کاربرد فراوان داشته است از زمان پذیرش دین مبین اسلام در ایران و شیوع آن، تحریم نقاشی و مجسمهسازی در این دین هرگز باعث توقف ذوق هنری ایرانیان نشد.
استفاده از نقوش هندسی که گاه بهصورت منفرد و گاه با تکرار آن صورت میگرفت، راهی مناسب در این مسیر بود. این امر چنان استادانه صورت گرفت که در اندک زمانی این نقوش به عالیترین درجه در زیبایی و هماهنگی رسیدند. دیری نپایید که این فرمها راه خویش را به درون مساجد و اماکن متبرکه نیز گشودند و چنان با فضا و معماری آن عجین گشتند که هر جا که اسلام رفت این نقوش نیز به همراه آن اشاعه یافتند. نامگذاری این نقوش با نام نقوش «اسلیمی» بهخوبی بیانگر این قضیه است. این نقوش که برخی از آنان قدمتی بسیار بیش از اسلام دارند، بعدازآن چنان پالایششده و متناسب با روح معنوی و اعتقادی این دین بزرگ در آمدند که بهزودی در پهنه گسترده سرزمینهای اسلامی در معماری و سایر هنرها مورد استفاده قرار گرفتند.
اگر نگاهی دقیقتر به نقش ستاره در سوزندوزی ممقان داشته باشیم، متوجه شباهت زیاد آن با یکی از دیرینهترین و معروفترین نقوش ایران باستان یعنی «گل لوتوس» در تخت جمشید میشویم.
در تخت جمشید بهوفور از گلهای دوازده پر لوتوس استفاده شده است. این نقوش گذشته از شادابی و طراوتی که در خود داشتهاند، احتمالاً نمودار دوازده ماه سال و دوازده برج فلکی بودهاند. نظر به اینکه امپراتوری هخامنشی شامل گستره جغرافیایی وسیعی بوده و مراودات بسیاری با دیگر حکومتهای همسایه خویش داشته و از آن ممالک، افراد بسیاری را برای ساختن و آبادانی کاخهای خود به خدمت میگرفتند، احتمال تأثیرپذیری از این فرهنگها وجود داشته است. با عنایت به اینکه در دو سوی امپراتوری هخامنشی تمدنهای هند و مصر، از گل لوتوس بهعنوان نماد مقدس استفاده میکردند.
در ستاره دوزی از نقوشی مانند ستارههای هشت پر، دوازده پر، شانزده پر و … استفاده فراوانی میشود.
گل هشت پر مورد استفاده در دوره ساسانی نیز به احتمال زیاد به همان شیوهای ترسیم میشدهاند که امروزه این نقش در ممقان دوزی ترسیم میشود.
در فرهنگ ایران قبل و بعد از اسلام، از نقوش هشت پر و دوازده پر و شانزده پر و … بهوفور استفاده شده است. گرچه شاید هدف اولیه از بهره بردن از این نقوش، تزئین گری بوده است، ولی هرکدام از این نقوش دارای فلسفه خاص خود بودهاند.
در نقش بیستون کرمانشاه، یک ستاره هشت پر درون دایره بالای کلاه تقریباً استوانهای شکل فروهر دیده میشود که همین نقش هم در تاج کنگرهدار زیبایی که بر سر داریوش است، دیده میشود. شاید بدینوسیله داریوش، اهورایی بودن خود را نشان میدهد.
در خراسان بعد از اسلام، نقش ستاره هشت پر در پوشاک آنها، بهخصوص در پوشاک زنان، نشان از اعتقاد عمیق آنان به امام رضا دارد. یا در برخی موارد استفاده از ستاره پنج پر نشانه اعتقاد به پنج اصل دین (از دیدگاه شیعه) و یا ارادت به پنجتن آل عبا بوده است.
در تزئین بناها و نیز کاشیکاری و میناکاری بعد از اسلام نیز مورد استفاده بوده است.
در کنار ستاره هشت پر که پرکاربردترین نقش ستاره است، استفاده از ستارههای چهار و شش پر نیز در ممقان دوزی رایج است.
شیوه دوخت؛ برای انجام این دوخت زیبا ابتدا باید از یک گوشه سطح نخکشی شدهی توری دوزی شده، یک خانه خالی را ول میکنیم و در خانه دوم سوزن را خفت میاندازیم؛ نخ طوری از روی دو خانه خالی رد میشود که قطر دو خانه خالی را رسم کند و از زاویه خانه خالی سوم بیرون آید. همانند این حرکت را در جهت قطر دیگر نخ کشی توری دوزی انجام میدهیم تا به شکل زیر درآید. سپس محل تلاقی کلیه قطرهای خانههای خالی نخ کشی شده را بهصورت دورهای میدوزیم تا شکلی همانند ستاره را تداعی کند.
«برودریدوزی» یکی از انواع رودوزیهای سنتی زیبای ایران میباشد و به دوختی اطلاق میشود که پس از اتمام کار، پارچه حالت تور به نظر آید. در این رودوزی بهوسیله بخیههای ریز و موازی، طرح را دوخته، وسط گلها یا طرح را با قیچی نوکتیز درآورده و خالی مینمایند تا حالتی توری به خود گیرد، سپس اطراف قسمتهای توری شده را با دوخت های دیگر تزیین مینمایند.
این دوخت در زمانهای قدیم در ایران به شکلهای مختلف رایج بوده و چون در کشورهای اروپایی نظیر این دوخت رایج میباشد اکثر کارشناسان این نوع دوخت را صرفاً دوخت اروپایی میدانند و واژه فرانسوی «برودری» نیز از اروپا آمده است.
شیوه دوخت؛ برای انجام این کار ابتدا روی نقشه با نخ دولا شلال (کوک یا بخیه) میدوزند و دندانموشیها را به سمت موردنظر قیچی کرده و کنار هم میدوزند. بین نقشههایی که در وسط دوخته میشود بندهایی ایجاد میکنند که وقتی زیر طرح دوخته شده را قیچی میکنند دو لبه از هم جدا نشود و فاصله زیاد پیدا نکنند؛ بنابراین سه بار نخ را ازیکطرف دوخت به طرف دیگر برده و سوزن را از زیر این نخها بهطوریکه به پارچه نرسد از سمت راست به طرف چپ دندانموشی میزنند. این دوخت را تا به خط اصلی برسد ادامه میدهند.
برودری شبکهای؛ برای این دوخت ابتدا طرح موردنظر را روی پارچه رسم کرده و دور تا دور نقشه را شلال میدوزند، سپس با قیچی نوک کج، وسط آن را با احتیاط قیچی میکنند طوری که به شلال آسیب نرسد. سپس با نوک سوزن تکههای پارچه را که از وسط قیچی شده به زیر شلال برده و دور آن را گردونهای باریک و ظریف میدوزند، این دوخت گاهی بهصورت بیضی و گاه دایره دوخته میشود.
نقش دوزی یکی از صنایعدستی و رودوزیهای سنتی ایران عزیزمان است. نقش در لغت، به معنای نگار و تصویر است و نقش دوزی، به معنای دوختن نقش روی پارچه با نخهای رنگین میباشد. نقش دوزی به دوختی اطلاق میشود که هنرمند با استفاده از نخهای ابریشمی یا پشمی نگارههای دلخواه خود را روی زمینه پارچه دوخته، به شکلی که زمینه پارچه دیده نشود (شبیه به کوبلنهای امروزی) دوخت ها مورب، ساده و بر روی هم خوابیده هستند.
این صنایعدستی کمنظیر از زمانهای پیشین در کشومان رایج بوده است و قدیمیترین آثار بهدستآمده مربوط به دوره سلجوقی میباشد. متأسفانه از دورههای قبل از سلجوقی هنوز آثاری به دست نیامده است. در دوران مغول و تیموری این هنر از رواج نسبی برخوردار، شایانذکر است دورهی اوج این دوخت زمان صفویه بوده است. امروزه مراکز اصلی اینرو دوزی سنتی یزد و اصفهان است.
از مواد موردنیاز در این دوخت میتوان به: پارچه بافت ساده، نخهای ابریشمی و پشمی، سوزن در شمارههای مختلف از نوع کوتاه و بلند اشاره نمود و نقشهایی که در این دوخت مورد استفاده قرارمی گیرد عبارتاند از: گلوبوته، گل و مرغ، حیوانات، بتهجقهای مختلف، گلهای پنج پر و هشتپر، نقوش هندسی ایکاتی، ترنجی و سرترنجی و نیم ترنجی، تاجی، افسری و گلهای جناغی حاشیهای است و رنگهای مورداستفاده در نقش دوزی عبارتاند از: فیروزهای، کرم، صورتی، نیلی، قرمز دانهای، سبز زنگاری، قهوهای، آجری و … میباشد. از این دوخت برای تزیین لباسهای زنانه، پرده، بقچه، سوزنی، سجاده، شال کمری، کمربند، بند ساعت، جلد قرآن، سمبوسه، مچ پیچ، روکرسی، رومیزی، تابلو، رو جلد، کوسن و رومبلی استفاده مینمایند.
شیوه کار؛ ابتدا نقوش موردنظر را روی کاغذ میکشند سپس با سوزن، سوراخسوراخ میکنیم. آنگاه بهوسیله براده گچ یا ذغال نقش را روی پارچهی بافت ساده پیاده میکنیم سپس مطابق نقش دوخت را با استفاده از سوزن و نخ دولای ابریشمی یا در بعضی موارد با نخ یکلای پشمی بهصورت دوخت مورب شروع مینماییم نخست خطوط اصلی نقش را دوخته و پسازآن به متن دوزی میپردازیم. در دوخت نقش محرماتی کج، عمل دوخت را از چپ به راست یا از راست به چپ میتوان دوخت. دوختها همیشه بهصورت مورب و ساده بایستی باشند و نیز در بعضی از دوخت های نقش، وسط حاشیهها و پرچمهای گل را با نخ گلابتون میدوزند، نکتهی مهمی که در نقش دوزی لازم است مدنظر قرار گیرد انجام دوخت با دقت زیاد میباشد باید سعی شود که نخهای دوخت کاملاً روی پارچه خوابیده و یکدست باشند.
دوخت روی پارچه با الیاف ابریشم طبیعی بر اساس طرحهای از پیش تعیین شده را ابریشمدوزی میگویند. ابریشمدوزی یکی از نمونههای سوزندوزیهاست که در نقاط مختلف کشور وجود دارد. ابریشم مادهای است که کرم ابریشم از غدههای خود به شکل نخ بسیار باریک ترشح میکند و با آن، لانهی بیضیشکلی برای خود میسازد که پیله نامیده میشود. پیلهها را به ترتیب مخصوصی گرم میکنند و بعد میریسند تا ابریشم به دست آید که به آن افریشم و بریشم هم گفته شده (به عربی ابریشم میگویند به کسر همزه و فتح سین).
ابریشم عبارت از یک لیف (رشته) پروتئینی است که در اثر انجماد مواد مترشحه از کرم به دست میآید این لیف از دو فلامنت موازی که بهوسیلۀ صمغ ابریشم به یکدیگر چسبیدهاند به وجود آمده است.
در دورۀ صدر اسلام به علت منع مردم از تجملات، استفاده از لباسهای ابریشمی منسوخ شده ولی استفاده از نخهای ابریشم برای دوختهای متنوع همچنان به قوت خود باقی بود. قدیمیترین نمونۀ گلدوزی ایرانی که هماینک در موزۀ ایران باستان موجود است به دورۀ سلجوقی یعنی 451 ه ق تعلق دارد. در این دوره ابریشمدوزی رونق فراوانی گرفت و این نکته از نمونه دوختها و پارچههایی که در مجموعههای مختلف نگهداری میشود و ظرف سالهای اخیر نیز مقداری از آنها در شهر ری به دست آمده قابل اثبات میباشد.
نقوش مورد استفاده در ابریشمدوزی نامحدود بوده و میتوان به نقوش حیوانی، انسانی، مینیاتوری، شکارگاهی، گرفت و گیر، فرهنگعامه، گلوبوته، گل و مرغ، انواع 60 گانه بتهجغهها، نقوش هندسی، اسلیمیها و گلهای حاشیهای اشاره کرد. از این دوخت بیشتر برای تابلوهای تزئینی، تزئینات البسه، روی کیف، رومیزی، رو کرسی، پرده، سجاده، روی کفش، روتختی، ملحفه، کیسههای پول، جای شانه، جای قلم دان و غیره استفاده میشود.
بخارادوزی یکی از صنایعدستی تزیینی، کاربردی ایرانزمین است. بخارا شهری است که در آن محصول پنبه و ابریشم فراوان است و به همین دلیل هنرمندان بخارایی، شیوهای ابداعی آنها در رودوزی به بخارا دوزی مشهور شده است. این هنر نوعی رودوزی است که در اثر پرکاری دوخت (دوختهای زیاد روی پارچههای زیرساخت)، زمینهی پارچه قابل تشخیص نیست و نقوش، بهوسیلهی نخهای الوان ایجاد میشوند. سوزندوزی با نخهاى ابریشمى رنگین بر روی پارچه کتان و کرباس، بخارادوزى نام دارد. قدیمیترین نمونهی بخارادوزی از دوران سلجوقی به یادگار مانده است
از نقوش سوزندوزی میتوان گلهای اناری، شاهعباسی، گلهای میخک، طرح گلدانی، ﻧﻘﻮش ﻫﻨﺪسی، گلهای ﺟﻨﺎغی، گلهای سیبی، ﮔﻞ ﮔﻠﺪانی را نام برد. نقوش گلها با ابریشمهای الوان مانند قرمز شرابی، نیلی سیر، سفید، سبز یشمی، زرد، خردلی، قهوهای بخارا دوزی میشود.
شیوه کار؛ برای پارچهی زیر کار معمولاً چلوار، متقال یا کتان و ندرتاً ابریشم یا پشم استفاده میشود. نقوش این هنر عبارت است از: گلهای اناری، شاهعباسی، گلهای میخک، طرح گلدانی و … گلها با الیاف ابریشمهای الوان مانند قرمز پخته، نیلی سیر، سفید، سبز یشمی، زرد خردلی، قهوهای و … بر روی پارچه متقال یا تافته طرح زده میشود. معمولاً گلها از یک مرکز رودوزی شده و بهصورت شعاعهای منظم ادامه پیدا میکنند. روش کار به این صورت است که ابتدا طرح را بر روی کاغذ میکشند سپس آن را بهوسیلهی سنجاق سوراخسوراخ کرده و با توجه به رنگ زمینه با استفاده از برادهی زغال یا گچ (امروزه کاربن) طرح را بر روی پارچه منتقل میکردند. سپس با استفاده از نخهای ابریشمی الوان تابیده، تمام طرح بهصورت توپر دوخته میشود. دوخت با ابریشم تابیدهشده ایجاد امواج زیبایی در سراسر کار میکند.
از این صنایعدستی برای تزیین لباس، روسری، رومیزی، روتختی و … بهره میبرند. روش نگهداری آن حفاظت از رطوبت و اشعهی خورشید مداوم تمامی مواد شیمیایی و با آب ولرم و صابون قابل شستشو است. این هنر در شهر اصفهان از رواج خوبی برخوردار بوده و هست.
رشتی دوزی یکی از رودوزیهای سنتی ایران و از صنایعدستی شهر رشت، استان گیلان است که در فهرست آثار ملی ایران – میراث فرهنگی ناملموس (معنوی) به ثبت رسیده است. در دهه ۸۰ شمسی یونسکو نام این رشته را که قبلاً قلابدوزی رشتی بوده به نام دیرین و بومی رشتیدوزی تغییر داده است.
رشتی دوزی نوعی از رودوزیهای سنتی ایرانی است که طی آن زمینه پارچه بهوسیله نخهای ابریشمین رنگین بهگونهای بسیار زیبا و چشمنواز تزئین میشود. مرکز عمده رشتی دوزی شهر رشت است که به سبب شهرتی که در رشت داشته رشتی دوزی نامیده میشود. رشتی دوزی به سه روش ساده، برجسته و معرق دوخته میشود کاربرد این هنر از دیرباز تاکنون شامل پرده، فرش، پوشش زین، سجاده، روکش مقابر بزرگان، کلاه، لباس، رومیزی و روتختی است.
تاریخچه دقیقی از رشتیدوزی در دسترس نیست. دادههای باستانشناسی حاکی از سابقه تاریخی رشتیدوزی در منطقه گیلان است و در کشفهای باستانشناسی در لولمان گیلان قطعاتی از ملیله دوزی و قلابدوزی بهدستآمده که پژوهشگران آن را متعلق به دوره هخامنشیان میدانند. قدیمیترین نمونههای رشتیدوزی جدا از مجموعههای خصوصی، در موزه آستان قدس رضوی و موزه هنرهای تزئینی ایران نگهداری میشود. رشت در گذشته یکی از عمده تولید و صادرات بهترین نوع ابریشم، ماده اولیه این هنر بوده هست.
ابزار کار قلابدوزی میلهای فلزی و باریک به طول ۷ سانتیمتر و قلابی تیز در انتها است که انحنای قلابهای عادی را ندارد و در عوض یک بریدگی در فاصله پنج میلیمتری نوک قلاب وجود دارد. ابزار دیگر کار قلابدوزی جریده است که از دو قطعه چوب به طولهای ۱ متر و ۱۰ سانتیمتر تشکیل شده که گیره مانند است. عموماً برای سطح کار قلابدوزی رشتی از پارچه ماهوت استفاده میشود که در رنگهای متنوع است.
رشتی دوزی در حال حاضر برای تزئین سجاده، جا قرآنی، لبه پرده، زیرلیوانی، رویه میز، رویه کوسن، رویه دمپایی زنانه، کفش زنانه، بقچه سوزنی و… مورد استفاده قرار میگیرد. هماکنون حدود ۲۱۲ هنرمند رشتی دوز در سطح استان گیلان فعالیت میکنند.
نقوش مورد استفاده در رشتی دوزی عبارتاند از بازوبندی، بند رومی، بتهجقه ترمهای، گل بادامی، بتهجقهای شاخ گوزنی، بتهجقه قهر و آشتی، گلوبوته، گل و مرغ و… .
قلابدوزی اصفهان یکی از صنایع دستی تزیینی – کاربردی و سنتی ایران است که سالهای گذشته از هنرهای رایج و مطرح در اصفهان میباشد که به دو صورت تمامرنگی و تکرنگی و یا ترکیب با چشمهدوزی و سکمه دوزی بوده است و توسط بانوان و دختران که به دور این کارگاه مینشستند انجام میگرفته است.
قلابدوزی اصفهان بر روی کارگاههای مخصوص اصفهان که از سایز ۵۰ سانت تا حدود ۳ متر بوده، بسته میشده و توسط بانوان و دختران که به دور این کارگاه مینشستند انجام میگرفته است. قلاب آن بهصورت معمولی ولی هر کس برای خود یک قلاب انتخاب میکرده و با تعبیه دسته چوبی، آن را خوشدستتر میکرده و معمولاً قلاب مخصوص هرکس فقط برای او بوده و بهصورت حتی امانی در اختیار دیگری قرار نمیگرفته است.
نخ مصرفی قلابدوزی اصفهان عموماً نخ عمامه بوده و در رنگ کرم و سفید برای جهیزیه عروس و برای لوازمی همچون جانماز داماد از رنگ قهوهای دورنگ، برای بقچه داماد از رنگ سبز و آبی بهصورت دورنگ و برای جانماز عروس کرم تکرنگ و یا صورتی و گلبهی و گاه قرمز دورنگ خودنمایی میکرده است. عموماً بقچه عروس را نیز با رنگ سفید به اتمام میرساندند.
پارچه مصرفی عموماً کتان، چلوار، پاناما، تترون ویا پارچههای نخی میباشد.
این هنردر اصفهان موجب در سالهای بسیار دور سبب کارآفرینی و اشتغالزایی بوده و جزو افتخارات بانوانی که جهیزیه آنها هنر قلابدوزی و سکمهدوزی و چشمهدوزی داشته بوده است. در حال حاضر این هنر در اصفهان رواج کافی ندارد و فقط در حد آموزش انجام میگیرد. قلابدوزی در محلههایی از اصفهان به قدری رواج داشته که محله قلابدوزان و با فامیلهایی در آن خصوص معروفیت داشتهاند گاه حتی در بعضی از قبرستانها و قطعات باغ رضوان فامیل قلابدوزان به چشم میخورد.
برای قلابدوزی بهتر است با کارگاههای گرد معمولی شروع به فعالیت نمایید. ابتدا گرهای به انتهای نخ زده بعد قلاب را درون کارگاه فروکرده و نخ را بهصورت حلقه از درون پارچه بیرون آورید که از تکرار این عمل قلابدوزی پدید میآید.
یکی از رودوزیهای زیبای ایران پتهدوزی است و هنری است که اختصاص به زنان خوشذوق در استان کرمان دارد و زیبایی خیرهکننده و چشمنوازی دارد. این رودوزی زیبا را بر روی پارچههای پشمی یکرنگ که عریض نامیده میشود میدوزند نخهایی که بکار میرود نخهایی از جنس پشمی هستند و این نخها ظریف و رنگارنگ هستند و معمولاً به رنگهای عنابی، مشکی، سبز، زرد، نارنجی، قرمز و آبی سفید استفاده میشوند، طرحهای مختلف اعم از انواع بتهجقه یا طرحهای هندسی را استفاده میکنند.
در حال حاضر پتهدوزی بر روی سجاده، رومیزی، جلد قرآن، جانماز، پرده، کوسن، زیرلیوانی، تابلوی پته، قندان و شکلات خوری انجام میشود. در پتهدوزی این رودوزی زیبا و ظریف از نقشها و طرحهای کهن ایرانزمین شاملبته جقه یا درخت زندگی استفاده میشود.
یکی از قدیمیترین نمونههای پتهدوزی که بهدستآمده نمونهای است که بهعنوان روکش بر روی قبر شاه نعمت اله ولی در ماهان کرمان است که یکی از زیباترین و ظریفترین نمونه از پتهدوزی بهحساب میآید در مورد این نمونه باید اشاره به رنگ پارچه بشود که کرمرنگ است و با نخهای پشمی الوان بر رویش بتهجقههای مختلفی دوختهشده است.
معروفترین نقوش پته، طرح پتهای یا درخت زندگی است که به نامهای متعدد در پته به کارگرفته میشود، مانند پته میری، پته ترمهای، پته جقهای، پته بادامی، پته سربندی، پته افشاری، پته کردستانی و غیره. از دیگر طرحهای پتهدوزی، پیچک ترنج، سروچه، نقوش حیوانی بخصوص پرندگان و لچک ترنجی را میتوان نام برد
بهطور کلی پتهدوزی بهنوعی دوخت اطلاق میشود که همهی زمینهاش و گاهی قسمتهای بیشتری از آن را با نخهای پشمییا کرکی الوان یانخ ابریشمی و خیلی کم نخ گلابتوندوخته میشود. پتهدوزی هماکنون درکرمان و زرند و رفسنجان و سیرجان رواج دارد و رایج است.
طرز تهیه پته؛
برای تهیهی یک قطعهی پتهدوزی شده ابتدا عریض را به ابعاد لازم بریده و سپس آن را به دست طراح میسپارند و شیوهی کار نیز به این صورت است که زنان پته دوز خود مستقیماً به طراح مراجعه نمیکنند و فروشندگان مواد اولیهی پته معمولاً مقدار زیادی عریض بریده و طراحی شده در اختیار دارند که بهصورت آماده به سوزندوزان میفروشند.
در مرحله طراحی، ابتدا طرح روی کاغذ کالک ترسیم میشود و پسازآن خطوط طرح را بهطورمتناسب با سوزن سوراخ کرده و سپس بر روی عریض موردنظر منطبق میسازند و روی آن پود در گچ یا خاکهی زغال میریزند و این عمل را گرته زنی مینامند (برای پارچههای تیره از خاک گچ و برای پارچههای روشن از خاک زغال استفاده میشود) سپس نقاط مشخص شده را با قلم و مرکب چین روی پارچه مشخص میسازند. پس از طراحی، انتخاب نخ و رنگ مطرح است. رنگهای روشن ظرف سالهای اخیر به پتهدوزی راهیافته و رنگهای اصیل اغلب تیره است.
ازآنجاکه طرحهای پته نه شلوغ است و نه هندسی رنگهای روشن چندان جاذبهای به محصول نمیدهد و تیره بودن رنگها ارتباط نقوش را منطقیتر و قابلقبولتر میسازد. پس از انتخاب و تهیهی نخ، پته دوز ابتدا جای خطوط اصلی را سوزن میزند. این مرحله به دلیل آنکه نقوش بهطور خطی دوخته میشود. به مرحله ساق دوزی معروف است. سپس داخل نقوش و متن با اسلوب خاصی سوزندوزی و پر میشود؛ که این قسمت را اصطلاحاً آب دوزی یا متن دوزی میگویند. مرحلهی سوم که یکی از مهمترین مراحل پتهدوزی میباشد مرحله برگ دوزی و سایه زدن با نخ پیرامون گلها و نقشها است. برگ دوزی معمولاً در اطراف حاشیه و بهصورت زیگزاک انجام میشود و آن را پتک دوزی نیز مینامند (پتک در زبان محلی به معنی جوانه است). پس از اتمام دوخت پته را شسته و با کمک دستگاه مخصوصی بنام نورد اتو زده و آمادهی فروش میکنند.
از رودوزیهای زیبا و سنتی ایران «ممقان دوزی» نام دارد. ممقان نام یکی از شهرهای استان آذربایجان شرقی است و ازآنجاکه این دوخت مختص به این منطقه میباشد، به این نام معروف شده است. این هنر زیبا توسط بانوان هنرمند و خانهدار ممقانی تولید میشود.
در این رودوزی زمینه اصلی پارچه را بهوسیله نخهای ابریشمی میپوشانند و زمینهای تازه از نقش و رنگ ایجاد میکنند. در ممقان دوزی طرحها عموماً ذهنی و ملهم از برداشتها و بینشهای شخصی آنان از محیط است و شامل نقوشی هندسی و گلها و بوتههای نمادین و تمثیلی است. ابزار کار سوزندوزان را فقط یک سوزن چهار سانتی معمولی و یک انگشتانه خیاطی تشکیل میدهد و با کمک همین وسایل ساده است که بدیعترین نقوش را بر پارچه مینشانند و محصولاتی ظریف و مصرفی که از جنبههای قوی هنری نیز برخوردار هست تولید میکنند.
در گذشته با این رودوزی فقط کلاه محلی تولید میشد؛ اما امروزه از آن برای تهیه زیرلیوانی، کیف، کمربند، رومیزی و سالفیت استفاده میشود.
دوخت های که در این رودوزی به کار میرود عبارتاند از:
زنجیره دوزی، دندانموشی، دوخت بست، دوخت پتویی درجه 1، دوخت شعاعی و دوخت ساتن
شیوه کار؛ برای شروع به کار سوزندوزی، ابتدا با توجه به ضخامتی که نقش میبایست داشته باشد نخ ویسکوز یا استات را بهصورت 15-6 یا 30 لا کلاف نموده و به هم میتابند. سپس از یک برگ روزنامه شکل موردنظر محصولاتی را که مصمم به تولید آن هستند بریده و به همین ترتیب اشکال موردنظر را از دبیت و متقال مشکی نیز بریده و آنها را در طرفین لایهی روزنامهای قرار میدهند (بهاینترتیب که یکطرف روزنامه را دبیت و سوی دیگر آن را متقال بپوشاند) لازم به توضیح است که روزنامه و متقال (که اصطلاحاً لایه نامیده میشود) باید دارای اندازهای همسان و اندازهی دبیت از طرفین حدود دو سانتیمتر بیشتر باشد. بعد از قرار دادن لایه و رویه در طرفین روزنامه آنها را به یکدیگر کوک زده و لبهی اضافی پارچه را به داخل برگردانده و به لایهی روزنامهای میدوزند. سوزندوزان معمولاً سوزن را در دست راست گرفته و با دست چپ پارچه را ثابت نگه داشته و ابتدا نقش زنجیره را به شیوهی گلدوزی در پنج میلیمتری لبهی کار میدوزند. نحوهی زنجیره دوزی بهاینترتیب است که ابتدا سوزن را از زیر به داخل پارچه فروبرده و آن را کاملاً از پارچه بیرون میکشند تا گرهی ته نخ به پارچه متصل شود. سپس سوزن را از رو به داخل پارچه فرو برده و قبل از آنکه کاملاً از زیر کشیده شود و در دست در حالتی که نخ باقیمانده بر رویهی کار حالت دایرهای کوچک را به خود گرفته سوزن را از زیر به داخل پارچه فرو برده و پس از عبور دادن از داخل دایره آن را میکشند تا نخ سفت شود. سپس دوباره با فاصلهای معین سوزن را از رو به داخل پارچه فرو برده، ایجاد دایره نموده و عمل را تکرار مینمایند تا دوخت زنجیره به پایان برسد (درست مثل کاری که در گلدوزی معمولی انجام میشود) بعد از انجام این مرحله، قسمت میانی کار به شکل پیشگفته زنجیره دوزی میشود. در شرایطی که کار شکلی دایره مانند داشته باشند مانند دوخت زیر استکانی یا کف کلاه، بعد از زنجیره دوزی قسمت وسط بهوسیلهی نخهایی که از مرکز دایره به محیط آن وصل میشود دایره را به هشت قسمت تقسیم نموده و با کوکهایی نقاط تماس قطرها را با محیط دایره دوبهدو به یکدیگر وصل میکنند تا شکل ستارهای هشت پر بر روی کار بنشیند و بهاینترتیب مرحله از کار اصطلاحاً آی چک ماخ (ماه کشیدن) میگویند.
سپس پیرامون کار را با روش دندانموشی که تقریباً شبیه زیگزاگ است و در اصطلاح محلی دکمه قراقی نامیده میشود دوخته و آنگاه اطراف مرکز دایره را که گوبک (ناف) نام دارد با رنگ دلخواه زنجیره دوزی مینمایند و در مرحلهی بعد، پرههای ستاره به روش دو کوک بلند و تقریباً شبیه عدد 7 دوخته میشود و در پایان با استفاده از دندانموشیهای بلند، شبیه آنچه در لبه کار انجامشده، محصول تکمیل و آماده ی مصرف میشود. در شرایطی که تولید محصولاتی به اشکالی دیگر موردنظر باشد کماکان برش رویه، لایه و آستر به شیوهی قبلی انجام و پسازآن با ابریشم درشت تاب حاشیهای به فاصلهی 5 میلیمتری لبهی کار، دوخته میشود. حاشیهدوزی که آن را سوچک ماخ (سو کشیدن یا حاشیه کشیدن) میگویند بهاینترتیب است که دو یا سه ردیف نخ درشت تاب را بر روی پارچه قرار داده و بهوسیلهی بخیههای بسیار ریزی که همرنگ نخ اصلی است آن را به رویه میدوزند. آنگاه به فاصلهی کمی از حاشیه، مجدداً به روش قبلی، چند ردیف ابریشم درشت تاب را بر روی کار دوخته و آن را جوت لماخ (جفت کردن) مینامند سپس در فاصلهی چند سانتیمتری جوت لماخ حاشیهی دیگری را که آق یر آچماق نامیده میشود بر روی کار میدوزند. بعد از طی این مراحل، فاصلهی بین سوچک ماخ و جوت لماخ با بخیههای درشت به شکل عدد 7 پر شده و محل تلاقی بخیهها با یکدیگر زنجیره دوزی میشود. آنگاه نقش بوته جقه به روش زنجیرهای در وسط کار ایجاد میگردد.
شامیل لخ عبارت از یک ردیف دوخت زنجیره به موازات دیوارهی بوته و در قسمت داخلیآن است که با نخی به رنگ دیگر انجام میشود و پسازآن داخل بوته جقه بخیهدوزی ضربدری میشود که در اصطلاح محلی این قسمت از کار گل لاماخ نام دارد.
کریشی جدید دوزی بلوچی یا بلوچی دوزی مجموعه انواع خاصی از سوزن دوزی است که توسط زنان بلوچ انجام میشود و اولین بار از ذهن و خلاقیت زنان بلوچ ایجادشده است. سوزندوزی بلوچی دارای مهر اصالت از سازمان یونسکو میباشد و در فهرست میراث معنوی کشور نیز ثبت شده است. در کتاب آخرین مأموریت، نوشته مغرالدین مهدی، راجع به سوزندوزی آمده: یکی از صنایع که در حد خود بسیار زیبا و ارزنده است، صنعت دوزندگی و دستدوزی جلیقه و لباس زنانه است؛ مانند ترمه، دستدوزی مینمایند و با نهایت زیبایی و با ابریشمی که با رنگهای طبیعی رنگ کردهاند و رنگش ثابت است و هیچوقت از بین نمیرود، نخدوزی میکنند. صدها مربع و مستطیل و لوزی میدوزند، یک اندازه که اگر با پرگاری دقیق اندازهگیری کنند، سر مویی تفاوت ندارد.
زیبایی هنر سوزندوزی بلوچ به این است که در زندگی روزمره مردمان آن دیار کاربرد روزانه دارد و با وجود گذشت سالیان دراز و رفتوآمد مدهای متنوع لباس همواره جایگاه خود را در فرهنگ مردمان بلوچ حفظ کرده است. این هنر تقریباً در بین تمام نقاط استان سیستان و بلوچستان و توسط زنان بلوچ انجام میشود. هر دختری که متولد میشود از همان زمان نوجوانی این هنر را از مادرش و نزدیکانش یاد میگیرد و هزاران سال است بدین شکل نسل به نسل منتقل شده است و تا به الان پایدار مانده است. امروزه این هنر به شکل سنتی ماندگار در بین بیشتر زنان بلوچ رواج دارد و در اکثر مناطق بلوچستان تولید محصولات سوزندوزی متداول است. از مهمترین این مراکز میتوان به سراوان، سیب و سوران، گُشت، کلگان، جالق، ایرندگان، اسپکه، سورمیج، شهریانج، فنوج، هریدوک کوپچ، پیپ، دامن، محمدآباد، چانف، مهنت، ورکات، قاس ما آباد، مارندگان، خاش، مته سنگ، کل هگان، بمپور، اسماعیلآباد ایرانشهر و زاهدان اشاره کرد
بادلهدوزی یا تلی بافی عبارت است از به هم پیوستن چند نوع زری با یکدیگر به صورتی که زری بزرگ در وسط و زریهای کوچک در اطراف قرار میگیرند. بادله به شکل نوارهایی با پهنای ۱۵ سانتیمتر تولید میشود که معمولاً برای لبه شلوارهای زنانه مورد استفاده قرار میگیرد. در این صنعت دستی، چند نوع زریدوزی را به هم میدوزند و از این راه پارچهای به دست میآید که بادله نام میگیرد.
خوسدوزی یکی از رودوزیهای سنتی ایران است که توسط نوارهای پلاستیکی باریک و در رنگهای مختلف دوخته میشود اما رنگهای طلایی و نقرهای در رأس توجه خوسدوزان قرار دارد. نخ مورد استفاده ی خوسدوزی در گذشته از فلز نقره به وجود میآمده است.
تاریخچهی دقیقی از این هنر در دست نیست، اما آنچه مشخص است این است که خوسدوزی در دوره صفویه رواج زیادی داشته است. این هنر امروزه در استان هرمزگان، بلوچستان، فارس و کردستان رواج بیشتری دارد. خوس را بر روی پارچههای تور و مخمل میدوزند که برای پارچهی مخمل از سوزن مخصوصی به نام سوزن «چنایل» استفاده میشود. از این هنر چشمنواز برای تولید و تزئین پروه های تور، روسری (جلبیل)، چادرهای تور (معمولاً مشکی و تیره)، لباس عروس، شال، جلد قرآن، شلوار، روتختی، رویه کوسن، کلاه، پیراهن، جلیقه زنان و … استفاده میشود.
نقوش مورد استفاده در خوسدوزی عبارتاند از نگاره نه خشت، نگاره کنـدو عسلی، نگاره شش قلب، نگاره خشت درخشت، نگاره سـتاره کوچک، نگاره شش پر کوچـک، حاشـیه بـرگ انجیـر، نگـاره قلبی خالی، تکدوزی، پردوزی، گوشواره، نقش گل، ستاره چهارپر، گل فرفرهای، خرچنگ-کاکله ای، پروانـه، نگـاره عقربی، نگـاره پیالهای، نقـش تـوپی، نقـش ۶ پـر، نقـش موشکی، نگـاره مکینـه تـابوکی، نگـاره گوشوارهای، نگـاره طاووسی، حاشیه قلبی، حاشیه شش چشم گاو و ….
خوسدوزی را میتوان با گلابتون و پولکدوزی تلفیق نمود و اثری چشمنواز و فراموشنشدنی خلق کرد. در سفر به استانهای فارس، هرمزگان، کردستان و بلوچستان بازدید از مراکز تولید و فروش این هنر قدیمی را فراموش نکنید.
به روایت تاریخ، یکصدوپنج سال پیش از میلاد مسیح بنا به یک سنت، دولت چین برای بر سر مهر آوردن همسایه، قطعاتی از پارچهای زربفت و زردوزی شده را همراه با نمایندگانی به ایران فرستاد و ۷۳۳ سال بعد، یعنی در سال ۶۲۸ میلادی، هنگامیکه هراکلیوس دستگرد را تصرف و غارت کرد، گرانبهاترین غنائمی که به دست آورد زردوزیهای ایرانی بود و همین روایت تاریخی باعث شد تا این تصور در اذهان بنشیند که برای اولین بار زردوزی از چین به ایران راه یافته، حالآنکه نتیجه کاوشهای باستانشناسی در روسیه حکایت از آن دارد که در سدهی سوم پیش از میلاد زردوزی و تولید پارچههای زربفت در ایران رواج داشته و ایرانیان بهوسیله نخهای زرین که به ظرافت تابیده شده بود تصویر برگ مو و پیچک را بر روی پارچهی پشمی دوخته و در قرنهای بعد سوزندوزیهای بیزانس، همسایهی ایران، تقلیدی از فرآوردههای ایران بود منتها با مرغوبیتی بیشتر و رنگهایی خیرهکننده.
با هجوم مغولها، عناصر هنر چینی نیز به زردوزی ایران راه یافت و اگرچه هیچ اثری از زردوزیهای این دوره در دست نیست، ولی ادامه آن قطعاً به قرن پانزدهم، شانزدهم و هفدهم میلادی کشیده چه آنکه شاردن در سیاحتنامه خود بارها ظرافت زردوزیها، گلدوزیهای ایرانی را که بهزعم خودش برتر از گلدوزیهای اروپائیان و ترکان بوده ستوده است .
زردوزی؛ زردوزی که در نقاط مختلف ایران به کم دوزی، گلدوزی، برودریدوزی و کمان دوزی شهرت دارد، درگذشته تولید آن در بیشتر نقاط ایران رواج داشت ولی هماینک استان هرمزگان و بهویژه شهرهای بندرلنگه، بندرعباس و میناب از مراکز عمدهی تولید آن بهحساب میآیند. زردوزیهای ایرانی کلاً قابلتقسیم به سه دسته هستند:
- گونهای که زمینه اساسی پارچه را سراسر بخیه میپوشاند تا زمینه تازهای از رنگ و نقش پدید آید مانند سوزندوزیهای بلوچ و قلابدوزی رشت و پتهدوزی کرمان.
- گونهای که بر روی پارچه نقش چندانی دوخته نمیشود، بلکه با عبور نخهای رنگین از لابهلای تاروپود پارچه و دوختن این الیاف به یکدیگر پارچهی ساده حالتی مشبک و رنگین به خود میگیرد، مانند سکه دوزی و قلابدوزی اصفهان.
- گونهای که در آن زمینهی پارچه به رنگ اصلی باقیمانده و به کمک الیاف دارای روکشهای فلزی، نقوش متنوعی بر روی پارچه دوخته میشود مانند ده یک دوزی (که در حال حاضر منسوخشده) نقدهدوزی، تافته دوزی، خوس دوزی و زردوزی که گلابتون دوزی نیز نامیده میشود.
گلابتون دوزی؛ گلابتون طلائی است که از حدیده کشیده و به هیات ریسمانهای باریک ساخته باشند و گلابتوندوزی نوعی دوزندگی است که جنبهی تزئینی دارد و در آن نخ گلابتون بکار میرود. در حال حاضر گلابتون دوزی با الیاف طلا به هیچ وجه در ایران رایج نیست و گلابتون دوزان بهجای استفاده از نخ طلا، از نخ هائی که دارای روکش فلزی زرد یا سفید است و عمدتاً در کشور پاکستان تولید میشود استفاده میکنند به کمک قلاب نقوش متنوعی را که اکثراً نیز ملهم از بینشها و برداشتهای شخصیشان است بر روی پارچه میدوزند.
حتی چند کارگاه فعال در بندرعباس نیز که بهوسیله چرخخیاطی اقدام به تولید مصنوعات شبه گلابتون میکنند فقط بر مبنای سفارش مشتری عمل میکنند و علت این امر نیز از یکسو محدود بودن میزان تقاضا و از سویی دیگر محدودیت زمینههای استفاده از گلابتون است. بااینحال در کلیه مناطق استان هرمزگان استفاده از شلوارهای زنانه با دمپای گلابتون دوزی شده و نیز پیراهنهای زنانه با سرآستین، پیشسینه و دور یقه گلابتون رواج دارد و علاوه بر این از مصنوعات تزئین شده بهوسیلهی گلابتون بهعنوان سجاده، جلد قرآن، رویه پشتی، رویه کوسن، لبه پرده، دیوارکوب و… استفاده میشود.
معهذا شکل و نوع محصول بستگی به سلیقه و نظر مشتری دارد و مرسوم این است که تولیدکنندگان بعد از اخذ سفارش، ابتدا پارچه را که معمولاً از جنس کرپ ناز و دارای رنگ سبز، مشکی، زرشکی، زرد، فیروزهای، نارنجی و… است بر مبنای الگوی مورد درخواست مشتری بریده و ابتدا با کمک کاربنهای رنگی نقش درخواستی سفارشدهنده را (که گاهی نیز از سوی خود وی ارائه میشود، ولی در بیشتر اوقات از میان طرحهای موجود در نزد هنرمندان انتخاب میگردد) بر روی آن کپی میکنند.
در مرحله بعد، پارچه را بر روی لبهی دایرهای چوبی که کم یا کمان نام دارد قرار داده و اطراف آن را بهوسیله یک تسمه چرمی، یا زهواری چوبی که حالت دایره داشته و قطرش بهوسیله یک پیچ کموزیاد میشود محکم میکنند و پارچه را از اطراف میکشند تا همانند پوستهای بر روی مساحت دایرهی چوبی قرار گیرد سپس هنرمند به کمک سوزنهای خاصی که دارای نوک برجسته است و اصطلاحاً قلاب نامیده میشود کار گلابتون دوزی را آغاز نموده و به کمک قلاب و نخهایی که دارای روکش فلزی به رنگ نقرهای یا طلایی است عمل دوخت را انجام میدهد.
نقدهدوزی از رودوزیهای اصیل و زیبای ایرانی میباشد. به نخهای فلزی که از طلا یا نقره یا آلیاژ و بهصورت نخی پهن، ساخته شده باشند «نقده» و به دوخت هایی که با این نخ انجام گرفته باشد «نقدهدوزی» میگویند. از این دوخت بیشتر برای تزئین البسه بخصوص لباسهای لشکری و درباری و پردهها استفاده میگردید.
در دوره اشکانیان و ساسانیان این نوع رودوزیها همراه با گلابتون و ده یک دوزی رواج کامل داشت در دوره اسلامی تیر با توجه به تعهد هنرمندان ایرانی برای تهیه پرده خانه خدا و روپوش مقابل، استفاده از این دوخت از رواج چشمگیری برخوردار بود.
از نوشتههای مارکوپولوی میتوان دریافت که زنان ایرانی در قرن (13 میلادی) 7 هجری نقدهدوزی و گلابتون دوزی و ده یک دوزی را با نخ طلا و یا نقره به سبک بسیار جالبی ارائه میدادهاند.
در حال حاضر این هنر در اصفهان، یزد، بندرعباس، تهران، ارومیه، کرمان، قزوین، کاشان و آذربایجان و کردستان و قسمتهایی از خوزستان رواج دارد. از نقدهدوزی برای تزئین سفره، بقچه، سوزنی، لباس، جانماز، جای قرآن، کوسن، رومیزی، روکرسی، روسری، چادر، پرده، کیسه پول، جای قیچی، جای قلمدان و … استفاده میکنند.
پس از نقش اندازی بر روی پارچه زمینه، آن را در کارگاه قرار داده و سپس با کمک سوزنی که قطر آن متناسب با ضخامت نخ نقده مصرفی است به دوخت میپردازند. برای این کار، ابتدا چند بار سرنخ را از سوزن عبور میدهند تا بهصورت حلقه در آید، سپس سر نخ نقده را درون حلقهای که ایجاد شده قرار داده و با احتیاط بهطوریکه نقده پیچ و تاپ نخورد و صاف روی پارچه قرار گیرد سوزن را به داخل پارچه فرو برده و بیرون میآورند. نوع دیگری از دوخت نقده که در بین هنرمندان بسیار رایج است بهاینترتیب میباشد که نخ نقده را به کمک نخ گلابتون یا نخ همرنگ نقده، بر روی پارچه میدوزند.
«آجیده دوزی» از رودوزیهای با سابقه ایرانی است که در آن لایهای از پنبه بین دو لایه پارچه قرار میگیرد و سپس با دوخت، روی پارچه، نقوش و طرحهای ظریف و برجسته ایجاد میکنند. به این هنر «پنبهدوزی» یا «لایه دوزی» نیز میگویند. آجیده در فارسی به معنای بخیه زدن، سوزن زدن، خلاییدن سوزن یا درفش یا نشتر در چیزی میباشد. این هنر در گذشته در استانهای کرمان و خراسان رواج داشت؛ امروزه بیشتر در کرمان بهویژه شهرستان ماهان و همچنین بعضی نقاط کشور از این نوع دوخت استفاده میشود.
از این دوخت برای تزیین روبالشی، لباس، شبکلاه، بقچه، وسایل آشپزخانه و … استفاده میگردد. همچنین برای تزیین کلاه درویشی از این نوع دوخت استفاده میکنند که علاوه بر زیبایی ظاهری، باعث استحکام و دوام آن نیز میگردد.
از نقوش رایج میتوان به نقوش هندسی، گل و مرغ، گلوبته، ترنج، محرماتی عمودی، محرماتی جناقی، قابقابی، بازوبندی، دایره، بیضی، لوزی، هللی، زیگزاگی، گلدانی و … اشاره کرد. یکی از طرحهای رایج، طرحهای چهارتکه با برش مورب است. در این روش مثلثها در چهار قطعه مربع شکل طراحی شدهاند که در داخل این چهار قطعه، مثلثها دوباره در چهار قطعه لوزی دیگر فرم گرفتهاند.
از دیگر طرحهای رایج، نوع سه قطعهای است که قطعات بهصورت نه قطعه مربع شکل ساده و یک اندازه تقسیم شدهاند. در این مدل تنوع طرحها در انتخاب مربعها به رنگهای تیره و روشن است. در این دوخت ابتدا، رویه را تکهدوزی کرده، سپس آن را روی سطح صاف، پهن و لایه گذاری کرده و آستری را روی لایه قرار داده و کوک میزنیم و سپس عمل دوخت را بعد از طراحی و نقشپردازی انجام میدهیم. از طرحهای رایج دیگر، پنبهدوزی لایه دار با رویه چهار تکهدوزی شده است.
سوزندوزی زرتشتی معروف به زرتشتی دوزی یا گبر دوزی، نوعی دوخت است مخصوص بانوان زرتشتی و پیشینه آن به پیش از اسلام میرسد. زرتشتیدوزی تنها در میان زرتشتیان انجام میشود که هماکنون در حال فراموش شدن است. این رودوزی دربرگیرنده نگارهها و نمادهای خاصی است که هر یک درونمایهی ویژهای در باورهای زرتشتیان دارد.
زرتشتی دوزی از دیرباز در یزد رواج داشته است.
زرتشتی دوزی با نخهای رنگی بسیار ظریف ابریشمی بر روی پارچههای ریزبافت ایجاد میشده است. رنگهای مورد استفاده در گبردوزی، رنگهای روشن و زنده مانند سرخ، سفید و سبز بوده است.
نقوش متنوعی در زرتشتی دوزی به کار میرود که عبارتاند از نقوش گیاهی (درخت زندگی، درخت سرو، سرو خمیده، گل میخک)، نقوش حیوانی (طاووس، خروس، مرغ، هدهد و ماهی) یا نقوش هندسی مانند مربع و دایره. این نقوش بهصورت بسیار ریز بر روی پارچه دوخته میشود به طوریکه کوکهای آن بهسختی دیده میشود.
ازجمله دیگر دوخت های بهکاررفته در زرتشتی دوزی شامل شیلونه، نقطه دوزی، تنبل دوزی، کوک دوزی، یراقدوزی و ساتن دوزی میتوان نام برد. برای تزئین درزها و زیبایی کار از شیرازه دوزی استفاده میشود که برای شیرازه دوزی از دوخت هایی مانند ساقهدوزی، تو پر دوزی، زنجیره و دندانموشی استفاده میکنند.